هفتبرکه (گریشنا): یکی از خاطرهانگیزترین نوحهخوانان سالهای بعد از انقلاب مرحوم هانی جعفری بود. بسیاری هانی یا فرج جعفری را با خواندن واحدهای طولانی و احساسی در پایان سینهزنیهای گراش به یاد میآورند. مرحوم جعفری از اعضای ثابت ستاد نماز جمعه بود و سالها به عنوان مکبر در نماز جمعههای گراش حضور داشت.
هانی جعفری، فرزند اسدالله، متولد ۱۹ آذر ۱۳۲۶ است و تا ششم نظام قدیم درس خوانده بود. هانی جعفری ۶۰ سال سن کرد و تا خرداد ۱۳۸۸ و آخرین روزهای حیات خود نیز پشت تریبون نماز جمعه حضور داشت.
به مناسبت ایام محرم، یکی از واحدهای خاطرهانگیز مرحوم فرج جعفری مربوط به سال ۱۳۸۶ را با هم میشنویم و مصاحبهای که محسن افشار با هانی جعفری انجام داده و در اسفندماه ۱۳۸۶ در نشریه صحبتنو ویژه گراش منتشر شده است را میخوانیم.
چه شد که در نماز جمعه مشغول به فعالیت شدید؟
علاقه به این کار و آمادگی و تشویق مردم خوب و با صفای شهرمان و این عشق و علاقه است که ۱۹ سال است در ستاد نماز جمعه فعالیت میکنم.
چه خاطرهای از اولین نماز جمعه برایتان مانده است؟
چون اولین بار بود که پشت تریبون نماز جمعه قرار گرفته بودم، فشار روحی شدیدی مرا فرا گرفته بود که مبادا اشتباهی رخ دهد و شرمنده شوم.
آیا تا به حال تذکری هم از طرف ائمه جمعه به شما داده شده است؟
در رابطه با برگزاری هر چه بهتر نماز، آری اما در رابطه با کار من در جایگاه خیر.
خود شما تا به حال نماز جمعه خواندهاید؟
از اوائل سال ۶۸ تا کنون فقط ۴ بار نماز جمعه خواندهام.
برای این کار چقدر حقالزحمه دریافت میکنید؟
هیچوقت و به هیچعنوان هیچ حقالزحمهای دریافت ننمودهام، بلکه بعضی از اوقات از خودم خرج کرده و میکنم.
از «واحد» ماه محرم و «الصلاه» روز عید فطر بگویید.
لحظات حضور در حسینیه چه روز عید و چه هنگام واحد و نوحهخوانی و چه هنگام نماز جمعه، عمرم را وقف این کارها نمودهام.
اگر روزی جوانی آمد و گفت میخواهد جای شما را بگیرد چگونه از او استقبال میکنید؟
با آغوشی باز او را میپذیرم و دست او را میبوسم و اگر چنانچه شرایط آن را داشت با موافقت سایر اعضای ستاد با کمال میل کنارهگیری میکنم.
آیا شده در روزهای جمعه به هنگام برگزاری نماز جمعه به مسافرت یا صحرا رفته باشید؟
خیر، تاکنون جز روزهایی که مسئولیت صندوق رای گیری را به عهده داشتهام غیبتی نداشتم.
جالبترین خاطره شما از نماز جمعه چه بوده است؟
روز جمعهای هنگامی که داشتم تعقیبات نماز جمعه می خواندم، قسمتی از آن را خوانده بودم که بقیهاش را فراموش کردم. چند ثانیه گذشت، متحیر بودم که ناگاه مرحوم حاجآقا موسویپور ادامه آن را یادآوری نمود و ادامه دادم.