هفتبرکه: یکی از خوانندگان پیگیر گریشنا، چند یادداشت دربارهی مسائل شهر برای انتشار ارسال کرده است. او تاکید کرده که نامش ناگفته بماند و از اسم مستعار «دکتر الفبچه» استفاده میکند. این یادداشتها با کمترین ویرایش به صورت هفتگی در ستون «شارَگ» منتشر خواهد شد.
دکتر الفبچه:
«به خواستگاری اگر میروی، زیرشلواری هم با خود ببر.» (نیمچه)
مشکلات و معضلات در شهر فقط به مسائل عمرانی و شهری محدود نمیشود. خدا گواه است که کمر من از بعضی از مشکلات فرهنگی در شهر بیشتر میسوزد. یکی از مهمترین این مسائل، بحث ازدواج زودهنگام است. در این مواقع، احساس تکلیف من بیش از حد فوران میکند و مثل یک مرغ سرکنده پرپر میزنم. «در اندرون من خسته و عزب چه دانی چیست؟!!»
من به سبب علاقهی ذاتیام به مبحث دامادی، و همچنین ارتباط مدرک دانشگاییام به این مبحث (یکی از مدارک فوق لیسانس من، مهندسی کشاورزی گرایش آبیاری قطرهای است) باید مطالبی را بدون سانسور و رک و پوستکنده در این باب خدمت شما خوانندگان فهیم به عرض برسانم. باید تاکید کنم که من علیرغم صاحب نظر بودن در مسائل دینی (سوابقم را نمیگویم که خدای نکرده ریا نشود) به این مبحث فقط از دیدگاه علم جامعهشناسی (زولوژی) نگاه میکنم.
به نظر حقیر، بحث دربارهی ازدواج زودرس جوانان یک بحث بیمورد و انحرافی است. این که بعضیها از اصطلاحات موهوم و مزمومی همچون «ازدواج زودهنگام» یا «کودک-همسری» استفاده میکنند، نشان از خطراتی است که جامعه ما را تحدید میکند: یکجانبهنگری، عدم تفکر و عدم درک غریزهی انسانی.
به نظر بنده، هر وقت کسی فرق بین دست راست و چپش را دانست و کارکرد هر کدام را متوجه شد، موقع ازدواجش است. مگر ازدواج خیارچنبر است که زودرس و نارس و دیررس داشته باشد؟ بهتر نیست به جای اینها، از اصطلاحات زیبا و فرهنگسازانهای همچون «ازدواج سالم» یا «ازدواج در سنین معصومیت» استفاده کنیم؟
بعضیها هم اعتقاد دارند ازدواج دخترها در سنین راهنمایی و دبیرستان، از پیشرفت تحصیلی و اجتماعی آنها جلوگیری میکند. خب بله! ما هم قبول داریم که از گهواره تا گور باید دانش بجویند، اما البته با لباس سفید عروسی. نه این که هر وقت خواستگار بیاید، هی بهانه میآورند که میخواهیم درس بخوانیم!!!! مگر جوانان مجرد مسخرهی شما هستند؟ درس و مشق بخورد فرق کلهتان! چطور «آقامون جنتلمنه» را میتوانید در عین درس خواندن حفظ کنید، اما نمیتوانید در زندگی عملی اجرایش کنید؟!! (من از خوانندگان فهیم این ستون پوزش میطلبم که کمی اختیار قلم از دست دادم. البته به شخصه این نوع صحبت با جوانان سربههوا و بهانهگیر را لازم میدانم. اینها باید آدم بشوند.)
حالا برای این که بحث را علمیتر جلو ببریم، به چند مورد از فواید ازدواج در سنین معصومیت اشاره میکنیم:
یک) تشویق جوانان به شیوهی آزمایش و خطا: این یکی از قدیمیترین شیوههای پیشرفت علم در جهان بوده است. چرا باید جوانان را از این شیوهی علمی محروم کنیم؟ یک جوان میتواند هر چند بار که دوست داشت نامزدی و ازدواج را تجربه کند و سرش به سنگ بخورد تا در نهایت به کِیس مناسبش برسد.
دو) نهادینه کردن تحصیل در خانوادهها: یکی از کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت در دفاع از ازدواج در سنین معصومیت گفته است: «شهر ما پر شده است از مردهایی که اول صبح، زنهایشان را به مدرسه میرسانند و بچههایشان را به خانهی اقوامشان.» این یکی از بزرگترین فواید ازدواج در سنین پایین است. تصور کنید: دو سال بعد، وقتی این بچه بزرگ شد، بابای خانواده باید هم زنش و هم بچهاش را به مدرسه برساند. دیدید چه تصویر زیبایی از علمآموزی است؟! از کجا معلوم پدر هم تشویق به بازگشت به مدرسه نشود؟ مگر بد است که پدر و مادر و فرزند برای حل مسائل ریاضی به همدیگر کمک کنند؟
سه) کم کردن بار آموزش و پرورش: همه میدانند که آموزش و پرورش با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است، ولی خودِ آموزش و پرورش هم برای ازدواج دختران و پسران در دبیرستان سختگیری میکند!! من نمیدانم این دیگر چه حکمتی دارد!!! یکی نیست بگوید بندگان خدا! این که به نفع شماست. هر نفر که در دبیرستان ازدواج کند، یک نانخور تحصیلی کمتر میشود! به قول شاعر: «اسیر شدیم به خدا!»
چهار) بالا بردن آمار ازدواج: اگر همهی دفعاتی که جوانان، ازدواج یا نامزدی ناموفق دارند را در آمار لحاظ کنیم، حرف اول را در کشور خواهیم زد. البته لازم است که از ذکر آمار طلاق خودداری کنیم.
کوچک خدوم مردم
دکتر الفبچه