هفتبرکه: حسینیهی گراشیها در دبی یکی از مهمترین مراکز اجتماعی گراشیهای مقیم این شهر است؛ و عجیب نیست که بازسازی و ادارهی آن به دست یکی از فعالترین خیرین اجتماعی و فرهنگی گراش صورت گرفته باشد: حاج علیاکبر بهادر، فرزند نجف.
نام حاجعلی اکبر بهادر برای بسیاری از گراشی با اولین داروخانه و دراگاستور گراش پیوند خورده است. او ساختمان این داروخانه را در خیابان امام به صورت دوطبقه بنا کرد، کاری که به گفتهی خودش، در آن زمان در گراش اصلا مرسوم نبود، و طبقهی بالا را به پزشک اختصاص داد.
شاید خیلیها تابلوی «دبیرستان دخترانه حاج علیاکبر بهادر گراشی» را در کوی زهرای شیراز دیده باشند. او برای کمک به راهاندازی اداره آموزش و پرورش در گراش، متقبل شد که دبیرستانی در شیراز بسازد. امروز نه فقط دانشآموزان آن مدرسه، که همهی دانشآموزان گراشی وامدار این نیکوکاری حاج علیاکبر هستند.
اما در مقایسه با این روحیهی اجتماعی، روحیهی مذهبی حاج علیاکبر چشمگیرتر است، همچون بسیاری دیگر از خیرین گراشی. سالهاست که نام او با بازسازی و مدیریت حسینیهی گراشیها در دبی گره خورده است. او یک سال بعد از انقلاب اسلامی، تولیت حسینیهی گراشیهای دبی را به عهده گرفت و ده سال بعد آن را بازسازی کرد. اما در روندی که خودش در ادامه شرح میدهد، تولیت حسینیه از او سلب شد. او همچنان امیدوار و مصمم است که کلید حسینیه را دوباره تحویل بگیرد و لباس خدمت بپوشد.
حاج علیاکبر هنوز هم در مغازهاش در «بَر دبی» (ناحیهی تجاری در دبی) مشغول کار است. وقتی از او خواستیم فرصتی برای مصاحبه در مورد فعالیتهایش به ما بدهد، این مصاحبه را به بعد موکول کرد اما قول داد اسناد و مدارکی را در مورد بازسازی حسینیهی گراشیها در دبی و دوران مدیریت خودش برای ما بفرستد. این گزارش حاصل این اسناد و مدارک است که از زبان حاج علیاکبر روایت میشود.
راهاندازی دوبارهی حسینیه بعد از انقلاب
تا سال ۱۳۹۹ هجری قمری (۱۳۵۷ شمسی) حسینیهی گراشیها در دبی به سرپرستی این پنج نفر گراشی اداره میشد: مرحوم حاج زینل باقر محبی، مرحوم حاج محمدعلی انصاری، مرحوم حاج محمدآقا سعادت، مرحوم حاج غلام نوروزی و مرحوم حاج غلامحسین فروزش. بعد از آن، به خاطر انقلاب اسلامی در ایران، این حسینیه را به مدت یک سال تعطیل کردند.
تا این که بنده به اتفاق چهار نفر دیگر به قیاده عام شرطه دبی (پلیس دبی) خدمت جناب آقای ضاحی خلفان، رییس کل شرطه دبی، رفتیم تا کلید حسینیه را با دستور ایشان بگیریم. ایشان فرمودند که بنده فقط آقای علیاکبر [بنده] را میشناسم چون که خانوادهام مشتری دکانشان در بازار سوقالکبیر «بر دبی» بودیم و فرمودند که شما چهار نفر اگر این آقای علیاکبر را قبول دارید، اینجانب ایشان را میشناسم و کلید را به ایشان میدهم. و همه آقایانی که با من بودند یکصدا گفتند بله، قبول داریم.
بنده از ایشان کلید را تحویل گرفتم و رفتیم جلوی مغازهی همهی گراشیها در بازار و اعلام کردیم که هر کسی طلب از حسینیه دارد، صورت فاکتور بیاورد تا پول پرداخت کنم. جملهی بدهکاری حسینیه بیش از ۱۷ هزار درهم شده بود.
و بعد از این، بنده به مدت ۱۰ سال به تنهایی این موسسه را اداره کردم. چنانکه این موسسه فرسوده شده بود و بنده رفتم به دنبال ساخت حسینیه جدید.
شروع بازسازی حسینیه در سال ۱۳۶۷
در سال ۱۴۰۹ هجری قمری (۱۳۶۷ شمسی) با دستور شهرداری دبی، کلنگ تخریب حسینیهی قدیمی را زدیم. کار تخریب با لودر از ساعت دوازده و نیم شب شروع شد.
من چند سال بعد (سال ۱۳۷۲ شمسی) از مجلس اداره الاوقاف الجعفریه الخیریه (اداره اوقاف دبی) درخواست کردم که کمک مالی بکنند. اما یک ماه بعد جواب آمد که: «این کار که شما انجام میدهید بسیار خوب و عالی است و خدمت به اسلام و مسلمین است. اما ما متاسفانه نمیتوانیم کمک مالی بکنیم و نه قرضالحسنه بدهیم جهت بازسازی حسینیه جدیدالتاسیس.»
حسینیهی جدید در سال ۱۴۱۴ قمری (۱۳۷۳ شمسی) افتتاح شد.
برادران مومن میدانند که در این راه چقدر وقت و چقدر کار صرف شد و با چه مبلغی و چه پشتکاری درست شد. بعضیها که نادانند و نمیدانند و نمیخواهند بفهمند این نه به خاک سفید کوزهگری لار و نه خاک قرمز مرحوم حسن محمد حسن گراشی و نه ………… بدانند که بعضیها نه یک درهم و نه یک لحظه کار انجام دادند و میخواهند از کیسه خلیفه ببخشند چون حاضر نیستند نه از مال خودشان و نه از مال پدرشان و نه از مال جد و آبایشان در این راه خرج کنند و بگفته یک شاعر نکونام: «خرج که از کیسه مهمان بود / حاتم طایی شدن آسان بود.»
البته در سال ۱۳۶۵ تعداد زیادی از گراشیهای مقیم دبی یک متن تشکر از بنده امضا کردند و در آن نوشتند: «از زحمات شبانهروزی و بیدریغ شما در برقراری مجلس عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و ماه پربرکت و مبارک رمضان و دیگر مجالس جشن و سرور و مناسبتهای گوناگون نهایت سپاس و تشکرات خود را ابراز میداریم.»
شکلگیری اختلاف و اخطار حاج علیاکبر به گراشیها
من در سال ۲۰۰۵ میلادی (۱۳۸۴ شمسی) از طریق یک نامه برای اطلاع عموم گراشیهای محترم دبی و برای روشن شدن افکار عمومی، سمت قانونی خودم را بیان کردم: «طبق نامه حکومت دبی –کاتب عدل- در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۹۹۱ میلادی (۲۷ آبان ۱۳۷۰) و شماره ۲۶۲۸/۹۱ و همچنین در محکمه شرعی دائره محاکم دبی در تاریخ ۹/۵/۱۹۹۲ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۷۱) و شماره ۳۰۵/۹۲ اینجانب علیاکبر بهادر فرزند نجف، مشرف و مدیر شرعی و قانونی جهت اداره حسینیه گراشیهای دبی مادامالعمر تعیین شدهام و تا زندهام به این وظیفه شرعی و قانونی ادامه خواهم داد.
در سال ۲۰۰۷ میلادی (۱۳۸۶ شمسی) نیز یک نامه جهت اخطار به همشهریان گراشی نوشتم: «تمام هم و غم من بر این است که این حسینیه گراشیهای دبی تا آخر دنیا به دست گراشیهای دبی اداره شود و در اختیار سازمانی و یا اداره مخصوصی قرار نگیرد تا دیگران برای سرنوشت ما تکلیف تعیین نمایند… ولی بعضی از همشهریها نادانی میکنند و اطلاع ندارند که دشمن دنباله همین اختلافها میباشد که از آب گلآلود ماهی بگیرد.»
در سال ۲۰۱۲ میلادی (۱۳۹۱ شمسی) نیز تعداد زیادی از گراشیهای مقیم دبی زیر یک طومار به رییس و اعضای مجلس اداره اوقاف جعفریه خیریه دبی امضا زدند و در آن طومار، بنده را به عنوان مسئول حسینیه معرفی کردند.
امید به بازگشت به خدمت ارباب
در سال ۲۰۲۰ میلادی (۱۳۹۹ شمسی) در جواب آقای محمدحسن حسنی که من را برای تحویل گرفتن کلید حسینیه از اوقاف به این اداره در دبی معرفی کرده بود، نوشتم: «طبق صورتحسابی که بنده از حسینیه گراشیهای دبی بابت مخارج حسینیه طلب دارم… و همچنین موضوع ساختمان حسینیه که زمینش متعلق به بنده است و بر اساس تعهدنامهای که از طرف جنابعالی در تاریخ ۱۲/۱۲/۲۰۰۴ میلادی (۲۲ آذر ۱۳۸۳) دریافت کردم، قرار بر ساختن ساختمان توسط شما و تحویل ساختمان به بنده پس از ساخت بوده که همچنان این مساله حل نشده است. بدینگونه از جنابعالی تقاضا میشود که به این مسائل و مشکلات رسیدگی نمایید تا بنده طبق فرمایشات شما کلید حسینیه را از اوقاف تحویل بگیرم.»
بنده حقیر باز هم تاکید میکنم که بر حسب وظیفه خادمی از جوانی تابهحال، افتخار نوکری داشتم و با اجازهی برادران مومنم میخواهم برگردم به خدمت ارباب بیکفنم امام حسین(ع) و اهل بیتش(ع). انشالله به زودی، و از خداوند بزرگ مسئلت دارم که مرا یاری کند.