هفت برکه – گریشنا: حبیبالله مهرابی، پیگیریکنندهی پروژهی میراث فرهنگی و موزه در گراش (خبر در گریشنا)، نظرات و اهدافش را از این پروژه به شکل یک یادداشت در اختیار گریشنا قرار داده است.
حبیبالله مهرابی: شناخت اهداف و آگاهی از مسیر حرکت شهر و تعیین وضعیت موجود به ما کمک خواهد کرد که با تدوین راهبردهای مناسب، در آینده به وضعیت مطلوب برسیم. در شورای چهارم، آمادهسازی زیرساختها برای ساختن شهری شاداب، وضعیت مطلوب تعیین شده بود. ما سعی کردیم با داشتن برنامه و چشمانداز و با بهرهگیری از پیشینهی افتخارآمیز شهر، شادابی در مسائل فرهنگی و انسانی را به جامعه تزریق کنیم تا موجبات رونق و شادابی در کسبوکار و تجارت و تولید، شادابی در روابط اجتماعی و مدیریت و کاهش تصدیگری، شادابی جسمانی شهروندان، شادابی فضای شهری، و همچنین شادابی در نما و منظر شهری را فراهم کنیم.
رای تحقق اهداف تعیین شده، علاوه بر فعالیتهای آموزشی، پرورشی، تربیتی و مذهبی، ما چهار هدف را مد نظر داشتیم تا شهر رشد و توسعهی همهجانبه داشته باشد و گام مهمی در جهت شادابسازی شهر برداشته شود: ۱) تبدیل گراش به قطب درمان؛ که مجمع خیرین سلامت گامهای بسیار مهمی در جهت تحقق این هدف برداشتهاند که هر زمان صلاح بدانند خبر آن را منتشر خواهند کرد. ۲) تبدیل گراش به قطب گردشگری؛ که ساخت اکوپارک، هتل و منازل بومگردی، مرمت اماکن میراث فرهنگی و مجتمعهای بزرگ گردشگری مانند گراشلند و گراشمال در همین جهت بوده است. آنچه امروز مورد بحث ماست، ساخت موزه است که در همین راستا شروع خواهد شد. ۳) تبدیل گراش به قطب تجارت؛ و ۴) تبدیل گراش به قطب تولید در منطقه.
هدف ما از ساخت موزه نیز نشان دادن چند قطعه اشیای قدیمی نیست، بلکه تبادل فرهنگهاست. میخواهیم در کنار آن، بخش کارگاهها و سالنهای آموزشی و… نیز پیشبینی شود. ما معتقدیم که گراش ظرفیت گردشگری دارد، همانطور که معتقدیم گراش ظرفیت تجارت را دارد. باید از این ظرفیت به نحو احسن استفاده کرد و در جهت شهر شاداب بسترسازی کرد. هدف نهایی ما، رونق کسبوکار مردم از طریق حضور و جذب گردشگر و مسافر است. پروژههایی همچون موزه، گراشلند و گراشمال نیز همین هدف را دنبال میکنند، در غیر این صورت، اگر از این پتانسیل استفاده نکنیم، شهر ما منزوی خواهد شد. ما باید با توجه به پتانسیلهایی که وجود دارد، شهر را از انزوا خارج کنیم.
اگر تنگنظریها و حسادتها کنار برود، همه این اهداف تحققیافتنی است. من یک مورد را به عنوان مثال در این یادداشت بازگو میکنم. متاسفانه در سالهای پیش، جلو ساخت هتل را گرفته بودند. در اوایل شورای چهارم، ما یک جلسه با نمایندگان خیر گرفتیم و معلوم شد آنها چند خواسته دارند. ما بلافاصله خواستههای آنها را برطرف کردیم و با مرحوم حاج شیخ احمد انصاری تماس گرفتیم. از او خواستیم در صورت امکان، یک طبقه دیگر را به هتل اضافه کننند. ایشان گفتند اگر از لحاظ فنی مشکلی ایجاد نشود، من حرفی ندارم. طراحان گفتند ما از لحاظ فنی پیشبینی کردهایم که یک طبقه اضافه شود. در نتیجه، کار دوباره شروع شد. اما متاسفانه حاج شیخ احمد سکته کردند و کار دوباره ناتمام ماند و در نهایت، این شهر ضرر کرد. وقتی هتل نباشد، بیماری که از خارج شهر و یا کشورهای دیگر به گراش میآید، دچار مشکل میشود. یا به عنوان مثالی دیگر، وقتی کنفرانسی در شهر برگزار میشود و اساتیدی دعوت میشوند، باید برای استراحت و خواب به شهر همجوار بروند. به روشنی پیداست که در اثر یک اشتباه، شهر دارد ضرر میکند.
اما متاسفانه این مسائل و اشتباهها هنوز هم ادامه دارد. امروز برخی از شهرها مثل شهر همجوار، دست سرمایهدار ما را میبوسد تا آنجا سرمایهگذاری کنند. مثلا به سرمایهگذار گراشلند، آقای عابد، نامهای نوشتند و گفتند بیا این سرمایه را در شهر ما سرمایهگذاری کن و ما زمین و تمام امکانات در اختیارت قرار میدهیم. که البته این نامه بیتاثیر هم نبود. یا در مورد گراشمال، که اینجا به سرمایهگذارمان تهمت زدیم ولی دیگران سرمایهگذار ما را تحویل گرفتند و ایشان در شیراز کارخانهی بزرگی راهاندازی کرد. چه کسی باید پاسخگوی این خسران باشد؟ قضاوت با مردم است که اگر این سرمایهها وارد شهر میشد، واقعا چه تحولی در درازمدت ایجاد میکرد.