هفتبرکه – غلامحسین محسنی: همراهان گرامی، از این پس در «ذرّهبین تاریخ» کوشش داریم تا جغرافیای سیاسی پارس را با چاشنی تاریخ به شما بزرگواران پیشکش نماییم. امید که بپسندید. بهرهمندی و توانمندی مردمان هر سرزمینی ریشه در شناخت درست و چگونگی زیست نیاکانشان دارد تا راه و روشی را که پیشینیانمان را به پیروزی و بهرهوری بهتر رسانیده، دنبال کنیم و از اشتباه و ندانمکاری آنها دوری نماییم.
چگونگی مرزبندی میان اقوام
بزرگان قوم، شاهان و فرمانروایان برای آسانی اداره قلمرو، فضای جغرافیایی سرزمین خود را چگونه مرزبندی نمودهاند؟ در گذشتههای دور، این مرزبندیها بر پایه جایگاه نشیمن، چراگاه و مزرعه مورد بهرهبرداری تیرهها و طوایف شناسایی میگردیده است. برای نمونه، فلان تیره یا طایفه در فلان بخش از سرزمین پارس زندگی و گذران مینمودند.
شکلگیری فرمانرواییها، قلمروهای سیاسی را نیز در پی آورد. گستره این قلمروها بستگی به توان فرمانروایان آن داشت؛ هر چه توانمندتر، گسترگی سرزمینهای زیر فرمان فراختر. در درازای تاریخ با یکپارچگی اقوام ساکن در یک سرزمین زیر فرمان بزرگان قوم، وحدت سیاسی شکل گرفته؛ پایههای کشور و ملت ریخته شد. همراه با آن بخشهای درونی نیز شکل روشنتری به خود گرفت؛ یعنی قلمرو سرداران، فرماندهان و بزرگان طوایف زیر فرمان شاهان آشکارتر گردید. در نتیجه، حاکمان محلی زیر فرمان حکومت مرکزی نمایان شدند.
با برپایی شاهنشاهیها، برای اداره آسانتر و بهترکشور، این حکمرانیها در قالب تقسیمات سیاسی قرار گرفتند. در نتیجه، یک کشور به چند بخش بزرگ، و هر بخش به پارههای کوچکتری تقسیم شدند. یکی از این بخشهای بزرگ و پر اهمیت، کشوری که آن را «ایران» نامیدهاند، «پارس» است.
ما پارسیانی که از گذشتههای بسیار دور در این مرز و بوم زیستهایم، به پاس بزرگداشت نیاکانمان و ارج نهادن به تلاش آنها برای نگهداری یکپارچگی کشور، جا دارد شناخت بیشتر و بهتری از گذشته داشته باشیم. این تلاش بدین خاطر صورت میگیرد که از بزرگنمایی بیجا، افسانه و خیالپردازیِ دور از راستی دست بکشیم؛ به درستی راهی را که نیاکانمان پیموده، بازخوانی نماییم؛ روشهایی را که به پیروزی انجامیده، سرمشق قرار دهیم و از اشتباهات آنها آموزش دیده، به تکرارش نپردازیم.
آنچه در این بخشها میخوانید، همچون گذشته بر پایه اسناد و مدارک استوار است. اسناد و مدارک بهره برده شده (کتابها و نوشتهها) تاریخنگاران و جغرافینویسان در درازای روزگار که مورد پذیرش و استفاده پژوهشگران این عرصه بوده و است. چرا که بر این باوریم که بازنویسی و بازگویی راستیها و درستیهای گذشته، کلید پیروزیهای حال وآینده مردم این خاک گرانقدر خواهد بود.
سرزمین پارس
بخشی از جنوب باختر گسترهی پهناور فلات ایران را «پارس (فارس) » نامیده شده است. سرزمینی که یکی از اقوام «آریایی» به نام «پارس» در آن سکنا گزیدهاند. در کتیبههای «هخامنشی» به صورت «پارسا» و یونانیان «پرسیا» نوشتهاند. این بخشِ «ایران» از دیدگاه جهانیان نیز از اهمیت بالایی برخوردار بوده است، تا جایی که همه خاک «ایرانزمین (سرزمین ایرانیان) » بدین نام خواندهاند. شاهنامه «فردوسی» نخستین بار در روزگار «نوذر» هشتمین پادشاه «پیشدادیان»، پارس را به عنوان بخشی از ایران آورده:
شما را سوی پارس باید شدن
شبستان بیاوردن و آمدن
«استرابو» یونانی در کتاب جغرافیای خود که میان سالهای ۱۹ تا ۷ پیش از میلاد نوشته، پارس را اینگونه شناسانده است: «پارس، پس از کرمانیا [کرمان] واقع است. بخش عمده این سرزمین در ساحل خلیجی واقع است که با اسم آن سرزمین مشهور است. اما بخش بزرگتر آن، مخصوصاً در جهت درازای آن سرزمین است که از جنوب کرمانیا آغاز و تا مرز سرزمینهای قبیلههای ماد ادامه دارد. سرزمین پارس سه گونه است چه از نظر طبیعت و چه از نظر گرمای هوای آن: نخست در ساحل دریا که هوای آن داغ و سوزان است و زمین آن ریگ و بیحاصل. مگر درخت خرما (طول این بخش در حدود ۴۴۰۰ یا ۴۳۰۰ استادیا است [هر استادیا = ۱۷۷ متر و ۶ سانتیمتر] و پایان آن در ساحل بزرگترین رودخانه ناحیه است که اُراتیس [هندیجان] خوانده میشود). آنگاه بخش پشت ساحل دریا که همهگونه محصولی از آن به دست میآید و هموار است. و برای پرورش احشام بسیار مناسب بوده از انبوه رودخانهها و دریاچهها پوشیده است. بخش سوم، واقع در شمال، سردسیر و کوهستانی است. شترداران در سرحدّ این ناحیه زیست میکنند.
«شادروان علیسامی» بر این باور بود که در زمان پادشاهان هخامنش، «کرمان و جزایر کرانههای خلیج فارس نیز ضمیمه استان فارس بوده است». «ابن بلخی» در «فارسنامه» مینگارد: «مملکت فارس یک قسمت بزرگ از ممالک جنوبی قسمتهای ایران است و کنارههای آن را در روزگارها به اختلاف گفتهاند، مثلاً اگر بلوک رامهرمز و ناحیه فلاّحی را که در این نزدیکی از جمع فارس موضوع (جدا) گشته، باز از توابع فارس شماریم، درازای این مملکت از جاشک [جاسک] موغستان عباسی تا بندر محمّره [خرمشهر] فلاّحی ۲۳۳ فرسخ کاروانی و ۲۱۵ فرسخ جغرافی است و پهنای این مملکت از خیرآباد نیریز تا بندر بوشهر دشتستان ۹۸ فرسخ کاروانی و ۸۴ فرسخ جغرافی است.»
«دکتر مشکور» زیر نام «خشترههای [تکههای خشکی] این سوی فرات» از پارس با اسپهان (اسپیدان) یاد کرده است و نوشته مرز «پارس از جنوب به خلیج فارس و از مغرب خوزستان و سلسله جبل «اوکسین» کوههای بختیاری امروزی و از شمال به ماد بزرگ (عراق عجم) و از شرق تا کارمانیا (کرمان) امتداد داشته است.»
جغرافینگاران، فارس را به دو بخش سردسیر و گرمسیر (جروم) نیز تقسیم کردهاند. این دو بخش با یک خط فرضی که از خاور به باختر، از نواحی جنوبی فسا، جهرم و فیروزآباد گذشته، فارس را به مناطق شمالی (سردسیر) و جنوبی (گرمسیر) تقسیم میکند.
این محدوده را در عصر «قاجار» ، «حقایقنگار خورموجی» اینگونه میشناساند: «مملکت فارس از ممالک جنوبی ایران و محدود است به این تفصیل از حد شمالی با قمشه [شهرضا] و جنوبی با بحر عمان و خلیج فارس، و مشرقی قریه قطروی توابع نیریز، و مغربی به رامهرمز کوهگیلویه. طولش از شمال به جنوب تخمیناً یکصد و شصت فرسخ (هر فرسخ یا فرسنگ برابر ۶ کیلومتر). عرضش از مشرق به مغرب از صد فرسخ متجاوز.»
همچنین جزایر خلیج فارس را از دهانهی ورودی آن (تنگه هرموز) تا انتهای جنوب باختری آن (اروندرود) در ادوار تاریخی چندهزارساله، بخشی از سرزمین پارس شناختهاند.
باید افزود که یکپارچگی جغرافیایی سرزمین پارس از دیرباز تاکنون تا اندازهای نگه داشته شده است؛ جز در موارد نادر (عصر مغول) ، و این اواخر که به صورت ساختگی بخش ساحلی خلیج فارس را از آن جدا کردهاند. همچنین فارس در برهههایی از تاریخ، «یزد» و «کوهگیلویه و بویراحمد» را نیز فرا میگرفته است. «مسعود کیهان» در کتاب جغرافیای خود که در سال۱۳۱۰ ه. خ. / ۱۹۳۱م. نوشته، «حدود آن (فارس) از طرف جنوب به خلیج فارس از طرف مغرب به سوزیان (خوزستان) و از شمال به ماد و از مشرق به کرمان» دانسته است. اکنون نیز مساحتی حدود ۱۲۷۵۷۴ کیلومتر مربع، چیزی افزون بر ۸ درصد خاک ایران را تشکیل میدهد. حدود جغرافیایی آن، میان پهنای ۲۷ درجه و ۳۱ دقیقه و ۳۱ درجه و ۳۶ دقیقه خط استوا (نیمگان) و درازای ۵۰ درجه و ۳۷ دقیقه و ۵۵ درجه و ۳۰ دقیقه از نصفالنهار مبدا (گرینیچ) میباشد. بلندی مرکز استان (شیراز) از سطح دریای آزاد ۱۴۹۱ متر است. این استان، از شمال به استان اصفهان و یزد، از جنوب به هرمزگان، از باختر به استانهای بوشهر و کوهگیلویه و بویراحمد، و از خاور به استان کرمان محدود است.
دنباله دارد.
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.