هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در بخش پیشین (ذرّهبین تاریخ ۳۷) از پیروزی انقلاب مشروطه و برپایی مجلس شورای ملّی، انتخاب نمایندگان و تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی نوشتیم. آوردیم که نمایندهی لار به دلیل اینکه از سوی «سید لاری» انتساب شده بود، در مجلس پذیرفته نگردید. نیز با ترور «محمدرضاخان قوام» در شیراز و بازگشت «سید» به لار، اقدامات عملی ایشان برای در دست گرفتن قدرت آغاز شد. نخستین اقدام طرفداران وی، درگیری با نایبالحکومه لار (حاجی علیقلیخان) در نزدیکی «بریز» بود که به زخمی شدن او انجامید. سپس کشتار خوانین و پیوستگان آنها (فاجعهی ذیقعده ۱۳۲۶ ه.ق.) در لار صورت گرفت. اینک دنباله آن.
بهدستگیری حکومت لار توسط سید لاری
در «تاریخ دلگشای اوز» چاپ سال ۱۳۳۳ (ه.خ) نامهی مرحوم سیّدعبدالحسین پس از فاجعه ذیقعدهی ۱۳۲۶ ه.ق. به نام «سواد مکتوب سیّدعبدالحسین» آمده است. ایشان در نامه به مردم به خاطر آن واقعه بشارت (مژده) میدهد. از این تاریخ است که «کتاب آبی» گزارش میکند: «در جنوب مجتهد عمده سیّدحسین لاری با متابعین کثیره خود خروج نموده و در ولایت لار علناً کوس یاغیگری میزند» (کتاب آبی، ج ۲).
این واقعه در گزارشهای محرمانهی وزارت خارجه انگلیس اینگونه آمده است: در ذیقعده ۱۳۲۶ ه.ق. / دسامبر ۱۹۰۸ (م.) «سالار سلطان (حبیباللهخان قوامالملک چهارم که پس از ترور پدرش جانشین شده بود) به طرف لار عزیمت نمود. سیّد لاری بضّد این عزیمت به لار به او اخطار نموده… ظاهراً به تحقیق پیوسته که دهاتیان آن بلوک یک استعدادی از اعراب [منظور عرب ایل خمسه میباشد] را که عازم ملحق شدن به سالارالسلطان بودهاند مغلوب و تقریباً هشتاد نفر از آنها را مقتول نمودهاند» (کتاب آبی، ج ۲). پیداست که این «اعراب» همراهان حاکم لار (حاجی علیقلیخان) مورد اشارهی بالا بودهاند، که با این برخورد، حبیباللهخان به لار نیامده؛ به داراب میرود. حاجی علیقلیخان حاکم لار هم به آنجا فرار کرده است.
حبیبالله قوام با جمع دو هزار نفری تفنگچیان عرب و باصری و شیبانی و کواری، در جاهای مختلف داراب سنگربندی نموده و آماده مقابله گردید. درگیری بین طرفین بمدت دو ماه بدرازا انجامید و نهایتاً بشکست نیروهای «قوامی» منجر گردید (وثوقی، ۱۳۷۵، ۱۳۵). در «کتاب آبی» هم نوشته شده است: «ظاهراً برادران قوامی در قشونکشی خودشان بر علیه لاریها چندان پیشرفت زیادی نه نمودهاند».
در پیش نگاشته شد که «قوام»، «شیخ زکریا» را مجبور به بیرون رفتن از داراب کرد. با بازگشت قوام به شیراز، شیخ زکریا به داراب آمده، که اخراج یهودیان از آن شهر را به دنبال داشت.«سید» با توانمندی در جنوب فارس، با پیروان مسیحیت نیز رفتاری ستیزهجویانه همچون «یهودیان»داشته است. گزارش شده «یک دسته مبلغان نصاری که آمده بودند به فارس از برای تبلیغ، چون به خطه لار فرود آمدند،… امر فرمود تا کتب ظلال را از آنها گرفتند و ایشان را از لار بیرون کردند و دستور داد که در هیچ بلدی آنها را راه ندهند…» (وثوقی، ۹۰،۱۳۷۵).
در ماههای آخر سال ۱۳۲۶ ه.ق.، «سیّد عبدالحسین لاری»، «پرداخت مالیات به شاه عالیه [محمدعلیشاه قاجار] را مخالف اسلام دانسته، اکیداً غدغن (قدغن) نموده است» (کتاب آبی، ج ۲). پیکره سند در کتاب «آیتالله سیدعبدالحسین لاری» آمده است. پس از این وقایع، «سیّد عبدالحسین لاری شرحی به یکی از ملاهای عمده [سیّدمرتضی اَهرمی در بوشهر] نوشته و در آن اشاره نموده است که با قوام جنگ نموده و او را بکلی مغلوب کرده…» است. همچنین طی نامهای که «سیّد لاری» به «انجمن اسلامی شیراز» فرستاده، و «ناظمالاسلام کرمانی» آن را نقل کرده؛ این پیروزی را اطلاع داده، و نوشته: «و الآن جمعیت ملت قریب پنج هزار در دارابجرد معطل و منتظر رجوع خدمتند؛ و هر چند اراده کردهاند که بجهت شیراز حرکت کنند، و اجازه خواستهاند، داعی [سیّد لاری] اذن نداده و مترقب اجازه و رخصت جنابان بوده و هستم…» (کرمانی، ج ۳۵۸،۵). از متن نامه پیداست، تا این تاریخ «سیّد لاری» با انجمن در شیراز همراهی داشته است.
تلاش سید لاری برای سلطه بر بنادر خلیج فارس
از آغاز سال ۱۳۲۷ ه.ق. بنادر خلیج فارس سر از اطاعت محمدعلیشاه قاجار پیچیده و بدون خونریزی بندر بوشهر، بندرعباس و بندرلنگه در تحت سلطهی انقلابیون مشروطهخواه در آمد. در بندرعباس با حضور کشتی جنگی «پرسپولیس» در ماه محرم این سال آرامش برقرار ماند. در ماه صفر با خروج آن، ملیّون با تأکید و فشار علمای نجف و سیّد لاری حکومت بندر را به دست گرفته و گمرک را تصرف نموده، کارگزار بندر را به سمت حکومت تعیین کردند. رئیس بلژیکی گمرک هم حاضر به همکاری با ملیّون نشده و از گمرک بیرون رفت. کنسول انگلیس هم با کارگزار به توافق رسیدند که نصف درآمد گمرکی به ملیّون پرداخت شود، تا به مصرف حقوق اشخاص سلاحدار برسد. این پیروزی به این صورت با تلگرافی به نجف مخابره گردید: «۳ع ل- نجف، حضرت آیتاله خراسانی، از برکات امام زمان، حسبالامر حجهالاسلام حاجی سیّد عبدالحسین لاری، تمام دوایر دولتی متصرف، به قونسلات خارجه اعلام دادیم که انجمن ولایتی ضامن جان و مال رعایای خارجه است مستحفظ از هر جهت به نهایت آرامی موجود امضاء عموم ملت بندرعباس» (کرمانی، ۳۹۵).
در ۲۹ صفر «سیّد مرتضی اَهرَمی» با یک عده تفنگچی تنگستانی به بندر بوشهر وارد شده، و حکومت را از سوی ملیّون در دست گرفت. روز دیگر گمرک را متصرف شده، مأمورین بلژیکی از گمرک بیرون رفتند. نیز جلسهای در منزل میرپنج فرمانده قشون دولتی با حضور سیّد مرتضی از سوی ملیّون، کارگزار و رئیس پستخانه و رؤسای دیگر و شش نفر از تجّار تشکیل گردید. میرپنج چون از پیوستن به ملیّون سر باز زد از مقام خود استعفا داد. سایر مأمورین دولتی هم همین روش پیش گرفتند. سپس سیّد به همراه هواداران به دارالحکومه رفته، پرچم سلطنتی را پایین کشیده و به جای آن پرچم ملّی برافراشتند. همچنین به رسم سلام ۲۱ تیر توپ شلیک کردند. این انقلاب بدون خونریزی بوده، چون تمام طبقات در بوشهر به همراه مأمورین دولت قلباً ملتخواه بودند. «آدمیت» مینگارد: سیّد مرتضی مجتهد اهرمی تنگستانی ملقب به علمالهدی [«سید برای بعضی از متابعان خود لقبهایی اعطا کرده است از جمله شیخ زکریا را به «نصیرالاسلام» و سید مرتضی اهرمی را به «علم الهدی» ملقب ساخته است» (فارس در عصر قاجار، ص ۵۲۴)] «به فتوای مرحوم سیّد عبدالحسین مجتهد لاری و هم به اجتهاد خود رئیسعلی دلواری را با صد نفر تفنگچی به بوشهر خواست و با مدد آنها و آزادیخواهان بوشهر تمام ادارات دولتی بوشهر را از دست مستبدین و نمایندگان شاه مستبد خارج ساخت و خود رتق و فتق زمام امور بندر را بدست گرفت و چندی حکمران و آمر و ناهی بوشهر بود» (آدمیت، ج ۶۵۲،۳).
در بوشهر همچون بندرعباس، گمرک در رهن دولت انگلیس بود. بدین خاطر، سیّدمرتضی به کنسول آن کشور پیشنهاد میدهد روزانه مبلغ پانصد تومان برای مخارج و نگهداری تفنگچیان به ایشان پرداخته شود و باقی درآمد تا مدت سه ماه نزد یک تاجر معتبر ایرانی به امانت گذارده شود تا از مرکز ملیّون کسب تکلیف گردد. «آدمیت» به نقل از «کتاب آبی» دربارهی سیّدمرتضی مینویسد: «ایرانیان، چه ملتیان و چه سایرین اعتقادی به صداقت و صمیمیت سیّد [سید مرتضی] ندارند و میتوان معتقد بود که مادامیکه او به سلطه و قدرت خود در اوضاع باقی است، تجّار حتیالامکان کم مالالتجاره وارد و کمتر استخراج خواهند نمود». همچنین ادامه میدهد: «دستبردهای مختصر تفنگچیان تنگستانی اهالی بوشهر را دچار یک خوف دائمی نموده، و آنها اغلب اظهار عقیده مینمایند که هیچ چیز دیگری بجز یک نوع مداخلهای از طرف دولت انگلیس نمیتواند آسایش و نظم را اعاده بدهد».
در هجده ربیعالاول ۱۳۲۷ ه.ق. نیز گزارش داده: «یکی از دستههای متعددی که سیّدمرتضی داخل شهر نموده دیروز از اختیار او بیرون رفته و در عرض روز به یک قسمت بازار هجوم بردند…» (کتاب آبی، ج ۴۵۱،۲).
در گزارش ۲۱ ربیعالاول کنسول انگلیس آمده، «سیّد مرتضی» به تجّاری که عایدات گمرک سپرده میشود، فشار آورده که دخالت نکنند و بقیهی درآمد را به او بپردازند. کلیهی درآمد هم که نزدیک بیست هزار تومان بود سیّد و پیروانش گرفتهاند. لذا پنجاه نفر نیروی دریایی انگلیس برای جلوگیری از دریافت بیشتر درآمد گمرک از سوی سیّد، در آن جا گمارده شدهاند.
«آدمیت»کار را آسان نموده، بدین صورت: «چون این رشته سر دراز دارد از نقل بقیه تلگرافها خودداری میشود، و همینقدر از مضمون تلگرافهای مزبور معلوم میشود که دولت انگلیس شدیداً با اعمال آزادیخواهانه علمالهدی مخالف بوده مخصوصاً قطع پرداخت وجوه گمرک که در رهن دولت انگلیس بوده… و به دولت محمدعلیمیرزا فشار میآورند و دولت هم مرحوم احمدخان دریابیگی حکمران بنادر جنوب را که گویا در آن وقت در بندرلنگه بوده مأمور قلع و قمع سیّد اهرمی میکند، او نیز به بوشهر آمده و یکعده سرباز گرسنه را جمعآوری میکند و به خانه سیّد حمله میبرد، و پس از آن که چند نفر از طرفین کشته میشوند خانه سیّد (اهرمی) را به توپ بسته خراب میکنند و سیّد را گرفتار کرده و با وضع بسیار زشتی در کوچههای بوشهر میگردانند! و به زندان میافکنند و پس از چندی [در جمادیالثانی ۱۳۲۷ ه.ق.] او را به عتبات عالیات تبعید میکنند» (آدمیت، ۶۵۵). وی حدود سه ماه و نیم امور بندر بوشهر را در دست داشت.
کوشش سید لاری برای به زیر فرمان درآوردن حکام منطقه
«سیّد لاری» با نامهنگاری به بوشهر، لنگه، بندرعباس، بستک و… آنها را به جنبش خود فراخواند. در اینباره «تاریخ جهانگیریه» مینویسد: «سیّد عبدالحسین» در آن نامهها وظایفی را برای هر یک از سران قوم صادر کرد. و در زیر نامه با امضاء سردار مختار ملت و مهر (عبده عبدالحسین الموسوی) خود را معرفی میکرد. و دستور داد که فقط خراج و زکوت از مسلمانان بگیرید. و به رئیس سردار ملت برسانند. تا به مصرف عامه برساند. به استثناء حاکم جهانگیریه و مشایخ شیبکوه و بندرلنگه و بندرعباس که زیر بار نرفتند، ولی تمام اهالی حومهجات لار و اشرار ایلات و بیخهجات… به شهر لار هجوم آورده، خانهها و برج و بارو و سنگرها را اشغال کرده؛ راه ایاب و ذهاب و قوافل را مسدود و مردم لار از کار و کاسبی باز مانده و در مضیقه و پریشان افتادند. سپس یکی از سرداران خود بنام «حسین کلهکن حاجیآبادی» [چون او در ابتداء جنگ لار سر نایبالحکو(مه) لار بریده بود وی موسوم به سپهسالار و حسینکلهکن شده بود» (تاریخ لارستان، مورخ لاری، نسخه ت، ص۲۴۲)] به بندرعباس گسیل داشت. این نیروها با همکاری «مصباح دیوان اوزی» نایبالحکومه بندرعباس توانستند گمرک بندر را تسخیر و تا تصرف «کلاهفرنگی» پایگاه تجاری انگلیس پیش بروند. و «احمدخان دریابیگی» را محاصره نمایند. لیکن «میربرکتخان بلوچ» اطراف کلاهفرنگی را گرفته، و حسین کلهکن را به محاصره در آورد. پس از زد و خورد بسیار، تفنگچیان لاری بسوی لار فرار میکنند. گزارشهای محرمانهی وزارت خارجه انگلیس مینویسد: ۲۴ صفر ۱۳۲۷ ه.ق.، «راپورت رسید که نظر به تأکید و فشار علمای نجف و سیّد لاری ملیون در بندرعباس مهام حکومت را در دست گرفته و گمرک را تصرف نموده و کارگزار را به سمت حکومت تعیین کردند» (کتاب آبی).
«ناظمالاسلام کرمانی» هم درباره وقایع ربیعاول ۱۳۲۷ ه.ق. گزارش میدهد: «بنادر- حضرت حجهالاسلام لاری در پنج روز قبل با لشکر ملی، با فتح و فیروزی وارد بندر بوشهر گردیده، و بندرعباس و لنگه و نخیلو و سایر جزایر و بنادر فارس تماماً به تصرف حضرت سیّد لاری در آمده، عموم اتباع دولت از حاکم و اجزاء فرار کردند».
باید افزود «سیّد» خود به بوشهر نرفته، و لنگه و… هم به تصرفشان در نیامده بوده است. «کتاب آبی» از این موضوع گزارش دیگری میدهد و مینویسد: «اخبار وحشتناک از لنگه میرسد. میگویند که سیّد لاری بستک را تصرف نموده و بندرلنگه را تهدید مینماید. من به دولت ایران اصرار نمودم که اقدامی برای دفع او بنماید… حکومت بنادر قشون برای دفاع لنگه فرستاده است و سردار اسعد به من گفت که دولت مطمئن است از این که او را در تحت اطاعت خود خواهد آورد. جز حرکات سیّد عبدالحسین لاری اغتشاش دیگری به سفارت راپورت داده نشده است» (کتاب آبی، ج ۷۴۲،۳). هر چند در این گزارش هم حرفی از تصرف بندرلنگه نیست، با این حال «اخبار اشتباه» (وثوقی، ۱۳۷۵، ۱۳۹) در جای خود تصحیح گردیده است.
دنباله دارد.
منابع:
آدمیت، محمدحسین. دانشمندان و سخنسرایان فارس، ج ۳، ۱۳۳۹.
امداد، حسن. فارس در عصر قاجار، انتشارات مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس، ۱۳۸۷.
بنیعباسیان بستکی، محمداعظم. تاریخ جهانگیریه و بنیعباسیان بستک، به کوشش عباس انجمروز، ۱۳۳۴.
شبیری، احمد. کتاب آبی، گزارشهای محرمانه وزارت خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، نشر نو، ۱۳۶۳.
کرامتی، حاجیمحمد. تاریخ دلگشای اوز، به کوشش محمدشریف کرامتی. انتشارات نوید شیراز، ۱۳۷۰.
مورخ لاری، سیدعلاءالدین. تاریخ لارستان (نسخه خطی الف، ب و ج).
ناظمالاسلام کرمانی. تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، ۱۳۵۷.
وثوقی، دکتر محمدباقر. لارستان و جنبش مشروطیت. مؤسسه فرهنگی همسایه، ۱۳۷۵.
«هفتبرکه آمادگی انتشار نقدها بر این نوشته و همچنین طرح دیدگاه دیگر در مورد این بخش از تاریخ معاصر را دارد تا بستری برای گفتگو و بحث علمی فراهم گردد.»
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.
توضیح هفتبرکه: تصویری که در این خبر به عنوان عکس حاج علی وکیل منتشر شد، به دلیل نداشتن سندیت قوی حذف شد. به گفتهی دکتر وثوقی، این عکس نمیتواند چهرهی حاج علی وکیل باشد، چون او بازاری و تاجر بوده نه روحانی.