هفتبرکه – غلامحسین محسنی: پیش از پرداختن به دنبالهی جغرافیای سیاسی پارس، پاسخ به عزیزی گرامی در یکی از شبکههای اجتماعی را لازم میبینم. ایشان دو نکته را یادآور شدهاند: نخست، من را به خواندن کتابی با نام «شهرستانهای ایرانشهر زمان پیروز ساسانی» فراخواندهاند. باید اعتراف کنم چنین کتابی را تاکنون ندیدهام، چه برسد که بخوانم! چه خوب بود شما که دیده و شاید خواندهاید، بیشتر آن را معرفی میفرمودید! آنچه دربارهی جغرافیای ایران روزگار باستان خوانده و بهره بردهام، کتاب «جغرافیای بطلمیوس، استرابو (استرابون)، ایرانشهر موسیخورنی» و «شهرستانهای ایران» یا «شهرهای ایران» در چند ترجمه است.
دیگر اینکه یادآوری کردهاند که «جویم بعد اسلام بنا شده»! پیداست مقاله را کامل نخوانده، به داوری و تذکر پرداختهاند. عزیز گرامی! هر کسی ممکن است دچار اشتباه شود! لیکن اگر آگاهیام در همین اندازه بود، دست به نشر مقاله در گسترهی اینترنت نمیزدم! در درازای دو سال، ۵۰ بخش از تاریخ لار فارس را به شما بزرگواران پیشکش نمودهام. تاریخنگاران لاری را که پایههای تاریخ خود را بر افسانه و خیالپردازی بنا نهادهاند، به چالش خواستهام و دعوتم تاکنون بیپاسخ مانده است. میدانید چرا؟ من برآنم که چون نوشتههایم بر پایهی مستندات (اسناد، مدارک و کتب معتبر) استوار است، ایرادی نیافتهاند! اگر چنین نیست، در خدمتشان هستم!
اینک دنبالهی بخش پیش:
حدود و موقعیت جغرافیایی کورههای پارس از روزگار عباسیان تا مغول
نوشتیم که تقسیمات پنجگانهی ایالت پارسِ روزگار ساسانیان پس از فروپاشی و در دورهی خلفا همچنان پابرجا بود. تنها بر تعداد شهرها و آبادیهای هر کوره (خوره) افزوده شده است.
۱. کورهی استخر: به مرکزیت شهر استخر که روزگاری پایتخت همهی سرزمین ایران بود. این کوره که بزرگترین ولایت پارس شناخته میشد، شمال و شمال خاوری پارس را در بر میگرفت. شهرها و آبادیهای این ولایت شامل ابرقوه، اقلید، ایزد، بیضاء، نهران، اسان، ایرج [ابرج]، برانجان، میادوان، کاسکان، هزار، مائین، هرات، کثه، سرمق، مروست، زرکان (زرقان)، سروستان، رامجرد، اوسبنجان (ارسنجان)، روذان و شهر بابک بوده است.
۲. کوره اردشیرخُرّه: به مرکزیت شهر گور (جور) که در پادشاهی عضدالدوله دیلمی به «فیروزآباد» تغییر نام داد. این کوره از شمال به کوره استخر، از جنوب به خلیج فارس، از خاور به کوره دارابگرد و باختر و جنوب باختری به کورههای ارّجان و شاپور میپیوست. از نظر وسعت میتوان گفت با کوره استخر برابری میکرد. شهرهای مهم آن گور (فیروزآباد) و شیراز بود که پس از ورود اعراب مسلمان مرکز همهی پارس گردید و تاکنون نیز چنین است. دیگر شهرها و آبادیهای این ولایت عبارتند از میمند، صیمکان، خبر (خفر)، برجان، جویم (جویم ابی احمد)، کاریان (بارنوا) [به قول اصطخری، نام کاریان، بارنوا بوده است» (مشکور، ۱۳۷۱، ص ۵۶۲]، هرمز، قیر، کارزین، ابزر، کوار، خواروستان، لاغرستان، رویحان، کامفیروز، سمیران، سینیز، توّج، جم، نجیرم، کربنجان، کُران و سیراف.
کرانهی شمالی خلیج فارس دارای سه «سیف (باریکه شمشیر مانند ساحل دریا)» است که به نام قبایل عرب ساکن در این نواحی نامگذاری شده است: «سیف بنیصفّار، بنیزهیر و عماره». برخی از دیگر جغرافینویسان «سیف مظفر» نیز افزودهاند. همچنین از جزایر خلیج فارس همچون «خارک، اوال (بحرین)، لاوان (لار)، کشم (قشم = بنیکاوان)، هرموز (جرون) و…» در این کوره یاد کردهاند.
به طور کلی، «قسمت مهم و وسیعی از سواحل (شمالی) خلیج فارس را در روزگار پارینه به نام «کوره اردشیرخُره» مینامیدهاند، ایراهستان و کُران و لاغرستان و سیف و هُزو و هرموز و لافت و هنگام و فرور و سیری و اوال همه از روستاها و بنادر و کرانهها و جزیرههای آباد و پرنعمت کوره اردشیرخره بودهاند» (اقتداری، ۱۳۶۹، ص ۱۳۷).
۳. کوره دارابگرد: مرکز این کوره شهر دارابگرد (داراب)، و بزرگترین شهر آن «فسا» بود. این کوره از شمال به کوره استخر، از جنوب به نواحی ساحلی خلیج فارس، از خاور به کرمان و از باختر به کوره اردشیرخرّه محدود بوده است. شهرها و آبادیهای دیگر آن «جهرم، نیریز، کُردیان، طمستان، فستجان (بستجان)، سنان، ابرج، اندیان، ایج، اصطهبانات، کُرم، فرج (فرگ)، تارم، رستاق، طمستان، میشکانات، خسو و دارکان» بوده است.
دو کوره (شهرستان) «دارابگرد و اردشیرخوره» بر پایهی موقعیت جغرافیایی همسایهی دیوار به دیوار هم بودهاند. نیز هر دو شهرستان از جنوب به خلیج فارس متصل هستند. آشکار است فضای خالی میان این دو که ولایت خیالی «لار» باشد وجود ندارد! تا این تاریخ (سده ۷ ھ. ق. / ۱۳ م.) هم هیچ جغرافینویسی و یا تاریخنگاری از شهر یا آبادیای به نام «لار» گزارش نکردهاند! چه اگر آبادی «لار» در فضای جغرافیایی کنونی بنا شده بود، همچون دیگر آبادیها معرفی میگردید. دلیلی سراغ نداریم که از کوچکترین آبادی در فارس نام برده شود، لیکن «لار» در میان آنها نباشد! برخی از عزیزان لاری، «ایراهستان» را نام پیشین «لارستان» پنداشتهاند. لیکن نخواستهاند توجّه کنند که «ایراه» به معنی کنار دریا میباشد و «لار» در کنار دریا نبوده و نیست، که آن را «ایراه» نامند! آنچه تاریخنگاران لاری قلمرو «سلسلهی پادشاهی میلادیان لارستان» انگاشتهاند، چیزی جز خیالپردازی و آرزوی دستنیافته بیش نیست!
۴. کوره شاپور: این کوره از نظر وسعت، کوچکترین، لیکن یکی از آبادترین و سبز و خرّمترین ولایات پارس شمرده میشود. این کوره در جنوب کوره استخر واقع است؛ خاور آن کوره اردشیرخوره و باختر و جنوب هم متصل به کوره ارّجان بوده است. مرکز این ولایت شهر «شاپور» است که اکنون ویرانههای آن در نزدیکی «کازرون» بر جای است. برخی از شهرها و آبادیهای آن کازرون، خشت، کمارج، ابنوران، هندیجان، رامیجان، دیبنجان، شاهجان، شادرود، بندرهمان، دشتبارین، درخوید، دربختان، سیاهمص، تنبوک، خوبذان، میدان، ماهان، جنبد، جره، موز، داذین، مورستان، دوان، خمایجان (خمارجان سفلی- علیا) تیرمردان، و کامفیروز بوده است.
۵. کوره ارگان (ارّجان): این کوره در باختر پارس قرار داشته است. از نظر وسعت چهارمین کورهی پارس پس از دارابگرد شناخته میشود. مرکز آن شهر «ارّجان (ارگان)» بوده، که اکنون خرابههای آن در نزدیکی بهبهان دیده میشود. در مورد شهرها و آبادیهای این کوره از بلادشاپور، باش، بازرنگ، ریشهر (جایی در نزدیکی بوشهر)، اسلجان، ملجان، فرزک، کهکاب، جلادجان، فُرزُک، هندیجان ارّجان، مهروبان، جنّابه، سینیز و صاهک نام برده شده است.
از میان جغرافینویسان اسلامی تنها «مَقدَسی» پارس را دارای شش کوره و سه ناحیه دانسته است. او روشن نکرده است که چرا تقسیمات به کار برده شده در درازای سدهها را زیر پا گذاشته است! تقسیمات ساختهی او بدینصورت است، که اطراف شیراز را یک کورهی جداگانه و مستقل شمرده، و مینویسد: «من فارس را به شش خوره و سه ناحیت بخش کردهام. نخستین آنها در سمت خوزستان ارّجگان سپس اردشیرخُرّهَ، دارابگرد، شیراز، شاپور و استخر است. سه ناحیت نیز روذان، نیریز و خسو میباشد» (مقدسی، ۱۳۶۱، ص ۶۳۰).
در پیش آوردیم که «اعراب، تقسیم ایالت فارس را به پنج ولایت بزرگ که هر کدام یک کوره نامیده میشد، از پادشاهان ساسانی به ارث بردند. و این تقسیم که مناسب است در بیان اوضاع آن ولایات مأخذ بحث ما نیز واقع شود تا زمان هجوم مغول باقی و برقرار بود» (لیسترنج، ۱۳۳۷، ص ۲۶۷). تنها «کورهی دارابجرد دورهی مغول جزء ایالتی جداگانه شمرده میشد. و آن را در قرن هفتم هجری شبانکاره میگفتند» (همان، ص ۶). این گسستگی در حکومت «خاندان مظفری» (۷۵۶ ھ.ق.) و فروپاشی شبانکارگان پایان یافت و این بخش باز به فارس پیوست. «این نکته را نیز باید در نظر داشت که در دوره خلفاء، شهر یزد و ولایت آن و همچنین ولایت روذان (میانانار و بهرامآباد) قسمتی از کوره اصطخر و جزء ایالت فارس محسوب میشد. ولی بعد از هجوم مغول، یزد جزء استان جبال گردید» (همان، ص ۲۶۸).
دنباله دارد.
منابع:
مشکور، دکتر محمدجواد. جغرافیای تاریخی ایران باستان. دنیایکتاب، ۱۳۷۱، ص ۵۶۲.
اقتداری، احمد. مقاله «زبانهای محلی و فولکور خلیج فارس». در مجموعه مقالات خلیج فارس. مرکز مطالعات خلیج فارس، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص ۱۳۷.
مقدسی، ابو عبداله. احسن الاتقاسیم فی معرفه الاقالیم. ترجمه علینقی منزوی، شرکت مؤلفان و مترجمان، ۱۳۶۱، بخش دوم، ص ۶۳۰.
لسترنج. جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. ترجمه محمود عرفان، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، ۱۳۳۷، ص ۲۶۷.
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.
تصویر: شهرهای فارس در اقلیم سوم (برگرفته از کتاب «نزهت المشتاق» ادریسی، سده ۶ ه.ق. / ۱۲ م.)