هفتبرکه – گریشنا: در ادامه مناقشه در مورد نام زبان منطقه، رستم فتوت، اهل عمادشهر و دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز نیز یادداشتی برای انتشار در گریشنا ارسال کرده است. گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمعآوری و بازنشر کرده است، که میتوانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید. در این یادداشت، فتوت با مرور تاریخچهی کلمه «ایراهستان» در چند کتاب جغرافیایی و تاریخی، آن را به عنوان یک نام مقبول برای نام زبان منطقه پیشنهاد کرده است.
هرچند بزرگانی در زمینه نام، ساختار و سیاق این زبان قلمفرسایی نمودهاند و تحقیقاتی قابل توجه و درخور انجام دادهاند، اما گویا آنچنان که باید و شاید حق این زبان کهن که ریشه در اعماق فرهنگ و آداب و رسوم این سرزمین دارد؛ ادا نکردهاند یا لااقل از دید نسل نواندیش و تجددگرای امروز این چنین مینماید. نگارنده نیز کمابیش دیدگاههای صاحبنظران و جوانان فرهیخته را دنبال میکنم و بنا به علاقه و سر سوزن دانشی که در این زمینه دارم، با احترام به تمامی نظرات همه همشهریان و همزبانانم، دیدگاه متفاوتی دارم که در ادامه بیان خواهم داشت.
زبان واحد و فرهنگ و آداب و رسوم منطقه جنوب صرف نظر از تفاوت لهجهها و گویشهایش عامل وحدت و همبستگی مردمان خونگرم و نجیبش بوده و هست و به اعتراف بیگانه و خویش همگان بدان میبالیم و در برابر غریبهها بدان افتخار میکنیم. حال چه لاری باشد چه خنجی، چه گراشی، چه اوزی یا صحرای باغی و … چه از منطقه هرمزگان و شهرهای ساحلی چون بندرلنگه، بندرعباس، بستک یا … هیچ تفاوتی نیست. جهت اثبات نظریه و سخن خویش به متون تاریخی استناد میکنیم.
چون کتب تاریخی را تورّقی نماییم درمییابیم که این محدوده زبانی را که اکنون بر سر نامگذاری زبان تکلم آن مورد مناقشه است، نامی خاص بوده است و آن «ایراهستان» است. جهت اثبات این ادعا که به گمانم هیچیک از صاحب نظران و اهالی قلم با آن مخالف نخواهند بود، به سراغ اثر گرانسنگ «تاریخ مفصل لارستان» نوشته عدهای از فرهیختگان لارستانی رفتم. در آن جا آمده است: «جغرافینویسان و مورخان ایرانی تا قرن ششم نواحی پسکرانههای خلیج فارس حد فاصل بندر سیراف تا بندر عباس کنونی را به عنوان ایراهستان شناختهاند.» (صفحه ۱۷۴ ) «واژه «ایراه» یا «اِراه» کلمهای است پهلوی به معنای ساحل و پسکرانه.» (صفحه ۱۷۵) ««ابن بلخی» [نویسنده فارسنامه] جویم، کران، سیراف را از جمله مناطق ایراهستان یاد کرده است.» (صفحه ۱۷۵). محدوده ایراهستان با استناد به «تاریخ شاهی» در کتاب «تاریخ مفصل لارستان» آمده است که به دو قسمت ایراهستان بالا و ایراهستان زیر تقسیم میشده است. (صفحه ۱۷۶) مرز جنوبی ایراهستان (ایراهستان زیر) از کورستان (کبرستان)، بستک، بندرلنگه تا سیراف (بندر طاهری) را شامل میشده است. و ایراهستان بالا یا شمالی با استناد به متن تاریخ شاهی تا حدود هنگ (خنج کنونی) را در بر میگرفته است (صفحه ۱۷۸).
در ادامه پس از اثبات نام ایراهستان با نقل قول از مورخ نامی یاقوت حموی در صفحه ۱۷۹ آمده است: در این واژه [ایراهستان] در فردوس المرشدیه نیز آمده است و حتی نامهای به واژه ایراهستانی در آن کتاب درج شده است که بر اساس بافت زبانی میتوان دریافت که شاخهای از لهجه پهلوی است. (صفحه ۱۷۹) بیگمان مراد نگارنده از واژه ایراهستانی همان زبان است که به اشتباه واژه (کلمه) نوشته شده و مقصود از لهجه پهلوی باز همان زبان پهلوی است که زبانشناسان با تعریفی که از لهجه ارائه میدهند پهلوی (فارسی میانه) زبان محسوب میشود نه لهجه.
کتاب وزین «فردوس المرشدیه» در شرح حالات و مقامات عارف برجسته شیخ ابواسحاق کازرونی (شیخ مرشد) در گذشته ۴۲۶ هجری قمری تالیف محمود بن عثمان است که استاد ایرج افشار آن را تصحیح نموده است. استاد افشار در مقدمه کتاب در این زمینه میگوید: «سود بسیار مهمی که از این کتاب عائد میشود وجود پارهای از اشعار، جملهها به لهجههای محلی کازرونی و شیرازی و اِرِهستانی (ایراهستانی) است که به همان لهجه در کتاب «فردوسی المرشدیه» ضبط شده است.» (صفحه شصت و یک مقدمه مصحح)
در ادامه نویسنده کتاب داستان پیرزنی از دیار ایراهستان را نقل میکند که فرزندش توسط یکی از حکام وقت به زندان میافتد و برخی او را راهنمایی میکنند که به نزد شیخ مرشد رود تا با میانجیگری شیخ فرزندش را از حبس برهاند. «…آن پیرزن برخاست و پذیره شیخ باز رفت و هر دو گیسوی سفید خود بر هر دو دست خود نهاد و بگریست همچنانکه کسی بر فراق فرزندان گرید و به لفظ اِرِهستانی گفت: «یا شیخ، کُهرُی جُنِ تو شم رَ هْو شَنْ تو نفذم که کروُی کَرِ من بجُنبَی» یعنی «فدای جان تو گردم، راه من به تو نمودند که چاره کار من بجویی.» حاضران از گفتار آن پیرزن وقتِ خوش پدید آمد.» ( فردوس المرشدیه صفحه ۳۷۳) همان گونه که در این متن آمده است لفظ (زبان) ایراهستانی در کنار لفظ کازرونی و شیرازی ذکر شده است. و در آن زمان نیز این زبان به زبان ایراهستانی شهرت داشته است. حال شاید آن زن از شهر لار یا خنج یا گراش، اوز یا از مناطق ساحلی بوده است. با این وجود چندان توفیری نداشته است و همه را با زبان یا همان لفظ ایراهستانی میشناختند.
پیشنهاد نگارنده به عنوان عضو کوچکی از جامعه بزرگ فرهنگی این است که این زبان اصیل و ریشهدار که از بقایای زبان پهلوی (فارسی میانه) است را ایراهستانی بنامیم به چند دلیل:
۱. وجود دلیل علمی و دانشگاهی که همان مستندات تاریخی است که مستقیماً در آن از عبارت زبان ایراهستانی نام برده است.
۲. ایراهستان دقیقاً به تمامی محدوده جغرافیایی اطلاق میشده است که هم اکنون به همین زبان تکلم میکنند.
۳. با نامگذاری این زبان به نام «ایراهستانی» دیگر شاهد هیچگونه حساسیت و واکنش نه چندان زیبا در این خصوص نخواهیم بود؛ چرا که تمامی شهرها، بخشها، روستاها و آبادیها را در بر میگیرد و اشاره به استان یا شهر خاصی ندارد.
۴. ایراهستان و نامیدن این زبان به زبان ایراهستانی احیاگر غنای تاریخی و باستانی این سرزمین و مردمان نجیب آن و هویت بخشی به فرهنگ غنی و زبان اصیل آنان خواهد بود که در واقع نوعی «بازجستن روزگار وصل» و پیوستن به نقطه اشتراک همبستگیهای این قوم اصیل آریایی است. به قول مولانا: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش.»