نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

ذره‌بین تاریخ ۲: شما قوم لاروی هستید یا پارسی؟

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی*: دکتر رحیمی‌نژاد در مصاحبه‌ای که با تیتر «رحیمی‌نژاد: «لاری» فقط نام زبان ما نیست؛ نام قوم ماست» در سایت گریشنا منتشر شد (اینجا) در مورد اطلاق صفت «لاری» گفته‌اند: «این عنوان متعلق به یک قوم بزرگ بوده که پراکنده بوده‌اند در جنوب، تا حتی سواحل هند. اینها خودشان را لاری یا لاروی می‌دانسته‌اند. به خاطر این که شهر لار مرکزیت داشته به لحاظ تجاری و فرهنگی و علمی، خب این عنوان هم شده لار.» اما سند این گفته کجاست؟

دکتر رحیمی‌نژاد به نظر می‌رسد بر پایه‌ی نوشته‌ای از دکتر وثوقی این اظهار نظر را می‌کنند. دکتر وثوقی درباره‌ی ترکیب قومی و نژادی مردمی که در ناحیه لارستان قدیم (شهرهای بندرلنگه، لامرد، بندرعباس و لارستان) زندگی می‌کنند نوشته‌اند که این اقوام در سه دوره مختلف به این ناحیه مهاجرت کرده، در آن ساکن شده‌اند. «دوره اول که از قرن اول تا پنجم قمری تداوم داشته است، در این دوره دو گروه قومی بزرگ وارد منطقه لارستان شده‌اند. گروه اول در تاریخ به نام اقوام لاری و لاروی از تیره‌های اصیل آریایی محسوب می‌شوند و به زبان ویژه‌ای معروف به لاری تکلم می‌کرده‌اند. سکونت‌گاه اولیه آنان مناطق صیموره، سوباره و تانه معروف به سواحل لاری در مجاورت دریای لاروی، از سواحل جنوبی هندوستان، بوده است.۱» ایشان ادامه می‌دهند: «احتمالا اقوام لاری در حمله نیروهای مسلمان به سواحل هند، ناگزیر به مهاجرت گسترده به سمت خلیج فارس و نواحی پس‌کرانه‌ای آن شده‌اند.۲» همچنین می‌نویسند: «مهاجرت گسترده‌ی طوایف جَت، از آریایی‌های اصیل نواحی نامبرده به سمت لارستان قدیم، در اوایل قرن پنجم قمری و پس از حمله گسترده سلطان محمود غزنوی به منطقه سومنات صورت گرفته است.۳» و نتیجه می‌گیرند: «شواهد تاریخی نشان می‌دهد که این گروه مهاجران در قرن پنجم قمری مرکزی برای استقرار خود پیدا کرده، آنجا را «لار» نامیده‌اند.۴»

اما این برداشت دو موضوع را زیر سوال می‌برد: یکی قدمت «لار»، که آن را به عصر کیخسرو کیانی، پادشاه افسانه‌ای ایران باستان می‌رسانند که برابر بیت شعری منسوب به فردوسی (که تاکنون در هیچ شاهنامه‌ای، چه خطی و چه چاپی، دیده نشده است) «لاد» را به گرگین میلاد داده است. دیگری ادعای آنها درباره‌ی تاریخ «سلسله‌ی پادشاهی میلادیان لارستان» که ۴۰۰۰ سال تداوم داشته است؛ چه اگر مردمانی در گروه قومی بزرگ در قرن پنجم قمری از سواحل جنوبی هندوستان به این ناحیه مهاجرت کرده و «مرکزی برای استقرار خود پیدا کرده، آنجا را «لار» نامیده‌اند»، که قدمت شهر لار به حدود ۹۰۰ سال پیش بازمی‌گردد، و این با داستان کیخسرو و گرگین میلاد و … مغایر است.

مهم‌تر این که اگر مهاجرین هندی، حال چه اقوام لاری و چه «جَت» (زَط) هندوستان، از آریایی‌های اصیل هم باشند، «پارسی» نبوده‌اند. در حالی که مردم «سرزمین پارس» از اقوام «پارس»، یکی از شاخه‌های سه‌گانه‌ای که امپراتوری جهان باستان را پایه‌گذاری کرده‌اند می‌باشند، یعنی شاهنشاهی هخامنشی و ساسانی که همه متفق‌القول آنها را «پارسی» می‌شمارند. باید اینجا بیفزایم که این مطلب را از راه نژادپرستی و یا سروریِ قومی بر قوم دیگر عرض نمی‌کنم، چرا که به آن اعتقادی ندارم.

آگاهی ما از تاریخ این است که «قوم پارس» در پی مهاجرت به سرزمین ایران به بخش جنوبی آمده، در آن سکنا گزیده، و می‌توان گفت نخستین شاهنشاهی تاریخ بشر را در این خاک پایه‌ریزی نموده است. دریایی که در جنوب این سرزمین قرار دارد نیز به نام همین قوم که در کنار آن زندگی می‌کرده و می‌کنند، به نام «دریای پارس» یا «خلیج فارس» نامگذاری شده است و این نامی ماندگار در درازای تاریخ بوده و خواهد بود.

حال چرا تاریخ‌نگاران و نویسندگان لاری خود را از اقوام «لاری» و «جت» می‌دانند؟ پاسخ ساده و آسان است. چون تا نیمه سده‌ی هشتم هجری، از «لار» در هیچ کتاب تاریخی و جغرافیایی یاد نشده است. برابر برداشت این عزیزان، سابقه‌ی بنای شهر لار به قرن پنجم هجری برمی‌گردد، در حالی که مدعی ۴۰۰۰ سال سلسله‌ی پادشاهی هستند. من این موضوع را در کتاب «خطه‌ی لار، بررسی متون تاریخی در پیوند با لارستان» که تازه منتشر کرده‌ام (خبر در گریشنا)، باز نموده‌ام و عزیزان را به مطالعه این کتاب دعوت می‌کنم. در آن تحقیق، به بیشتر این پرسش‌ها پاسخ داده شده است، البته همراه با سند و مدرک.

سوال اینجاست که اگر در قرن پنجم هجری، لار به دست مهاجران هندی ساخته شده، چرا ابن بلخی که «فارسنامه» را در آغاز قرن شش هجری نوشته است، «یادی از آن نکرده است»۵؟ پاسخ عزیزان لاری به این پرسش این است: چون لار در قلمرو سلجوقیان و … نبوده است. اما آیا در جغرافیای فارس هم نبوده که ابن بلخی از آن نام نبرده است؟

چیزی که جا دارد درباره‌ی «اقوام لاری هندوستان» اضافه کنم این است: نوشته‌اند چون سلطان محمود غزنوی به «سرزمین لار بزرگ» گجرات (شبه‌جزیره‌ی کاتیاوار) حمله کرد و بت‌خانه‌ی سومنات با آن ثروت افسانه‌ای را غارت نمود، مردم آن خطه در پی «حمله‌ی نیروهای مسلمان ناگزیر به مهاجرت گسترده به سمت خلیج فارس و پس‌کرانه‌های آن شده‌اند…۶». به بیان دیگر، اقوامِ لاریِ هند از ترس مسلمانان به دل سرزمین‌های اسلامی پناه آورده‌اند! اما مگر در قرن پنجم هجری این مناطق (جنوب فارس) مسلمان نبوده و این سرزمین در سیطره‌ی خلفای عباسی قرار نداشته است که اقوام لاریِ «هندو» به آن پناه آورده‌اند؟ تازه، در تاریخ عکس این موضوع صورت گرفته است: با حمله‌ی اعراب مسلمان به ایران، ایرانیانی که نمی‌خواستند دین آبا و اجدادی خود را رها کنند، از این سو (ایران) به هند مهاجرت کرده‌اند و اکنون فرزندزادگان آنها به نام «پارسیان هند» در آن خاک به سر می‌برند. عزیزان مناطق جنوبی فارس که به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس سفر می‌کنند، با این هموطنان پیشین برخورد داشته و دارند. شنیده‌اید که برخی تعریف می‌کنند که کسانی در دبی و … هستند که درباره حضور اجداد خود در جنوب فارس (شهرهای لار، گراش، اوز و …) داستان‌ها نقل می‌نمایند و از آثار به‌جای‌مانده از اجداد خود یاد می‌کنند.

به هر حال، ما مردم گراش که در چند کیلومتری لار زندگی کرده و می‌کنیم، ایرانیانی از قوم باستانی «پارس» می‌باشیم و نسبت قومی با هندوان و جَت هندوستان نداریم، هرچند از یک نژاد آریایی بوده باشیم. مردمان شهرهای بندرلنگه، لامرد و بندرعباس هم شاید چنین نظری داشته باشند.

 

* پژوهشگر تاریخ، نویسنده کتاب «خطه‌ی لار: بررسی متون تاریخی در پیوند با لارستان»

 

مآخذ:

۱ تا ۴. دکتر محمدباقر وثوقی. «از ایران چه می‌دانم / ۲۰ / لارستان» از صفحه ۳۷ به بعد

۵. دکتر محمدباقر وثوقی و دیگران. «تاریخ مفصل لارستان / جلد ۱» صفحه ۱۷۵

۶. دکتر محمدباقر وثوقی. «از ایران چه می‌دانم / ۲۰ / لارستان» از صفحه ۳۷ به بعد

 

مطالب مرتبط:

http://www.gerishna.com/archives/103069

http://www.gerishna.com/archives/103001

http://www.gerishna.com/archives/103108

http://www.gerishna.com/archives/98571

 

خروج از نسخه موبایل