هفتبرکه – گریشنا: «جانِ کلام؛ آخر را اول بگویم: زبان ما اچمی است نه لارستانی». این جملهای است که مهرداد درواع، اهل شهرستان بندرلنگه، روزنامهنگار و دبیر سرویس پایگاه خبری تحلیلی «اینصدا» (اینجا) و دانشجوی حقوق دانشگاه شیراز، یادداشتش را با آن شروع میکند، و بدین ترتیب موضع خودش را در مناقشه دربارهی نام زبان منطقه اعلام میکند. درواع در این یادداشت، کلیدواژهی «استعمارِ فرهنگی» را برجسته میکند و مینویسد: «در استعمارِ فرهنگی، استعمارگر به صورت مداوم سعی در تخریب و از میان بردن فرهنگ جامعهای که بدان حمله کرده است را دارد تا از این طریق، ایدئولوژی خود را جایگزین و تثبیت نماید.»
گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمعآوری و بازنشر کرده است، که میتوانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید.
در این یادداشت، نویسنده سعی بر آن دارد که با نگاهی اجمالی نسبت به این اتفاقات واکنش نشان دهد و تحلیلی از تلاشهای عبث و بیحاصلِ اقلیتی معدود جهت نشاندنِ عنوان گویش «لارستانی» به جای واژه جامع و فراگیرِ «اچمی» ارائه نماید.
جان کلام؛ آخر را اول بگویم: زبان ما «اچمی» است، نه «لارستانی».
احترام به زبان مادری، احترام به هویت و به نوعی پاسداشت تنوع فرهنگی آن جامعه است و تغییر در بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه با تکیه بر تعصب، پافشاری و کورباوری ممکن نیست. نیک میدانیم که زبانِ اچمیست که به عنوان گویش مقبول اکثریت جامعه اچمیزبانان (یا «خودمونیها» نیز که به آن اطلاق میشود) چه در داخل و چه در خارج از کشور شناخته شده و همین «اچمی زبان بودن» از عوامل و عناصر اتحاد و یگانگی مردم بوده و هست. وجود این گویش با همین نام بوده که اقشار مختلف مردم، هم در ایران و هم در کشورهای حاشیه خلیج فارس، را به یکدیگر پیوند داده و هیچ عاملی توانِ تحریف و از میان برداشتن آن را نداشته است.
به زعم نگارنده، واکنش جمشید جعفرپور به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی و همچنین نامهی شورای شهر لار به رئیس سازمان صداوسیما در این رابطه از دو بُعد و حالت خارج نیست: اول آنکه این اقدام قطعا برای سیاسی کردن مسئله بوده؛ و دوم اینکه در واقع این اقدام به نوعی سوء استفاده از جایگاه قدرت در بسط و گسترش نگاه استعماری بوده است.
آلبر ممی در کتاب «چهره استعمارگر و چهره استعمارزده» مینویسد: «استعمارزده کمکم آنچه را که استعمارگر در حق او میگوید میپذیرد و از اینجا فاجعه آغاز میشود.» شاید چنین تفکری بر جناب نماینده و اعضای شورای شهر لار حاکم است که همچنان سودای تغییر نام زبان مادریِ مردمِ یک منطقه را در سر میپرورانند و در مسیر استعماریِ خود، از شاخص نوین «استیلای فرهنگی» بهره میجویند.
واضح و مبرهن است که تقلیل دادن یک زبان با این اهمیت به یک شهر، نه تنها عاقلانه نیست، بلکه میان عوام نیز غیرقابل پذیرش محسوب میشود. جمشید جعفرپور در حالی نسبت به نمایش زبان اچمی به عنوان زبان رایج مردم خُنج معترض شده است که بلافاصله مردم خنج نسبت به اظهارات این نماینده واکنشهای تندی نشان دادهاند.
حال سوال این است: چگونه ممکن است ایشان در جایگاه نماینده مجلس، زبان بخشی از مردم هرمزگان را «لاری» بدانند، در حالی که نویسنده، به رغم اینکه اصالتا شهروند منطقه پدل و لمزانی است که از نظر موقعیت جغرافیایی به شهرستان بندرلنگه و از نظر فرهنگ به شهرستان بستک تعلق و نزدیکی دارد، و هشت سال نیز ساکن و تحصیلکردهی بندر خمیر بوده، هیچ آثاری از زبان «لارستانی» در فرهنگ و مراودات میان مردم مشاهده ننموده و تنها نامی که برای تعریف این زبان استعمال میشده و میشود همان «اچمی» است؟
در طول تاریخ، همیشه استعمارگران به استعمار اقتصادی و سیاسی اکتفا نکردهاند و هرازگاهی به استعمار و امپریالیسم در زمینه فرهنگ دیگر جوامع نیز روی آورده و بدان تمایل نشان دادهاند. در استعمارِ فرهنگی، استعمارگر به صورت مداوم سعی در تخریب و از میان بردن فرهنگ جامعهای که بدان حمله کرده است را داشته تا از این طریق، ایدئولوژی خود را جایگزین و تثبیت نماید. ثبات یک فرهنگ و نام یک زبان زمانیست که دیدگاه مردم آن جامعه در هر زمان نسبت به آن مثبت باشد.
پرسش بسیار واضح است: چرا با وجود اینکه یک نام مورد اقبال و پذیرش افکار عمومی نیست، سعی در استعمار یک هویت، تحمیل آن به یک جامعه و تقلیل آن به یک شهر داریم؟ واقعیت این است که این نگاه استعماری، هیچ سود و عایدی نداشته و هویت و اصالت یک زبان را تحت هیچ شرایطی نمیتوان مصادره نمود.
مطالب مرتبط:
http://www.gerishna.com/archives/98769
http://www.gerishna.com/archives/102541
http://www.gerishna.com/archives/102560