هفتبرکه: یکی از خوانندگان پیگیر گریشنا، چند یادداشت دربارهی مسائل شهر برای انتشار ارسال کرده است. او تاکید کرده که نامش ناگفته بماند و از اسم مستعار «دکتر الفبچه» استفاده میکند. این یادداشتها با کمترین ویرایش به صورت هفتگی در ستون «شارَگ» منتشر خواهد شد.
دکتر الفبچه:
«جوانی که انقلابی نباشد، پشمک است؛ و پیری که محافظهکار نباشد، احمق.» (وینستون چرچیل)
شاید شما تعجب کنید که بنده چطور این همه از این همه مسائلها سر در میآورم و دربارهشان نظرات کارشناسی میدهم! راستش خودم هم گاهی تعجب میکنم!! اما وقتی به سوابقهای درخشانم در خدمات متعدد و مدارک متعدد علمیام نگاه میکنم، به خودم حق میدهم که حتی بیش از اینها راحیهی خوش خدمتم را در بین مردم شریف منتشر کنم!!!
با این وجود، خوشبختانه یا شوربختانه، تا این لحظهی کنونی، هیچگاه احساس تکلیف به من فشار نیاورده است تا من را وارد گور انتخابات کند. یعنی در واقع اگر راستش را بگویم، با تمام مطالعاتی که بنده حقیر در رشتهی زیستشناسی، گرایش جانورشناسی سیاسی داشتهام، هنوز بر من معلوم نشده است که چه چیزی این احساس تکلیف را در بعضی آدمها به وجود میآورد. تا آنجا که میدانم و از بزرگترها شنیدهام، این احساس شدیدی است، چنان که آن ضربالمثل معروف گراشی میگوید: «میگی عاشقی سخته؟ حتما تا الآن احساس تکلیف بهت فشار نیاورده!»
من حدس میزنم این حس به یک یا چند تا از این مسائلها مرتبط باشد: رژیم فکری-معنوی نامناسب، عدم استفاده از سبزیجات و میوه به اندازه کافی برای تفکر عمیقتر، نداشتن استراحتگاه راحت یا کوچک دانستن آن، و یا نداشتن کنترل بر برخی اعضا و جوارع، مثل دست و زبان. شاعر نیشابوری که اهل دل هم بوده، میفرماید: «مستراحی است جهان و اهل جهان کناسند».
اما خوشبختانه این نقص کوچک در دانش بیکران بنده حقیر، باعث نشده است که معنای یک واژهی بسیار پرکاربرد دیگر را که معمولا همراه با این احساس تکلیف میآید، درک نکنم. آن واژه چیزی نیست جز «مصلحتسنجی»! تا جایی که من تدقیق نمودهام، معمولا کسانی که احساس تکلیفشان شدیدتر است، بعد از تمام کردن کارشان، مصلحتسنجیشان هم بالا میزند. به عقیدهی بندهی حقیر، بسیار کار درستی هم میکنند. احساس تکلیف مال قبل از انتخابات است، مصلحتسنجی مال بعد از انتخابات. قبل از انتخابات، شما مجبور هستی به خاطر فشار احساس تکلیف، بوی وعدههایت را در هر جایی و هر موضوعی پراکنده بکنی. اما بعد از این که به منصب و مقامی رسیدی، دیگر موقع نگه داشتن احساسات است. حالا باید خودت (و صندلیات) را سخت بگیری و زیپ دهانت را بسته نگه داری. مگر آن ضربالمثل در زبان انگلیسیهای غربزده را نشنیدهای که میگوید: «آیا کسی در آغلی که از آن میخورد، احساس تکلیفش را خالی میکند؟»
بنده به لطف چند واحد ریاضیات محض که در دورهی ضمن خدمت پاس کردهام، فرمول ارتباط بین احساس تکلیف و مصلحتسنجی را کشف کردهام: اگر اولی را با حرف اختصاری W نشان بدهیم (به معنای وُرک، یعنی کار)، و دومی را با حرف C نشان بدهیم (به معنای سانیتی، یعنی عقل سلیم)، نسبت این دو اینطوری است: E=WC
خلاصه این که اگر دیدید یک نفر قبل از انتخابات به صورت چهار نعل میتازد ولی بعد از انتخابات آرام و بیدغدغه و سوتزنان، به هیچ کس پاسخگو نیست و همه را به تخت کفشش دایورت میکند، بدانید که مرحلهی WC را رد کرده است و از فشار رها شده است و حالا سبکبال شده است و وارد فاز مصلحتسنجی شده است. حالا این که مصلحتِ چه کسی مد نظر است (مصلحت جامعه، مصلحت آیندگان، مصلحت خود فرد، یا مصلحت جیب فرد) سوال دیگری است که باید به صورت مطالعهی موردی بررسی شود.
کوچک خدوم مردم
دکتر الفبچه