نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

عکس‌ها و خاطره‌ها از حضور گراشی‌ها در بم

هفت برکه (گریشنا): ۱۵ سال پیش ساعت ۵ و ۲۵ دقیقه بامداد در جنوب شرقی ایران گسلی از خواب بیدار شد همراه با او خیلی‌ها از خواب بی‌خواب شدند و خیلی‌ها به خواب ابدی فرو رفتند. در آن روز زلزله ۶.۵ ریشتری، جان بیش از ۴۰ هزار شهروند بمی را گرفت.

۱۴ سال بعد از آن یعنی همین۱۴ ماه پیش، گسلی حوالی ساعت ۲۱ شب، این بار در غرب کشور بازی خود را شروع کرد. ۶۲۰ نفر در ایران جانشان را از دست دادند.

گسل‌ها در تمام نقاط ایران فعال هستند حتی همین شهر زیبا و عزیز ما گراش و فقط خدا می‌داند گسل‌ها چه روزی یا چه ساعتی هوس کنند به خودشان پیچ و تاب دهند و بازی خود را شروع کنند. آن موقع تنها می‌توان به سقف‌های محکم امیدوار بود که جان پناه باشند و بار دیگر برای ما قصه‌های تراژدی نسازند.

عبدالرضا حسین‌پور با ورق زدن صفحه‌های خاطراتش چند عکس از امدادرسانی اعضای جمعیت هلال‌احمر شهرستان گراش به حادثه‌دیدگان زلزله‌ی بم برای ما انتخاب کرده است تا در سالگرد این روز تلخ آن را مرور کنیم. اما قبل از آن خاطره‌ی از او را بخوانید که چطور توانست جان علی‌اصغر حسنی که آن موقع رییس جمعیت هلال‌احمر شهرستان گراش بود را نجات دهد.

نجات علی‌اصغر حسنی از مرگ حتمی

جمعیت هلال‌احمر شهرستان گراش برای امداد‌رسانی و توزیع کالا و مواد غذایی به زلزله‌زدگان بم،طی دو مرحله دو گروه ۲۵ نفری از امدادگران گراشی را به بم اعزام کرد. این دو گروه در هر مرحله به مدت ۱۵ روز برای خدمت به هموطنان خود در بم ماندند.

ما در حوزه‌ی برادران مستقر بودیم در یکی از آن روزها همه برای امداد‌رسانی بیرون بودند من و آقای حسنی و دو سه تا از بچه‌های حوزه در حوزه‌ی برادران مانده بودیم، آقای حسنی گفت من می‌روم تا دوش بگیرم، یک آبگرمکن بدون هواکش در محوطه حمام گذاشته بودند. حمام رفتن آقای حسنی طول کشید، هوا کم کم داشت تاریک می‌شد یکی دو بار تا پشت در حمام رفتم و صدای آب را می‌شنیدم.

دفعه آخر با کمی دلخوری از طولانی شدن حمام آقای حسنی پشت در حمام رفتم که صدای خُر خُری را شنیدم، فکر کردم دارند خودشان را خشک می‌کنند بار دیگر ۵ دقیقه بعد رفتم و این‌بار که از صدای خر خر و طولانی شدن حمام نگران شده بود وارد حمام شدم دیدم آقای حسنی وسط محوطه حمام از حال رفته‌اند.

تا صحنه را دیدم نزدیک بود سکته کنم، سریع پریدم بیرون برای داد و بیداد کردن، خدا را شکر یک وانت‌بار همان موقع وارد حوزه شد با کمک یکی از بچه‌های حوزه سریع او را روی برانکارد خواباندیم و گذاشتیم عقب وانت و خودم هم بالای سرش نشستم و به سمت صلیب سرخ حرکت کردیم. پزشکان با دستگاه‌های پیشرفته به او شُک وارد کردند تا بالاخره موفق شدند و نجاتش دادند.

نکته‌ی جالب این جا بود که به محض به هوش آمدن آقای حسنی او فقط اسم ائمه را به زبان می‌آورد و پشت سر هم «یا ابوالفضل» می‌گفت. بعد او را سریع به بیمارستان کرمان منتقل کردند.

تا خبر به گراش رسید حسن افشار و محمدرضا خواجه‌زاده به بم آمدند و بعد از دو روز او را بار دیگر به بم آوردند. بعد برای سلامتی‌اش سفره ابوالفضل گرفتیم و دعا خواندیم و نذری دادیم.

آقای میرزا اکبری که آن موقع روزنامه‌نگار بود با من تماس گرفت و من هم شرح حادثه را برای او تعریف کردم. دو ماه بعد از آن اتفاق، این خبر در روزنامه‌ی آقای اکبری با تیتر یک «رییس جمعیت هلال احمر گراش از مرگ حتمی نجات یافت» وارد بازار شد. تا جایی که انتشار خبر باعث نگرانی مرحوم شیخ احمد، پدرزن او شده بود البته همه نگران شده بودند. نزدیک بود به خاطر این ماجرا آقای حسنی از من شکایت کند.

اما حالا آقای حسنی هر جا من را می‌بیند من را در آغوش می‌گیرد و روبوسی می‌کند.

تکمیل گزارش
اصغر شکاری در تکمیل این خاطره یادداشت کوتاهی نوشته است که چند روز بعد از درج مطلب اضافه می‌شود: موقعی که در بیمارستان صلیب سرخ می‌خواست اعزام بشود بنده اصغر شکاری به تنهایی با انجام CPR در طول مسیر تا کرمان همراهش بودم و او را با دو دستم همانطور که بیهوش بود حمل می‌کردم و در بیمارستان‌های کرمان می‌چرخاندم. به دلیل ازدحام مصدومین زلزله در بیمارستانهای شهید باهنر و شهید افضلی‌پور و …. کرمان آقای حسنی را از من تحویل نمی گرفتند و می گفتند بر اثر استنشاق شدید گاز منواکسید کربن دچار مرگ مغزی شده و فایده ای ندارد. ولی لطف خدا و ائمه معصومین ( علیهم السلام) به خصوص ابوالفضل العباس (ع) بود که زنده ماند. و دو نفری از کرمان به مقر استان فارس در بم برگشتیم.

به ترتیب ایستاده از راست
اصغر شکاری،احمد سلیمی،اصغر یحیی پور،محمدرضا وفایی‌فرد، نوذر مفرح، علی اصغر حسنی،حسن یوسفی، ماندنی پورشمسی،اکبر شکاری،
محمد علی پورشمسی،محمدجنگجو،محمد محبی،عبداله نظامی،مصطفی فرامرزی،محمد پورشمسی

از این جمع حسن یوسفی که افغانستانی بود و اگزور موتورسیکلت را تعمیر می‌کرد و علی حیدری دیگر بین ما نیستند و به رحمت خدا رفته‌اند.

حاج علی اصغر حسنی،اصغر شکاری،عبدالرضا حسین‌پور،محمد محبی،حاج مهدی جعفری،حاج حسن افشار،برادران عباس‌پور،حاج یوسف منوچهری، رضا صحراپیما، محمدرضا خواجه‌زاده، ابوالقاسم شکاری،حسن شمس، مصطفی فرامرزی، عبداله نظامی،اکبر شکاری در عکس بالا دیده می‌شوند.

در این عکس هم فرهاد قاسمی،غلامحسین افشار،عبدالرضا حیدری و نظام رشیدی را می‌بینید.

بقیه عکس‌ها را هم می‌توانید در گالری زیر ببینید.

bam18
خروج از نسخه موبایل