نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

جاودان بادا حیات جاودان برکه‌ها

هفت برکه  -گریشنا: مرتضی امین‌ الرعایایی از فرصت بهار امسال برای ثبت برکه‌های دیدنی لارستان استفاده کرده است. این مجموعه عکس ۹ اردیبهشت در خبرگزاری ایرنا منتشر شد و امروز در گریشنا بازنشر می‌شود. تیتر این مطلب بیتی از مثنوی برکه‌های صادق رحمانی‌ست. (+)

ایرنا-فارس-آب‌انبار یا برکه، حوض سرپوشیده‌ای است که برای ذخیره آب در پایین تر از سطح زمین ساخته می‌شود. شهرستان لارستان، در جنوب استان فارس به دلیل آب و هوای گرم و خشک از دیرباز تا کنون میزبان آب‌انبارهای خاص خود معروف به «برکه» بوده، این برکه‌ها به طور معمول به رودخانه‌هایی متصل بوده‌اند و یا از آب باران تغذیه می‌شده اند.آب انبارها به عنوان یکی از بناهای عام‌المنفعه از منزلت و جایگاه والایی در فرهنگ و تمدن ایران برخوردار بودند.

 

 

ناگهان گل می کنم در آسمان برکه ها

آسمانی می شوم در ناگهان برکه ها

پله پله از عطش ، از تشنگی ها آمدیم 

کوزه کوزه جان به ما بخشید جان برکه ها

کوزه کوزه جان به ما بخشید،اما این زمان

کیست غیر از تشنگی ها میزبان برکه ها

روشنی بخشید بر شب های نخلستان،ولی 

چکه چکه آب شد شمع روان برکه ها

روزگاری راحت دل بود،اما ای دریغ

پیرشد از دست ما جان جوان برکه ها

مادرم آمد کنار کودکی هایم نشست

مهربان تر از نگاه مهربان برکه ها

قصه ی “دادا ملاکه” بی زبان می گفت و گفت 

از زبان برکه بشنو داستان برکه ها

پیپ و کندر با تلاطم باز می گوید به رنج

داستان برکه ها را از زبان برکه ها

بازی نور است و بیم موج و گردابی بدیع

چیست معنای صدای بی بیان برکه ها؟

یادآن روزی که باران آمد و چشمم شکفت

بازشد رنگین کمانی از کمان برکه ها

کودکی بود و من و نان و پنیر و سادگی

می نشستم در پناه سایبان برکه ها

صبح صادق با خلیل و سرخوش و صمصام،آه

کو؟ کجا رفتند یارب،دوستان برکه ها؟

می روم افتان و خیزان ظهر گرما ،مثل باد

از کران تشنگی تا بیکران برکه ها

رد پای پابجی گم شد در این شورابه ها

از نگاه ابر می گیرم نشان برکه ها

ماجرای آوجی پنگی سخت تر از هفت خوان

گرنفس داری بخوان هفتاد خوان برکه ها

بی محلی کرده اید از بس به باران و بهار

از شما رنجیده خاطر شد روان برکه ها

سال ها پهلوگرفت این کشتی بی ناخدا

سنگ شد ای ناخدایان،بادبان برکه ها

چارطاقی زیر چتر نخل های سوخته

مثل طاووسی شکسته در میان برکه ها

بازهم می سازمش با خشت خشت جان خویش

گرچه نامردان شکستند استخوان برکه ها

برکه ی کشکول و کدبانو و لوک و خیر و کل

راه می افتد دوباره کاروان برکه ها

خضرآمد تا بنوشد جامی از آب حیات

جاودان بادا حیات جاودان برکه ها

تا غم انگیز است آغاز تب آلود زمین 

سر نمی آید – یقین دارم – زمان برکه ها

———————————————

پیپ و کندر: نوعی وسیله برای حمل کردن آب که از قوطی روغن می ساختند.

داداملاکه:نوعی موجود اسرار آمیز که برای ترساندن کودکان برای نزدیک نشدن به برکه ها استفاده می شود.

آو جی پنگی:نوعی بازی محلی برای پریدن در برکه ها و استخرهای دایره ای.

چارطاقی:برکه ای معروف در گراش

خروج از نسخه موبایل