نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

آقای حسنی! شما اگر فراموش کردید ما یادمان نرفته است

هفت‌برکه (گریشنا): سخنان علی‌اصغر حسنی در همایش چهره‌های ماندگار گراش بازتاب گسترده‌ای در منطقه داشت. (خبر در گریشنا) به جز گفتگو‌هایی که در فضای شبکه‌های مجازی درگرفت، سایت آفتاب لارستان بخشی از صحبت‌های او را به نقل از تعداد زیادی از فعالان سیاسی و اجتماعی لار تکذیب کرد. البته آفتاب لارستان از این فعالان نام نبرده بود و تنها در انتها یادداشت آفتاب آمده است: «گفتنی است افراد مطلع و حاضر در نشست مورد اشاره حسنی با مرحوم آیت الله آیت اللهی قرار است به زودی طی یک بیانیه این موضوع را با شفافیت بیان کنند.»

بخشی از واکنش‌ها مربوط به شهر اوز بود. فرهاد ابراهیم‌پور گرداننده سایت ستاره‌های اوز، از سایت‌های خبری باسابفه منطقه، در یادداشتی از گفته‌های علی‌اصغر گلایه کرده است و آن را تناقض با گفته‌های او در دیدارهای مختلف با مردم اوز دانسته است. ابراهیم‌پور شاعر، نویسنده و خبرنگار اوزی ساکن دبی است. بازنشر یادداشت او را در ادامه می‌خوانید:

علی‌اصغر حسنی رئیس شورای شهر گراش : جلوی ارتقای اوز و ارد را گرفتیم!

در عالم سیاست معمولا این جمله بسیار مشهور است و کار پایه بسیاری از سیاست‌بازان می‌باشد که هدف وسیله را توجیه می‌کند. یعنی برای رسیدن به هدف اشکال ندارد که دست به تخریب زد دست به نابودی دیگری زد یا بر دوش دیگری سوار شد تا به مقصود رسید. یعنی می‌شود دروغ گفت می‌شود فرصت‌طلبانه ادعای دوستی داشت و از پشت به رفیق و همراهت خنجر زد.

سال ۱۹۹۴ میلادی در سفری که به کشور ازبکستان داشتم در یکی از مراکز شهر تاشکند پایتخت آن کشور مجسمه مردی سوار بر اسب در میدان بزرگی خودنمایی می‌کرد رفتم جلوتر متوجه شدم آن اسب سوار لنگ کسی نیست جز تیمور لنگ گورگانی.

تیمور لنگ اگر برای ازبک‌ها و مردم آن دیار و به خصوص برای سمرقندی‌ها قهرمان ملی است و او را می‌ستایند و مجسمه‌اش در خیلی جاها هست و با گذشت این همه سال هنوز برایش اهمیت قایل هستند اما برای مردم جهان، برای عثمانی‌ها، برای ایرانی‌ها، برای هندی‌ها و روس‌ها فردی خونخوار و جنایت‌پیشه و ویرانگر محسوب می‌شود و به جهانگشایی که ترحم نمی‌شناسد معروف بود. او همه دنیا را برای قدرت و سروری بر آن وغارت و چپاول تسخیر می‌کرد تا سمرقند این دیار آبا و اجدادی‌اش سرور جهان شود و در آنجا چه کارها که نکرد چه بناها که نساخت و چه هنرمندان بیشماری که بدانجا نیاورد.

آن سمرقند چه شد چه از آن سمرقند که آن همه ثروت و طلا و جواهرات داشت و آن همه در جهان معروف بود مانده است جز تیمور لنگی که همچنان بر سوار اسبی سنگی در میدان خودنمایی می‌کند.آقای حسنی مثالی که آوردم به خود نگیرید و دوستان عزیز گراشی و مردم عزیز و زحمتکش گراش نیز سو تعبیر نکنند که چرا یک اوزی چنین نوشته است. فقط مثال بود و و سری زدیم به تاریخ ناگریز.

آقای حسنی به صراحت گویی مشهور هستند همچنان که شاید به تدبیراندیشی کمی بخیل باشند اما در سالروز جشن گراش ایشان پرده را کمی کنار زدند فقط کمی کنار زدند تا ما با پشت پرده چگونه شهرستان شدن گراش کمی آشنا شویم و در قسمتی از این روشنگری گفتند که چگونه جلوی ارتقای ارد و شهر اوز را گرفتند.

به این قسمت سخنان اقای حسنی در سایت گریشنا توجه کنید: پیگیری‌ها برای شهرستان شدن گراش از دوره اصلاحات آغاز شد. علی‌اصغر حسنی که داماد شیخ احمد انصاری است، در مورد پیگیری‌ها در این دوره گفت: «در دوره اصلاحات ما پیگیری کردیم. آقای خاتمی با آقای انصاری نزدیک بود و در قطر مهمان خانه شیخ احمد انصاری می‌شد. همین طور آقای انصاری هر وقت به تهران می‌آمد، دعوت رییس‌جمهور بود. در همان دوره هم [لاری‌ها] شیطنت کردند. ارد بخش شده بود و قرار بود ارد و اوز به هم ترکیب شده و شهرستان شود. من در هلال‌احمر بودم و هر شب جلسه می‌گرفتیم و پیگیری کردیم، جلو ارتقا را گرفتیم، زیرا اگر این اتفاق می‌افتاد، گراش بدون سلاح می‌شد.»

مطمنا هر خواننده ای که این سخنان اقای حسنی را بشنود بخصوص اگر اوزی و اردی باشد از خود سوال خواهد کرد چرا اقای حسنی چنین با ما می‌کند؟ مگر ما با گراشی‌ها و آقای حسنی خصومتی داریم که ایشان سعی نمودند جلوی ارتقا ما را بگیرند ما چه هیزم‌تری به اقای حسنی فروخته‌ایم که ایشان اعلام می‌کنند اگر این اتفاق می‌افتاد گراش بدون سلاح می‌شد.

ایشان چهار سال نمایندگی شهرستان و نماینده مردم لارستان بودند حالا هر کسی از خودش سوال می‌کند ایشان نماینده مردم لارستان بودند یا نماینده مردم گراش. شاید ایشان در پوست خود نگنجند که بالاخره در دوره نمایندگی ایشان گراش را شهرستان کردند و الان دوست دارند مدال قهرمان ملی گراش به او بدهند به فرض که گراشی‌ها هم این مدال را بر گردن او اویختند و شد سردار ملی گراش. اما رفتار ایشان برای رسیدن به این آرزو با چه شیوه‌ای بوده است خیلی خیلی تاسف بار است شاید در جامعه ای که حقانیت فدای روابط می‌شود این رفتارها ستودنی شود اما حقانیت موجودیت خود را از دروغ و فریب نمی‌گیرد.

به عنوان یک اوزی که شما چهار سال نماینده ما در مجلس بودید احساس بدی دارم که چگونه با فریب سر ما کلاه گذاشتید تا به هدف خودتان که شهرستان شدن گراش بود برسید. در چندین جلسه‌ای که با اوزی‌ها داشتید مکررا تاکید کردید که اوزی‌ها مستحق شهرستان شدن حتی بیش از گراشی‌ها هستند و در جلسه‌ای که با حضور تجار و بزرگان وخیرین اوزی در باشگاه ایرانیان دبی برگزار شد و خود من هم آنجا بودم مرتب این را تکرار کردید که شهرستان شدن حق اوزی‌هاست و من حتما پیگیری می‌کنم. آمدید اوز و از تریبون نماز جمعه اوز و در نماز جماعت خیلی از حق اوزی‌ها گفتید. آقای حسنی شما اگر فراموش کردید ما یادمان نرفت.

اقای حسنی این پیگیری شما بود؟ واقعا دروغ و فریب تا کی؟ آن همه قول و وعده و وعید چی بود؟

آیا شهرستان شدن از انسان بودن مهم‌تر است؟ آیا با فریب مردم آنها را همراه خود کردن برای مقاصد خودتان مهمتر از خواسته‌های بحق آنهاست. اگر خواسته اوزی‌ها بر حق بود پس چه شد که می‌خواستید جلوی ارتقا آن را بگیرید؟

آقای حسنی در ادامه حرف‌هایشان در جشن روز گراش صریحا اعتراف می‌کنند که از امکانات زیادی برای شهرستان شدن گراش بهره برده‌اند.

به این قسمت سخنان ایشان توجه کنید : حسنی با اشاره به پیگیری‌ها در دوره اول و دوم ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد گفت: «علی‌رغم این که ممکن است بعضی‌ها خوششان نیاید، جا دارد برای شهرستان شدن گراش از آقای احمدی‌نژاد، آقای رحیمی، آقای نجار وزیر کشور، آقای مرتضوی معاون سیاسی، دکتر محمدی مدیرکل تقسیمات، از نمایندگانی که حمایت کردند و همه دست‌اندرکارانی که کمک کرده‌اند و بچه‌های خودمان در کمیته ارتقا تشکر کنم. با توکل به خدا هر کار نشدی، شد می‌شود.» گریشنا گراش

اقای حسنی روزگار می‌گذرد من و شما چند صباحی به این دنیا آمده‌ایم و می‌رویم چیزی که به جا می‌ماند یک نام نیک است که از راهی نیک به دست آمده باشد.

 

خروج از نسخه موبایل