نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

ذره‌بین تاریخ ۵۵: از تاریخ‌سازی به جغرافیاسازی

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در چند شماره‌ی پیشین ذرّه‌بین تاریخ، جغرافیای سیاسی سرزمین پارس را مرور و چند پرسش از تاریخ‌دانان و تاریخ‌نگاران لاری مطرح کردیم. شاید خوانندگان تصور کنند که افسانه‌پردازی آنها تنها در حوزه‌ی تاریخ رخ داده است. اما چنین نیست. این دروغ‌گویی به حیطه‌ی جغرافیا هم کشیده شده است. نمونه‌ای می‌آورم تا خوانندگان به آن آگاهی یابند.

دکتر محمدباقر وثوقی در یک کتاب درسی دانشگاهیِ رشته‌ی تاریخ، نقشه‌ای برای «مسیرهای بازرگانی خلیج ‌فارس به ‌طرف نواحی مرکزی ایران تا قرن پنجم هجری[۱]» ارائه داده، و «لار» را به مسیر میان «فال- خنج» افزوده است (نقشه پیوست)! ناشی‌گری تا آنجاست که شهر «خنج» و آبادی «لاغر»را  که در طول‌های جغرافیایی (۵۳، ۲۶ و ۵۳، ۰۸) و با فاصله‌ی بیش از یکصد کیلومتر در غرب شهر «لار» واقع هستند و به شهر «قیر» می‌پیوندند، به شمال شرق لار که در طول جغرافیایی (۲۰، ۵۴) قرار دارد منتقل نموده‌اند! با این ترفند، «لار» را در مسیر کاروان بازرگانی که از سیراف به ‌سوی شیراز در حرکت بوده جا زده است! شاید امید آن داشته که دانشجویان با استاد خود به چالش بر نمی‌خیزند و خوانندگان و پژوهشگران تاریخ هم به اینگونه مسائل جغرافیایی نمی‌پردازند.

لیکن چنین نشد! البته ما تاکنون تاریخ‌سازی را شنیده و خوانده بودیم، لیکن جغرافیاسازی را خیر! دلم به حال کاروانیان مسیر سیراف به شیراز سوخت! چون می‌بایست در خنج تغییر مسیر به ‌سوی شرق داده، پس از چند روز طی طریق به لار رسیده و با پرداخت مالیات و عوارض لازم به «پادشاه میلادیان لارستان(!)» ، مجدداً راهِ رفته را به ‌سوی خنج بازگشته تا مسیر مرکز فارس را به سوی شهر «قیر» از سرگیرند! اندوه‌بار است!

نویسنده‌ی همان کتاب درسی دانشگاهی، در یک نوشته‌ی دیگری معتقدند: «عدم ضبط نام آن (لار) را می‌توان قرار گرفتن این منطقه وسیع (!) در خلأ سیاسی- تجاری ذکر کرد. توضیح این‌که تا قرن پنجم هجری، جاده باستانی تجارت جنوب به بندر آبادان سیراف از یک‌سو و از طرف دیگر از طریق داراب به کرمان و سواحل جنوبی آن ختم می‌شده است[۲].

باید از این دکتر تاریخ پرسید: مگر شما نوشته‌های خود را مرور نمی‌کنید که اینگونه به دام تعصب قومی خود می‌افتید؟ اگر این منطقه «در خلاء سیاسی- تجاری» بوده، چگونه آن شعبده‌ی جغرافیایی را رقم زده‌اید؟ اگر تا سده‌ی هشتم هجری از لار سخنی نیست، با جابجایی شهرها و آبادی‌های دیگر هم مشکل حل نخواهد شد! «جور دیگر باید دید» و آن راستی و صداقت است. با چه اندیشه و توانی شهر و روستایی را از مکان جغرافیایی خود بیش از صد کیلومتر جابجا نموده‌اید؟ چطور فراموش کرده‌اید‌ که در «تاریخ لارستان مورخ لاری» به تصحیح خودتان و همچنین مقاله‌ی «یافته‌های نو از یک شهر اشکانی- ساسانی…» در «تاریخ و جغرافیای تاریخی» همین نقشه را آورده‌اید؟

پانویس‌ها: 

[۱] تاریخ خلیج ‌فارس و سرزمین‌های همجوار آن، دکتر محمدباقر وثوقی، دانشگاه پیام نور (۱۳۲۷)، ۱۳۸۶، ص ۲۵۸.

[۲] لار شهری به‌رنگ خاک، محمدباقر وثوقی، انجمن لارشناسی و مؤسسه نشر کلمه، ۱۳۶۹، ص ۱۴.

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

 

خروج از نسخه موبایل