راحله بهادر :
حیاط بزرگ مدرسهی دخترانهی پاکزاد، در دقایق اولیه ی صبح روز اول مهر، خالی از بچههاست. حیاط، آب و جارو شده و در گوشهای از آن خانههای لی لی بازی با رنگ سفید کشیده شده است. روبروی در یکی از کلاسها، یک روبان زرد رنگ بسته شده است. باید مال کلاس اولیها باشد. توی نمازخانه برای آنها برنامه ی ویژه تدارک دیده اند. دخترها یکی یکی با مادرهایشان وارد میشوند و در حالی که دست مادرشان را رها نمیکنند، گوش های مینشینند. بعضی های شان دارند از پشت شانهی مادرشان، دوست شان را برانداز میکنند. بعضی از دخترها، یونیفورم مدرسه را پوشیده اند؛ با رنگ بنفش و مقنعهی صورتی با نوار بنفش یا مقنعهی سفید. اتو زده و نو. بعضیها هم با لباس خودشان آمدهاند. یکی از بچهها، ظرف تغذیهاش را باز کرده و با دوست بغل دستیاش دارد، جلو جلو تغذیهاش را میخورد. بعضیها هنوز خواب در چشمهای شان دارند و خمیازه میکشند. یکی از دخترها با عروسکاش آمده و با وجود اصرار مادرش برای تحویل آن، همچنان عروسک را در بغلاش نگه داشته است. کلاس اولیها تعداد بچهها بیشتر و بیشتر میشود و حالا سالن پر از مادرها و دخترهای کلاس اولی است. مدیر مدرسه، همهی دخترهای سال اولی را به صف جلو فرا میخواند. همه با عجله همین کار را میکنند.
سوالات مدیر از بچهها با صدای بلند«بله» از سوی دختربچهها جواب داده میشود. بعد از دقایقی سخنرانی، معلم کلاس اول با بچهها حرف میزند. بعد از آن، گروهی از دانشآموزان سال ششم، با پخش موسیقی، سرود میخوانند. با راهنمایی معلم، بچهها سالن را ترک میکنند و برای آشنایی با محیط مدرسه گشتی در حیاط میزنند. بعد به سمت سرویس بهداشتی میروند و توضیحات لازم داده میشود. حالا آفتاب اندکی بالاتر آمده و هوا گرم است. موسیقی کودکانه، از بلندگو پخش میشود. بچهها جلوی در راهرو مدرسه، به صف میشوند. به هر یک از آنها پرچم ایران داده میشود و آنها برای ورود به کلاس باید از زیر طاق تزیین شدهی روبروی در، عبور کنند. سه تا از دخترها، لباس عروسکی جوجه و گربه و گوسفند را پوشیدهاند و هر کدام سبد بزرگی در دست دارند. توی سبد، پر از جامدادیهای رنگارنگ و هدیهی بچههای کلاس اولی است. حالا هر کدام از آنها، هدیهی خودش را برمیدارد و وارد راهرو میشود. یک از دخترها، دربارهی رنگ جامدادی موردنظرش با یکی دیگر از بچهها به توافق نمیرسد و هر یک مصر است، جامدادی زردرنگ را خودش بردارد.
با پادرمیانی مربی پرورشی مدرسه، قضیه تمام میشود. بچهها روبروی کلاسشان صف کشیدهاند. یکی از دخترها، دارد گریه میکند و مادرش را میخواهد. مدیر او را آرام میکند. روبان زرد رنگ قیچی میشود و بچهها وارد کلاسشان میشوند. نیمکتهای خالی را بچهها پر میکنند. دیوار کلاس با انواع نقاشیها، کاغذرنگیها، پوسترهای شاد و جدول الفبا تزیین شده است. صدای مهر میآید. مهدکودک برای بچههایی که تا حالا مدرسه نرفتهاند و برای اولین بار دارند از مادرشان جدا میشوند، قصه کمی فرق میکند. دخترها و پسرهای چهار یا پنج ساله و بیشتر. حیاط کوچک مهدکودک پروانههای کوچک، با صدای گریهی دخترها و پسرها پر شده است. امروز با روزهای دیگر خیلی فرق دارد. آنها قرار است از امروز در یک کلاس با بچههای همسال خودشان بنشینند و چیزهای جدید و بازیهای جدید یاد بگیرند. از امروز کمی بزرگتر میشوند. آن قدر که بتوانند در محیطی خارج از خانه، چند ساعتی را بدون مادر و پدرشان سپری کنند. به نظر کار سختی میرسد.
گروه قورباغهها و جوجهها در یک صف تقریبا مرتب ایستادهاند. آنها باید خیلی زود به صف شوند اما بعضی از بچهها چادر مادرشان را رها نمیکنند. رضا دارد در بغل پدرش گریه میکند و بهاره کیفاش را دنبال خودش میکشد و پشت سر مادرش ساکت ایستاده است. چند تا از دخترها، از این موقعیت، استفاده کردهاند و سوار تاب شدهاند. زهرا، سوار تاب است و در طرف دیگر آن، کیف عروسکیاش را گذاشته و دارد با آن حرف میزند. علی هم هق هق گریهاش تمام نمیشود. سال دوم است که به مهد میآید، اما مثل روز اول، نمیتواند دست مادرش را ول کند. پسرها از دخترها آرامترند. همه یونیفورم بنفش پوشیدهاند. دخترها با مقنعهی سفید. نازنین، روی سرسره نشسته و قصد ترک آنرا ندارد.
بچهها، هر کدام یک شکل عروسکی مقوایی با حیوانات مختلف، که اسمشان روی آن نوشته شده است و بند دارد، به گردن انداختهاند. زنگ کلاس زده میشود و بچهها وارد کلاسشان میشوند. علیرضا از کلاس بیرون آمده و مادرش را میخواهد. یاسمین هم همینطور. از بچهها با شکلات پذیرایی میشود. بعضی از مادرها، همراه بچههایشان در کلاس نشستهاند و صداهای گریه کمتر شنیده میشود. صدای مربیهای مهد از کلاسها شنیده میشود که با بچهها با صدایی مهربان حرف میزنند. لبخند روی لب بچهها برگشته است و به نظر میآید، از آن همه رنگ و نقاشی روی دیوار کلاس و صدای معلمشان، خوششان آمده است. به حیاط مهد که میآیم، زهرا هنوز روی تاب نشسته و با عروسکش مشغول است. روز اول سال اولیهای مهد هم شروع میشود.