در این سی و اندی سال با تقابل دو نگاه انقلابی و غیرانقلابی مواجه هستیم. دید انقلابیها مبتنی بر نگاه آرمانگرایانه و واقعبینانه است اما باید دید در کجا بر مبنای انقلاب حرکت کردهایم؟ بدون شک در حوزه امنیت با نگاه انقلابی رفتار کردهایم. امنیت اتفاقی نیست و بر اساس مجاهدتها در بخشهای مختلف و مدیریت کلان صورت گرفته است. اما اقتصاد، به خصوص اقتصاد شهر گراش، انقلابی نبوده و همین است که وضع جوانان و اشتغال ما اینگونه است.
بازار ما ارزان در اختیار شهر همسایه قرار میگیرد. قاچاق نیز مزید بر علت است. همچنین نظارتهای خفهکننده و قوانین دستوپاگیر که در شهر ایجاد شده، باعث گشته اقتصاد ما نفسنفس بزند. آیا نباید برای شهری که داری پتانسیل ویژه و بزرگان اقتصادی بینالمللی است فکری شده باشد؟ چرا باید بعد از چندین سال برای خرید کوچکترین ابزار و اجناس به شهر همسایه مراجعه کینم و پشت در شرکتهایشان منتظر بمانیم؟
امروز اصلیترین عامل تهدید این مسیر، ناکارآمدی بهویژه در حوزه اقتصادی گراش است. نمیگوییم کار نشده، اما توقعات مردم با سرعت بیشتری باید حرکت میکرد. همین دولت با وعدههای بسیاری در حوزه اقتصاد سر کار آمد، اما اکنون خبری از اجرایی شدن آن وعدههای زیبا نیست!
باید گفت همزمان با سیلی از مسئولان خسته و ناامید مواجه هستیم. شاید این مسئولان از اواسط یا اواخر کار خسته شدهاند، اما اکنون خسته هستند. بیشتر نیز به لحاظ روحی و امید به حرکت آینده خسته شدهاند. مسئول خسته یعنی ناامید نسبت به پیشرفت شهر گراش.