هفتبرکه – گریشنا: بحث در مورد نامگذاری زبان محلی به «اچمی»، «لارستانی»، «لاری» یا نامهای دیگر، با انتشار یادداشتهای سهگانه به قلم شایان تدین، مصطفی ملتفت و امیرحسین نوبهار برانگیخته شد. گریشنا با هدف کنار هم قرار گرفتن دیدگاههای مختلف، این مطالب را باز نشر میکند. مجموعهی این مباحث را میتوانید در این صفحهی گریشنا (+) بخوانید.
در پاسخ به یادداشتهای سهگانه، دکتر محمد اورنگ و دکتر لیلا دیانت مقالهای با عنوان «نگاهی نابخردانه به یک کهنزبان» در سایت آفتاب لارستان منتشر کردند که در گریشنا نیز بازنشر شد (اینجا). اکنون بعد از گذشت چند ماه، این دو مقالهی دیگری را برای دفاع از مقالهی پیشین در سایت «صحبت» منتشر کردهاند، که در اینجا بازنشر میشود.
محمد (سلطان) اورنگ (اَهِلی)، دکترای زبانشناسی در دانشگاه نیو سوز ولز در سیدنی استرالیا است، و لیلا دیانت نیز دکترای زبانشناسی دارد و پژوهشگر و مدرس دانشگاه است. آنها در بخش نتیجهگیری مقاله نوشتهاند به علت این که استفاده از واژهی «زبان لاری» «از لحاظ تاریخی و پژوهشهای زبانشناسی تاییدشده و دارای پیشینه و سندیت تاریخی است، به نظر مناسبتر بوده و مورد تایید نویسندگان این مقاله میباشد». با این حال، «هیچگاه در نوشتههای خود بر دیدگاههای تجویزی-تحمیلی تاکید نکرده … و کسانی که عناوین دیگر را ترجیح میدهند نیز در عنوانگزینی خود آزاد بوده و هیچ فشاری از جانب ما بر انتخاب «زبان لاری» نیست.» به باور نویسندگان مقاله، بحث اصلی در مورد این زبان نباید در مورد نام آن، بلکه در مورد حفظ آن باشد.
البته پاسخهایی را در زیر مطلب خود و جوابیهای که خوانندگان عزیز ذکر کرده بودند با نام و آدرس خود در انتهای هر پیام به تفصیل بیان کردهام. شایان ذکر است که بسیاری از پاسخها برای بنده جالب و چشمگُشا بود و از نظردهندگان نیز سپاسگزارم اما تعدادی از افراد نیز همانند «مبارزان کیبوردی» صرفاً قصد تخریب شخصیت نویسندگان و ارایهی دیدگاههای نژادپرستانه و منطقهسالارانه را داشتهاند که سعی کردم با دیدگاههای علمی، آنها را نیز تا حد ممکن قانع کنم. در این جوابیهها، به تفصیل در مورد کاستیهای مطالب پیشین نویسندگان صحبت کردهام. بنابراین، در این مقاله بر آن نیستم که جوابهای پیشین را تکرار کنم اما همچنان که گذشت، مهمترین اشکال نوشتهی نویسندگان محترم، ریشه در روش یک پیمایش واتسآپی ناعلمی در مورد انتخاب یک زبان دارد. اول این که بر اساس فرمولهای آماری برای این که بتوان نتایج قابل تعمیمی از نمونه به جامعه داشته باشیم، باید از تعداد نمونهی مناسبی برخوردار باشیم. دوم این که تعمیم نتایج محدود این روش به کل منطقهی لارستان نادرست است چون از نظر آماری نمیتوان با سطح اطمینان لازم، نتایج نمونهی خود را نمایندهی همهی مردم منطقه در سه استان دانست. با این حال، نویسندگان این مقاله از تمامی صاحبنظران کمال تشکر را داشته و از این که مطالب را خوانده و لطف نمودند به آن بازخورد دادهاند، خوشحال و قدردان هستیم.
در یکی از نظرات (یا مطالب پیشین) همواره از صفتهای مبهمِ «همه، حداکثر و عامه»ی مردم استفاده شده و چنین بیان میشود که «همه ی مردم» با عنوان «xزبان اَچُمی» موافق هستند، «همهیِ مردم این مناطق» خود را «xاَچُمی» می دانند و این عنوان برگرفته از سلیقهی «حداکثر مردم» است. دقیقاً منظور از همهی این «همه ها و حداکثرها» را متوجه نشدهام و بر همین اساس نیز بنده و سایر نویسندههایی که عنوان «✓زبان لاری» را ترجیح میدهیم، به داشتن گرایش سیاسی خاص و وابستگیِ عاطفی کم به سرزمین مادری متهم شدهایم. همچنین این ادعا مطرح شده است که ما میخواهیم پژوهشهای خود را به این دلیل به چاپ برسانیم که نام «✓زبان لاری» بهتر دیده شود. این جملهها به هیچ وجه معنی نمیدهد و ما هیچگاه به دنبال جلب توجه نبودهایم.
در جوابیهای که یکی از نویسندگان محترم به نوشتهی بنده دادهاند-و از ایشان سپاسگزارم- چنین آمده است که پذیرش یک نام در مجامع بین المللی کمتر از «پذیرش عمومی» اهمیت دارد. اگر همین مطلب را از شما قبول کنیم، شما با کدام روش پژوهشی و پیمایش توانستهاید به این نتیجه برسید که «عموم مردم» با عنوان «xاَچُمی» موافق هستند؟ در نوشتههای پیشین نیز تاکید مداوم و همسو بر این صفت مبهمِ «همه/حداکثر/بیشتر» است. بسیار علاقهمند هستم که بدانم این عموم کیستند و معیار شناسایی و تعریف آن چیست؟ شاید بنده هم با سنگِ محکهای شما جُزیی از این «عامه» باشم! پاسخی علمی مورد نیاز است نه برگرفته از تجربههای شخصی. به هرحال، نگارش بیش از چند خردهبند (چند پاراگراف) به تمامی مطالب قبلی این نویسندههای محترم را اِطناب دانسته و سعی میکنیم مابقیِ صفحه را بر روی موضوعات مهمتر صرف نماییم.
در این مقاله بر آن هستیم تا در ابتدا به صورت مختصر بر روی «لهجه، گویش یا زبان بودنِ گونهی لاری» سخن برانیم و در ادامهی مطلب نیز چرایی اعتقادِ علمی به عنوان «✓زبان لاری» را بیان کنیم. در ابتدا باید این نکته را گوشزد کنیم که بسیاری از تقسیمبندیهای مرتبط با زبان، ریشه در دیدگاههای سیاسی-اجتماعی دارد و زبانها به نحوی دستمایهی قدرت و تسلط هستند. عواملی چون جنگ و توسعهی سیاسی و قوانین اساسی همگی از عواملی هستند که میتوانند بر تعریف زبان و یا «گونه» تاثیر بگذارند. «گونه» در واقع نامی است فراگیر و خنثی که بر «لهجه، گویش و زبان» دلالت دارد؛ در اصطلاح زبانشناسی هرگاه بخواهند به صورت بیطرف به یک «لهجه، گویش و یا زبان» اشاره کنند، از اصطلاح «گونه» استفاده میکنند و با این کار عوامل خارجی و سیاسی در تقسیمبندی لهجه، زبان و یا گویش را نادیده میگیرند. مثلاً «گونهی لاری» به این نکته اشاره دارد که ما نمیخواهیم در مورد این که لاری یک گویش است و یا زبان بحث کنیم، بلکه قصد داریم بر ویژگیهای زبانشناختی آن- جدا از نوع نگرشهای غیرزبانی- تاکید کنیم.
با این حال بسیاری از عامه بر این باور هستند که اگر بین دو گونه، درک متقابل وجود نداشته باشد، میتوان گفت که این دو گونه، دو «زبان» مختلف هستند. اما پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که صرف درک متقابل بین چند «گونه» نمیتواند یک معیار مهم در شناسایی لهجه، گویش و یا زبان باشد. به عنوان مثال از نروژی، سویدی، و دانمارکی به عنوان «زبان» یاد میشود، اما بین این گونهها تا حد بسیار زیادی درک متقابل وجود دارد. به همین منوال، چرا هندی و اردو را دو زبان ولی ماندِرین (زبان اصلی بیشتر استانهای چین) و کانتونیز (زبان اصلی برخی از استانهای چین همانند گوانژو، هنگکنگ و ماکائو) را یک زبان (به تعریف دقیقتر، دو گویش از یک زبان واحد) میدانیم، در حالی که درک متقابل بین اردو و هندی بسیار بیشتر از درک متقابل بین ماندِرین و کانتونیز است؟
پاسخ در داشتن مرز جغرافیایی است. همانطور که در زبانشناسی مطرح میشود: «زبان همان گویشِ دارای ارتش است». به همین دلیل است که نروژی، سویدی، و دانمارکی همگی «زبان» نامیده میشوند چون این کشورها همگی استقلال سیاسی و مرزبندیهای جغرافیایی مستقل دارند، اما کانتونیز را گویشی از ماندارین تعریف میکنند چون قدرت سیاسی چین بر استانهای یاد شده تسلط دارد. پس در این مثالها، تقسیمات سیاسی باعث این درجهبندیهای بین گویش و زبان شده است.
البته عوامل دیگری را نیز در درک متقابل بین دو گونه باید در نظر گرفت: مثلاً پیشینهی تحصیلی افرادی که از دو گونهی مختلف با هم صحبت میکنند و یا موضوع مورد بحث. به عنوان نمونه، اگر موضوع مورد بحث بین دو گویشورِ گونهی لاری و فارسی مسایل هستهای و یا علمی باشد، قطعاً درک متقابل را میتوان انتظار داشت چون واژهای مورد بررسی در این دو گونه به سمت محیط دانشگاهی است و اصطلاحهای تخصصی حتی میتواند انگلیسی باشد و از حوزهی هر دو زبان نیز فراتر رود.
اصولاً گونهی لاری برای موضوعات آکادمیک، واژههایی معادل ندارد چون گونهای کاملا گفتاری است و در سیر تکامل خود بسیاری از واژهها را از دست داده است؛ همین است که این گونه را «در خطر» مینامند. علاوه بر این، گونهی لاری هیچ فرهنگستان یا نهادی ندارد که برای واژههای خارجی موجود و نوظهور معادلگزینی کند. زبان فارسی نیز با این همه همت و حمایت دولتی در تاریخ ۹۰ سالهی واژهگزینی خود همچنان در محیطهای پزشکی، فناوری و علمی از واژههای انگلیسی استفاده میکند و گاهاً با چالشهای جدی در این امر روبهروست. مواردی همچون زبان فنلاندی که در قرن نوزدهم از یک گونهی نامکتوب به شکل یک زبان درآمده است و یا زبان عِبری که از گونهای مرده به یک زبان ملی تبدیل شده است، نمونههایی از حمایتهای دولتی و ایدیولوژیک از گونههای زبانی هستند. اما آیا چنین حمایتهایی برای گونهی لاری وجود دارد؟ قطعاً نه (البته تا به حال؛ ممکن است در آینده آگاهیبخشیهای متعدد به این مهم تحقق بخشند). به این کمبودها میتوان نداشتن رسانههای شفاهی و یا کتبی، خط واحد نوشتاری و مهمتر از همه، ناممکن بودن آموزش لاری به کودکان را اضافه کرد.
حال، چرا لاری را که بسیاری از افراد فارسیزبان، کُردزبان و یا دیگر گویشوران (ادعا میکنند) آن را تا حدی (و یا در برخی موارد کامل) میفهمند، یک «زبان» مینامیم نه یک لهجه و یا حتی گویش؟
اساساً لهجه را تفاوت در تلفظ میدانند؛ مثلاً شیرازی یک لهجه است که تنها با تغییر تلفظ واژگان ایجاد شده ارتباط دارد. گویش را فرق میان تلفظ، واژگان، دستور و اصطلاحات روزمره تعریف میکنند که تحت تاثیر عوامل اجتماعی و منطقهای است؛ مثلاً «لُری خرمآبادی» را یک گویش در نظر میگیرند که علاوه بر تلفظ، در انتخاب واژهها و در دستور نیز تا حدی از دیگر گونهها متمایز است. دو گونه را هنگامی میتوان دو زبان نامید که در تمامی معیارهای ذکر شده با هم فرق داشته باشند. با این حال، همانطور که ذکر شد، بیشترین نقش در این تفکیک را عوامل غیر زبانی بازی میکند: مرزهای جغرافیایی، قدرت، نهادهای دولتی و داشتن حکومت مستقل. حال باید به سوال مطرح شده در خصوص گونهی لاری پاسخ دهیم.
لاری علاوه بر داشتن ویژگیهای آوایی و واجشناختی خاص، از دایرهی واژگانی برخوردار است که آن را از زبانهای ایرانی دیگر (شاملِ فارسی) متمایز میکند. همچنین، ساختارهای دستوری موجود در این زبان، نشانهی بارزی است که لاری یک گونهی کاملاً متفاوت از زبان فارسی است. مثلاً ساختار صرف افعال در زمان حال و گذشته برای افعال لازم و متعدی که در زبانشناسی به «ساختار کُنایی» مشهور است، یکی از ویژگیهایی است که در زبانهای ایرانی میانه وجود داشته است اما در زبان فارسی معاصر از بین رفته است. با این حال، «✓زبان لاری» همانند دیگر زبانهای ایرانی همچون کردی، تاتی و تالشی همچنان این ویژگی را حفظ کرده است.
از طرفی «✓زبان لاری» جزوِ شاخهی جنوب غربی گروه ایرانی میانه است. به همین خاطر بسیاری از ویژگیهای آوایی زبانهای ایرانی میانه، همچون واکههای بلند که در گویشهای لاری وجود دارد (مانند /او/ کشیده)، ویژگیهای صرفی در زمانهای گذشته و حال (همان وضعیت کنایی که بیان کردیم) و واژههای مختلفی که در گویشهای لاری وجود دارد که ریشهی آنها را میتوان در زبان فارسی باستان و میانه دنبال کرد (همانند «خَرس»= «اَشک»؛ «گَپ»= «بزرگ»؛ «گِنا»= دیوانه؛ «مِسَّه»= «اِدرار»؛ «هَس»= «آسیاب» و این فهرست بلندبالا ادامه دارد…). این واژهها همگی بیانکنندهی ارتباط تاریخی بین گویشهای «✓زبان لاری» و زبانهای ایرانی در دورهی باستان و میانه است. علاقهمندان میتوانند به پژوهش نورایی (۲۰۰۳) و کامیاب (۱۹۹۱) دربارهی بررسی ریشهشناختی خُنجی و لاری در دانشگاه شیراز مراجعه کنند. در کل، در این مقاله قصد نداریم که بر جزییات زبانشناختی که گاهاً تخصصی و خستهکننده است تاکید کنیم.
حال چرا این زبان را «لاری» می نامیم نه «xلارستانی» و یا «xاَچُمی»؟ در مطالب قبل به این موضوع اشاره کردهایم اما در این جا نظرات را از افرد مخالف بیان میکنیم و آنها را به چالش میکشیم. از بحثهای عامه و تارگاههایی (وبسایتهایی) که در این مورد با نگاه ناعلمی و نامتقاعدکننده بحث کردهاند میگذریم و به یک نمونه از پایاننامهها و کتابهایی میپردازیم که عنوان «xزبان اَچُمی» را انتخاب کردهاند. یکی از پایاننامههای مهم در این زمینه که در سال ۲۰۱۶ نگاشته شده است و انصافاً از کیفیت خوبی در تحلیل دادهها برخوردار است، پایاننامهی دوست و همکارم سید قطب موسوی است که در مورد ویژگیهای دستوری گویش رُستاقی در استان هرمزگان نگاشته شده است. در بحثهایی که در این پایاننامه ارایه شده است چنین آمده است که گسترهی «xاَچُمی» فراتر از شهر لار و لارستان است و شهرهای بسیاری را در بر میگیرد. ایشان چنین معتقدند که «پژوهشگر به هیچ وجه نامی را برای گونهی زبانی مورد پژوهش خود تجویز نمیکند؛ این موضوع در ارتباط با زبان اَچُمی نیز صادق است. به نحوی که اگر از گویشوران این گونهی زبانی در گسترهی وسیع این گونه پرسیده شود نام گونهی زبانی شما چیست، اغلب قریب به اتفاق گویشوران از عنوان اَچُمی برای نامیدن زبان خود استفاده میکنند. لذا، لازم است که زبانشناسان به جای تجویز نامهایی نظیر لاری یا لارستانی، برای این گونهی زبانی اقدام به توصیف نموده و نام اَچُمی را برگزینند» (ص. ۱۵۲-۱۵۱). [برجستهسازی واژهها (bolding) توسط بنده انجام شده است]. هرچند موسوی منتقدِ تجویز یک نام بر یک گونهی زبانی است، اما به نظر میرسد ایشان نیز در مطلب خود به نوعی عنوان «xاَچُمی»را تجویز (یا به بیانی تحمیل) میکند. این امر را میتوان از واژههای برجستهی اَمری چون «لازم است» و «برگزینند» دریافت. ایشان نیز همانند دیگر نویسندگان مطالب دچار این باور هستند که قریب به اتفاق گویشوارن از عنوان «xاَچُمی» استفاده میکنند! باز همان سوال همانند خوره ذهن را میخورد که کدام پیمایش مبتنی بر نگرشهای زبانی در منطقه این مهم را نشان میدهد؟ شاید ما از آن بیاطلاع هستیم.
در ادامه، موسوی به ارتباط «لاری» و «قوم لارَوی» اشاره میکند و چنین بیان میکند که لاری در واقع زبان قوم لاروی در هندوستان بوده است. این قوم با مهاجرت به لار، «زبان خود را فراموش کرده و زبان اَچُمی را برگزیدهاند». این امر بسیار ناممکن مینماید، چون از نظر زبانشناختی امکان قرضگیری واژگانی و آوایی بین دو گونه در دو قوم (مثلا لارویها و لاری/ستانیها) وجود دارد ولی این که بگوییم قوم لاوری زبان خود را به ناگاه فراموش کردهاند و «xزبان اَچُمی» را برای ارتباط خود برگزیدهاند، بسیار نامنطقی است. آیا سایر اقوم ایرانی که به سرزمینهای دیگر مهاجرت کردهاند (همانند مهاجرت پارسیها به هند) تمامی زبان خود را به بوتهی فراموشی سپردهاند و تنها به زبان هندی صحبت میکنند؟ باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اقلیتها معمولاً زبان مادری را نشانهای از هویت خود میدانند و همواره سعی در حفظ آن دارند. پس احتمال فراموشی زبانی در مورد لاوریها بیپایه مینماید.
ایشان همچنین بر این ادعا هستند که پژوهشگران خارجی که عنوان «✓زبان لاری» را انتخاب کردهاند، هیچگاه به لارستان سفر نکردهاند و یا مدت محدودی در این شهر بودهاند؛ بنابراین نام «✓زبان لاری» در نوشتههای این پژوهشگران شبههبرانگیز و بیپایه است (ص. ۱۵۴). البته این نکته را بیان کنم که بنده خانم اِلنا مالچانُوا (پژوهشگر روسی) را در همایش میراث زبانی در تهران (که در سال ۲۰۱۵ به همت پژوهشکدهی زبانشناسی و کتیبهها در میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری برگزار شد) ملاقات کردهام و در مورد «✓زبان لاری» با ایشان صحبت کردهام. حتی ایشان در سال ۲۰۰۹ در همایش بینالمللی زبانشناسی و گویششناسی لارستان نیز مقالهای ارایه دادهاند و از نزدیک به ماجرا آشنایی دارند. از طرفی، ممکن است عدمِ حضور پژوهشگر در کارهای میدانی در جمع آوری مُدَوَّنِ دادهها و نتایج پژوهش خلل وارد کند، اما نامی را که پژوهشگر برای عنوان گونه انتخاب کرده است زیر سوال نمیبرد. موسوی چنین جمعبندی میکند که «اگر این پژوهشگران به مدت بیشتری در منطقه میمانند، قطعاً نام زبان را اَچُمی انتخاب میکردند». به بیان ساده، از کجا معلوم؟ چرا کامیوکا و یامادا (پژوهشگران ژاپن) که دو بار به لار سفر کرده اند و در هر دو اثر خود عنوان «✓لاری» را برای پژوهششان انتخاب کردهاند، در سفر دوم خود تغییر موضع نداده و نام «xاَچُمی» را برنگزیدند؟ این نتیجهگیری موسوی را میتوان تعمیمِ نامستدل [به اصطلاح سادهتر، پیشگویی علمی] تلقی کرد که بر اساس تصور و شَمِّ پژوهشگر صورت پذیرفته است و نه یک کنکاشِ زبانشناختیِ منطبق بر یافتههایِ مُتقَن. به هر حال، بسیار مایل هستم که دیدگاههای بهروزشدهی موسوی را نیز در این مورد بشنوم. ناگفته نماند که پژوهش ایشان از جمله پژوهشهایی است که توانسته است به حفظ زبانهای در خطر کمک شایانی کند و از مدونترین پایاننامهها در این زمینه به شمار میرود.
حال چرا ما بر عنوان «زبان لاری» تاکید میکنیم و معتقدیم که واژهی «xزبانِ اَچُمی» هیچ پیشینه تاریخی و هیچ سندیتی ندارد و کاربرد این واژه کاملا نادرست است؟ شاید یکی از دلایل ساخت این عنوان، وجود واژه ی «اَچُم» به معنای «رَفتَن» با تلفظهای متفاوت در گویشهای مختلف «✓زبان لاری» است. اما باید این نکتهی مهم را در نظر داشت که نام یک زبان نمیتواند برگرفته از یک فعل باشد؛ بلکه نام زبانها معمولاً از نام سرزمین یا قومیت و ملیتی نشات میگیرد (آیا مثالی وجود دارد که یک زبان برگرفته از نام یک فعل باشد؟ حال چند نام زبان وجود دارد که برگرفته از سرزمین است؟). دلیل دیگر، وجود برخی تعصبهای بیپایه و اساسی است که برخی افراد نسبت به واژهی «✓زبان لاری» دارند و معتقدند که این زبان تنها متعلق به شهر لار و بخش مرکزی نیست و باید از واژهای استفاده کرد که دربرگیرندهی کل شهرستان باشد و برای همین ندانسته و از روی غفلت، از واژهی «xزبانِ اَچُمی» استفاده میکنند. دیگر ردپای استفاده از این واژه را میتوان در خلیج فارس دنبال کرد. زمانی که اعراب در خلیج فارس میخواستند لارستانیها را با تحقیر خطاب کنند، از این واژه استفاده میکردند و اثر این نامگذاریِ تحقیرآمیز تا به امروز هم در جایجایِ جنوب ایران و کشورهای امارات متحدهی عربی کویت، قطر و… باقی مانده است. در مناقشههای روزمره میشنوید که افرادی متعصب از شهرستانهای غیرلاری زبان در هنگام شنیدن واژههایی از «xزبانِ اَچُمی» چنین میگویند که: «فارسی شکر است، تُرکی هنر است، اَچُم مَچُم ….. است». اشمئزاز، تحقیر، انزجار و نوعی نگاه بالابهپایین در عنوان «xزبانِ اَچُمی» دیده میشود.
برخی افراد با استناد به اقتداری (۱۹۹۲) و دبیر مقدم (۲۰۰۹) معتقدند که عنوان «xزبان لارستانی» صحیح است. باید متذکر شد که این عنوان نیز نادرست و نابجاست، زیرا پسوند «-ستان» پسوندِ مکانسازی است که به اسم افزوده میشود و واژههایی مانند «کردستان و دشتستان» را میسازد. همچنین در زبان فارسی از این پسوند برای ساخت نامهای زبانهای ایرانی استفاده نمیشود. در تایید این ادعا میتوان به گونههای «لُری و کُردی» اشاره کرد. در این گونهها به جایِ گویش لُری از واژهی «xگویش لرستانی» و به جای واژهی «زبان کردی» از واژهی «xزبان کردستانی» استفاده نمیشود. علاوه بر این، واژهی «لارستان» به عنوان نام مکان، به عنوان صفت نیز به کار نمیرود؛ به عنوان مثال همانگونه که کاربرد «واژهی لارستانی» به جای «لاری» به عنوان صفت در گروه اسمی «مسقطی لاری» یا «کباب لاری» صحیح نیست (معمولاً نمیگوییم «xمسقطی لارستانی» و یا «xکباب لارستانی»)، جایگزین کردنِ «لارستانی» در عبارت «✓زبان لاری» و برگزیدن «xزبان لارستانی» نیز نامأنوس و نامناسب است.
از طرفی، اقتداری (۱۹۹۲) در کتاب خود، حدود پنج هزار واژه از شش گویشِ «✓زبان لاری» را جمعآوری کرده است. به نظر میرسد به این دلیل ایشان از واژهی «xزبان لارستانی» استفاده کردهاند که مشخص شود واژههای مورد پژوهش تنها دربرگیرندهی واژههای بخش مرکزیِ شهرستان لارستان نیست؛ بلکه مجموعهای از واژههای شش گویش از «✓زبان لاری» است. دبیرمقدم (۲۰۰۹) نیز به تبعیت از اقتداری (۱۹۹۲) از این واژه استفاده کرده است.
همچنین با وجود این که برخی افراد منطقه لارستان به صحت واژهی «✓زبان لاری» معتقدند، به جهت محافظهکاری و حفظ وحدت منطقه از واژه ی «xزبان لارستانی» استفاده میکنند. در پاسخ چنین می توان بیان کرد که حفظ وحدت بسیار مهم است اما این کار نباید به قیمت تغییر نام یک کهنزبان صورت پذیرد. چه بسا همین «زبان لارستانی» نیز نتوانسته است حفظ وجود کند. سوالی که در این جا مطرح میشود این است که آیا میتوانیم جهت حفظ وحدت ایران با کشورهای منطقه، نام «خلیج فارس» را به «خلیج اسلامی» تغییر داد؟
بنابراین، میتوان چنین بیان کرد که استفاده از واژهی «✓زبان لاری» که از لحاظ تاریخی و پژوهشهای زبانشناسی تاییدشده و دارای پیشینه و سندیت تاریخی است، به نظر مناسبتر بوده و مورد تایید نویسندگان این مقاله میباشد و نویسندگان زیادی از دیرگاه از این عنوان در پژوهشهای خود بهره بردهاند (رک. نوشتهی پیشین در همین مورد در تارگاه «آفتاب لارستان»). شایان ذکر است که ما هیچگاه در نوشتههای خود بر دیدگاههای تجویزی-تحمیلی تاکید نکرده و با نگاهی باز و کنکاشی، دلایل خود را ارایه میدهیم و در عین حال از دیدگاه خود دفاع میکنیم. در این مقاله، بیشتر نظریات خود را در برگزیدن عنوان «✓زبان لاری» بیان کردهایم و در مطالب علمی، پایاننامه و مقالات منتشرشده و پژوهشهای آینده نیز از این عنوان استفاده خواهیم کرد. کسانی که عناوین دیگر را ترجیح میدهند نیز در عنوانگزینی خود آزاد بوده و هیچ فشاری از جانب ما بر انتخاب «✓زبان لاری» نیست. با کمال میل تمامی نظرات ارزشمند دوستان فهیم را بر روی این مطلب خواهم خواند و در مورد آنها فکر و بازخورد خواهم داد. پیشاپیش از تمامی صاحبنظران در این مورد سپاسگزارم.
در این نقطه، تمامی مباحث مرتبط با نوع گونه (xلهجه، xگویش و ✓زبان) و عنوان آن (✓لاری، xلارستانی و یا xاَچُمی) را خاتمه داده، زیرا بر این باور هستیم که درماندن در انتخاب نام و عنوان برای این گونه، دردی را که از این کهنزبان دوا نمیکند هیچ، آلام دیگری را نیز بر پیکر بیجانِ این «زبان در حال مرگ» اضافه خواهد کرد. همچنین معتقدیم که گسترش درگیریهای لفظی و نوشتاری در این مورد، ما را از اصل ماجرا (یعنی «حفظِ زبانِ در خطرِ لاری») دور میکند. شاید بنده و مخالفان بر روی یک صفحه نیستیم، چون دیدگاههایی کاملا واگرا داریم و ضمن احترام به همهی آنها، ترجیح میدهیم این بحث را تمام کرده و به همین دلیل زین پس بر مباحث مهمتر در مورد «✓زبان لاری» تاکید خواهیم کرد؛ مطالبی همچون وضعیت «✓زبان لاری» از نظر خطرپذیری، اهمیت حفظ این گونه، (دلایل) نگرشهای منفی در مورد آموزش «✓زبان لاری» به کودکان، نقش پدر و مادرها در (اصلاح) این نگرشها، راهکارهای موجود جهت حفظ این کهنزبان، کارهای انجام شده و نقش گویشوران و حامیان «✓زبان لاری» را در نگهداری آن بیان خواهیم کرد.
پایان مطلب؛ به تاریخ دَهُم نوامبر ۲۰۱۹ همزمان با میلاد نبوی (ص)
مطالب مرتبط با این مقاله:
http://www.gerishna.com/archives/95542
http://www.gerishna.com/archives/95618
http://www.gerishna.com/archives/95614
http://www.gerishna.com/archives/95722
http://www.gerishna.com/archives/95731
http://www.gerishna.com/archives/95763
http://www.gerishna.com/archives/95950