نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

زندگی به خانه‌ی سعادت برمی‌گردد

هفت‌برکه – گریشنا: «درک تاثیر کار فرهنگی خیلی زمان‌بر است، اما ماندگارتر و ریشه‌ای‌تر است.» نظیر این جمله را زیاد می‌شنویم، اما وقتی نمونه‌ی روشن آن را در عمل می‌بینیم، معنای دیگری می‌یابد: حاج عبدالکریم سعادت، مالک خانه‌ی تاریخی و زیبای سعادت در خیابان بازار، با سرمایه‌گذاری خودش مرمت و احیای آن را شروع کرده است. این حلاوتی است که چه دوست‌داران میراث فرهنگی و چه دوست‌داران شهر گراش آن را حس می‌کنند.

خانه تاریخی سعادت در نوروز ۱۳۹۵ میزبان طرح «خونه کدیم ۲» بود و چندی پس از آن، خبر از تصمیم مالک این خانه برای احیای آن، میراث‌دوستان را به وجد آورد (خبر در گریشنا)، به‌خصوص اعضای انجمن ایکوموس را، چون برگزاری این مراسم به گفته مهدی سعادت، یکی از افراد فرهنگی و برادر و نماینده‌ی حاج عبدالکریم در گراش، در این تصمیم مالک تاثیرگذار بوده است. اکنون  مرمت و احیای این خانه را مهندس غلامرضا آرمان‌مهر، دبیر انجمن ایکوموس کلید زده است.

بازدید عبدالکریم سعادت از طرح خونه کدیم ۲

ایده‌ی یک کار خیر با رویه‌ی فرهنگی

حاج عبدالکریم سعادت که از ۳۸ سال پیش ساکن لندن، پایتخت انگلستان است، در گفتگوی تلفنی با خبرنگار هفت‌برکه، از تاثیر وصیت مادرش بر این تصمیم خیر صحبت می‌کند: «این خانه را حدود ۱۷ سال پیش از پدرم خریدم. چند وقت بعد مادرم به رحمت خدا رفت، و همیشه در این فکر بودم که از این خانه به عنوان کار خیر برای ایشان استفاده کنم، و خودم هیچ منفعتی از آنجا نمی‌خواستم. همیشه این توصیه‌ی مادرم را در گوش دارم که می‌گفت می‌خواهم به ایتام کمک کنید. اگر از این پروژه درآمدی کسب شد، همه را در راه خیر و کمک به ایتام مصرف خواهیم کرد.»

حاج عبدالکریم سابقه‌ی این تصمیم را نیز به سال‌ها قبل می‌رساند: «چون این خانه در محله بازار قدیم است، اول می‌خواستم آن را تبدیل به یک بازارچه کنم که عوایدش را به ایتام بدهیم. دوستان میراث فرهنگی چند جلسه با من صحبت کردند، اما من در این زمینه هنوز شک داشتم. تا این که دو سال پیش مهندس حامد عبدالهی به همراهی مهندس خاکسار، استاد ایشان، در شیراز به دیدار من آمدند و از چند جا نیز بازدید کردیم و من از پروژه‌ خوشم آمد. چند هفته پیش که گراش بودم، آقای مهندس آرمان‌مهر هم به دیدار من آمد، و من گفتم استارت کار را از همین فردا بزنید.»

مهدی سعادت که فرهنگی آموزش و پرورش است و به نمایندگی از برادرش در گراش با ما مصاحبه می‌کرد، جرقه نهایی این ایده را به دو سال قبل و برگزاری «خونه کدیم ۲» در این خانه می‌رساند. به گفته او، برای برگزاری خونه کدیم ۲ از طرف حاج کریم سعادت مبلغی به این کار اختصاص داده شد، و خانه تا اندازه‌ای مرمت شد و نورپردازی صورت گرفت: «گرچه حاج کریم خودش حضور نداشت، اما ما مستقیما فیلم مراسم و بازدیدها را برایش می‌فرستادیم. او هم بسیار خوشحال شد و استقبال کرد. خانواده‌ی خودمان هم که برای بازدید آمدند و یک شب برنامه به نام ایشان بود، خاطره‌ی نوستالژیکی برایشان زنده شد. از همان برنامه استارت کار زده شد و حاج کریم هم بسیار استقبال کرد، و یکی دو ماه بعد از برنامه وقتی به گراش آمد، از خانه با همان فضاسازی و نورپردازی بازدید کرد. همانجا قطعی تصمیم گرفت که این خانه باید بماند.»

مهدی سعادت نیز از گزینه‌های دیگری که به جای احیای این خانه مطرح شده بود صحبت می‌کند: «البته مشاوره‌هایی که از اطراف به برادرم می‌دادند، کمی او را دودل کرده بود. اکثر کسانی که در بازار بودند و کار اقتصادی می‌کردند، می‌گفتند خانه را بکوب و زمینش فلان قیمت است و … حتی به حاج کریم برای ساخت درمانگاه یا مسجد یا مرکز خیریه پیشنهاد می‌دادند. فقط من که فرهنگی بودم به عنوان ستون پنجم کار می‌کردم، و سعی کردم او را به سمت میراث فرهنگی بکشانم! گفتم اگر این کار را بکنی، هم به عنوان مرکز خیریه است، هم به عنوان اثری است که می‌ماند.»

مشاوره‌ی برادر کوچک‌تر تاثیر خودش را گذاشته است: «سابقه‌ و هویت هر شهر برمی‌گردد به آثار تاریخی‌اش. ما اگر این خانه و خانه‌ها و آثار تاریخی دیگر را خراب کنیم، دیگر چه برایمان می‌ماند؟ حتی به او گفتم شما که خودت در کشورهای خارجی رفت‌وآمد داری و به مراکز فرهنگی و موزه‌هایش می‌روی، ارزش اینها را می‌دانی. خلاصه با همین صحبت‌ها بود که دیگر حدود یک ماه قبل یک‌دل شد که خانه را مرمت و احیا کند. به من گفت برو کار را شروع کن، و از لحاظ هزینه هم هیچ نگرانی نداشته باش.»

برادر بزرگ‌تر که خودش هم در لندن در کار ساخت‌وساز و املاک است و دنیادیده است، از مشاوره‌های افراد فرهنگی استقبال می‌کند. او می‌گوید: «خودم هم در کار املاک و ساختمان هستم. در کشورهای اروپایی که سفر کرده‌ام، مثل ایتالیا و اسپانیا، نظیر این کارها را زیاد دیده‌ام و خیلی خوشم آمده است.» و شاید به همین دلیل است که حاج عبدالکریم به کم راضی نیست: «من به دنبال یک پروژه درست و حسابی مثل یک موزه و اقامت‌گاه زیبا هستم، چیزی که آبروی شهر باشد. گفته‌ام از بهترین مصالح استفاده کنند و کار را به بهترین شکل پیش ببرند.»

مهندس غلامرضا آرمان‌مهر نیز بعد از تشکر از حاج کریم و مهدی سعادت که باعث و بانی این کار شدند، می‌گوید: «ما بعد از برگزاری طرح خونه کدیم هیچگاه این خانه را رها نکردیم و به صورت مداوم پیگیر وضعیت خانه بودیم. تا اینکه بالاخره پس از دو سال پیگیری با همت بلند آقای سعادت توانستیم به این آرزوی دیرینه برسیم.»

 

مرحله اول: مرمت

مهندس آرمان‌مهر، کارشناس معماری که طرح مرمت و احیای این خانه را به عهده گرفته است، در مورد ویژگی‌های خانه سعادت می‌گوید:

«خانه سعادت اگر بهترین خانه گراش نباشد، یکی از سه خانه برتر است. این خانه شناسنامه‌ی خانه‌های قاجاری گراش است و به لحاظ دارا بودن عناصر معماری، یکی از کامل‌ترین خانه‌هاست: هشتی، رسمی‌بندی‌ها در هشتی، بادگیر، حیاط مرکزی، تقسیم‌بندی زمستان‌نشین و تابستان‌نشین، تزئینات و غیره. کمترین خانه‌ای را داریم که مجموعه‌ی این عناصر را به این زیبایی داشته باشد،  همچنین این خانه بازگوکننده بسیاری از اتفاقات تاریخی تلخ و شیرین از روزگار گذشته گراش است و این به ارزش‌های تاریخی اجتماعی این بنای ارزشمند می‌افزاید.»

وقتی از مرمت یک بنای تاریخی حرف می‌زنیم، در واقع به سه مرحله اشاره داریم: حفاظت، مرمت، و احیا. مهندس آرمان‌مهر در مورد این سه مرحله در خانه سعادت توضیح می‌دهد: «مرحله حفاظت، که شامل همه‌ی اتفاقاتی است که باعث می‌شود تخریب یک بنا به تعویق افتاده و بنا حفاظت شود، در همان دو سال قبل که خونه کدیم در آن برگزار شد، تا حدی صورت پذیرفته بود. هم یک سری اقدامات اضطراری که باید انجام می‌شد در آن زمان انجام شد، و هم آگاهی‌بخشی کافی برای حفظ این بنا صورت گرفت.» الآن در مرحله مرمت هستیم، که در یک تعریف کلی، به «مجموعه مداخلات فنی و عملی که تداوم حیات یک بنا را تضمین می‌کند» گفته می‌شود. مرحله سوم یعنی احیا هم این است که یک کاربری به آن بدهیم و یک روح امروزی را در کالبد قدیمی بدمیم. این مرحله بسیار گسترده است و باید در موردش بیشتر صحبت و نظرخواهی شود.»

مهندس آرمان‌مهر در مورد زمان‌بندی اجرای پروژه نیز می‌گوید: «برای مرمت یک بازه‌ی زمانی ۱۸ماهه در نظر گرفته‌ایم، چون کار حساس و زمان‌بری است و باید با حوصله انجام شود. البته برنامه‌ی ما این است که ضمن این مرمت، به  جزئیات کاربری هم برسیم و همزمان احیای بنا را هم مد نظر داشته باشیم.»

کاربری‌های ممکن

تصور کنید این خانه‌ی بزرگ و زیبای تاریخی با همان سبک و سیاق نو شده است. فکر می‌کنید چه استفاده‌هایی می‌شود از آن کرد؟ مالک خانه دو ایده‌ی خوب دارد: «دوست دارم چند اتاق را به شکلی ویژه آماده کنیم که اقامت‌گاه توریستی باشد برای گردشگرانی که از خارج از ایران یا از شهرهای دیگر ایران به گراش می‌آیند. قرار دادن یک رستوران سنتی هم در این خانه هم مد نظر ماست.» اما اینجا نیز حاج عبدالکریم با روی باز به مشاوره‌ها جواب می‌دهد: «ما از ایده‌ها و پیشنهادهای جوانان در مورد استفاده هر چه بهتر از این خانه استقبال می‌کنیم.»

مهدی سعادت نیز می‌گوید چون کار خیر و فرهنگی مد نظر این خانواده است و درآمدزایی اولویتی ندارد، کاربری‌های متفاوتی می‌توان برای آن متصور شد.

مهندس آرمان‌مهر هم با این نظر موافق است و می‌گوید: «خوشبختانه طرحی که از طرف من و دوستانم برای احیا پیشنهاد شده بود، از طرف خانواده سعادت مورد موافقت قرار گرفت و این نکته بسیار مثبت و امیدوارکننده‌ای برای شروع همکاری بود.» او در مورد طرح به اجمال توضیح می‌دهد: «برای کاربری گزینه‌های مختلفی پیش روی ماست، که هم به ساختار معماری خانه و هم به نیازهای امروز جامعه مرتبط است. طرح کلی‌ای که در ذهن من است، یک کاربری چندمنظوره است، یعنی یک مجموعه فرهنگی گردشگری. یکی از نکات مثبت این است که این خانه در بافت تاریخی قرار دارد، و برنامه بلندمدت ما این است که برای بافت تاریخی هم کاری انجام دهیم، از جمله تهیه یک مسیر گردشگری در آن.»

و نکته‌ی دیگری آرمان‌مهر می‌افزاید، الگوسازی برای اینگونه کارهای فرهنگی است: «یکی دیگر از اهداف بلند مدت ما در انجام این پروژه این است که این خانه به عنوان یک الگو در شهر و منطقه معرفی شود و پس از این شاهد حفظ و احیای دیگر خانه‌های سنتی شهر از سوی همشهریان باشیم.» این نکته‌ای است که مورد وفاق مالک و نماینده‌ی او نیز هست.

بی‌چشمداشت اما امیدوار

«من تمام هزینه‌های مرمت و احیای خانه را خودم بر عهده گرفته‌ام و به سرانجام خواهم رساند. اما اگر هر کدام از مسئولان و متولیان شهر بتوانند کاری برای ما انجام دهند، ما دستشان را می‌فشاریم.» این جواب حاج عبدالکریم سعادت به این سوال ماست: چه انتظاری از مسئولان و متولیان شهر و شهرستان دارید؟ او ادامه می‌دهد: «تنها انتظاری که داریم این است که همراهی کنند تا یک محل نمونه در منطقه داشته باشیم.»

مهدی سعادت نیز بر همین نکته تاکید می‌کند: «ما و دوستان ما در انجمن ایکوموس بدون هیچ چشمداشتی از دولت و ارگان‌های دولتی کار را شروع کرده‌ایم. اما انتظار داریم برای مجوزهای بعدی، زیاد اذیت نشویم. این همان جایی است که حمایت از سرمایه‌گذاران باید انجام بگیرد. انشالله که از طرف فرمانداری، بخشداری، شهرداری، شورای شهر و میراث فرهنگی حمایت شویم.»

مهندس آرمان‌مهر نیز که در چند سال کار در انجمن ایکوموس، آشنایی زیادی با مسئولان و نهادهای مختلف دارد، به شوخی می‌گوید: «فکر می‌کنم با این نیت خیر و سرمایه‌گذاری از طرف آقای سعادت، دیگر مسئولان رویشان نشود حمایت نکنند!» او درباره‌ی اقداماتی که برای جلب حمایت و همکاری مسئولان انجام داده است نیز می‌گوید: «برای مرمت که ما نیاز به مجوز نداشتیم، چون خانه ثبت نشده است و ملک خصوصی محسوب می‌شود. اما برای کاربری‌های بعدی، مجوزها با معاونت گردشگری و سرمایه‌گذاری سازمان میراث فرهنگی است. طبیعی است که ما از همه‌ی ظرفیت‌هایی که در این زمینه وجود دارد کمک می‌گیریم. مثلا از شهردار که در مسائل فرهنگی خوب کار می‌کند، دعوت کردیم که خانه را ببیند. او هم اظهار خوشحالی کرد و قول همکاری و مساعدت برای بخشش عوارض و حمایت در مراحل بعدی را داد. همچنین مثل همیشه چشم‌انتظار یاری اعضای محترم شورای شهر و اداره میراث فرهنگی هستیم.»

نوستالژی خانه‌ی خودمانی

عبدالکریم سعادت در خارج از ایران نیز نام شناخته‌شده‌ای است و مصاحبه‌هایش با شبکه‌های مختلف تلویزیونی پخش شده است. او در یکی از این مصاحبه‌ها زندگی‌اش را اینگونه شرح می‌دهد: او ۳۸ سال پیش برای تحصیل به انگلستان رفت. دو سال در شهر برایتون درس خواند و بعد از آن به لندن رفت و لیسانس الکترونیک ارتباطات و فوق لیسانس خاصیت مولکولی اجسام الکترونیکی را در این شهر گرفت. او از سال ۱۹۸۶ میلادی با تاسیس تولیدی و عمده‌فروشی لباس خانم‌ها شروع به کار آزاد و تجارت کرد. بعد از آن به صورت قوی‌تر از دهه ۹۰ شروع به کار در زمینه‌ی ملک، خرید و فروش و اجاره در لندن کرد.

حاج عبدالکریم ۲۰ سال پیش در لندن ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند، یک پسر ۱۹ساله و یک دختر ۱۶ساله است. او در مورد احساسش نسبت به ایران می‌گوید: «اگر به خاطر بچه‌هایم نبود، برای زندگی به ایران برمی‌گشتم.»

مهدی سعادت که چهل و نه سال دارد و هشت سال از عبدالکریم کوچک‌تر است، در سال آینده از آموزش و پرورش بازنشسته خواهد شد. او فوق لیسانس روانشناسی دارد، و مسئولیت‌های متعددی در زمینه‌های امور تربیتی و گروه‌های آموزشی و مشاوره به عهده داشته است. او یک دوره نیز مدیر کانون فرهنگی تربیتی بوده است، و اکنون معاون مدرسه احمدی است.

خانواده سعادت از لحاظ فرهنگی نیز در گراش شناخته‌شده‌اند. مهدی می‌گوید: «خواهرم، نورسته، در جمعیت هلال احمر گراش مسئول امور بانوان است. پسرعموهایم هم در آموزش و پرورش هستند.» و گراشی‌ها می‌دانند که آنها یک شهید سرافراز هم دارند: شهید ناصر سعادت.

مهدی می‌گوید خانواده‌اش تا وقتی او پانزده‌ساله بوده، آنجا زندگی می‌کرده‌اند، و بعد به خانه‌ای در محله بیدله نقل مکان کرده‌اند. او از احساسش در مورد این خانه می‌گوید: «خانه جدید ما آماده بود، اما تا پنج-شش سال نمی‌توانستیم از این خانه قدیمی دل بکنیم. الآن هم اگر خانمم موافقت می‌کرد، در همان خانه «تیر و مئری» زندگی می‌کردم!»

و حالا این خانواده کمر همت بسته است تا با احیای خانه‌ی زیبایشان، این نوستالژی را برای همگان زنده کنند.

خروج از نسخه موبایل