فاطمه یوسفی – هفتبرکه: سعید روی تخت خون بالا میآورد. به سمت دکتر رفتم و گفتم: جوانم را از شما میخواهم. سری تکان داد و از من پرسید: تب کریمه کنگو را میشناسی پدر؟
داستان یک مرگ
نوزدهم رمضان سال ۱۳۸۳ بود. برای پذیرایی از روزهداران، یک گاو ذبح کرده بودند. پسرم سعید که آخرین روز سربازیاش را گذرانده بود، با اشتیاق و طبق عادت هر سال، برای کمک به خادمین مسجد به آشپزخانه مسجد الزهرا (س) رفت. آن شب گذشت و روز بعد، پسرم برای گرفتن کارت پایان خدمت عازم شیراز شد.
آمدنش چند روز به تاخیر افتاد. با پادگان که تماس گرفتیم، گفتند سعید حال خوبی ندارد و مثل این که سرما خورده است و در آسایشگاه خوابیده. بیایید دنبالش. تب شدید داشت و تمام عضلاتش درد میکرد. اسهال و استفراغ خونی، امانش را بریده بود. از لثه و دهانش خون میآمد.
در بیمارستان گراش بیماریاش را تشخیص ندادند. منتقلش کردند به بیمارستان دکتر فقیهی شیراز. آنجا دکترهایی که بالای سرش بودند، چهره و نگاهشان جوری بود که دل آدم را میلرزاند. به سمت یکی از دکترها رفتم و گفتم: دستم به دامنت دکتر، نگذارید پایان خدمت سربازیاش با پایان عمرش همراه باشد.
دکتری سری تکان داد و گفت: او را دیر رساندهاید. تب کریمه کنگو را میشناسی پدر؟ من چیزی از آن نمیدانستم. تب مالت را شنیده بودم، اما این بیماری را نه. گفت: پسرت قصاب است؟ گفتم: نه. در این مدت سرباز بوده. گفت این بیماری از طریق گوشت آلوده به انسان سرایت میکند.
با این حرفش، یاد گوشت قربانی و آشپزخانهی مسجد افتادم و فهمیدم این بیماری را از آنجا گرفته است. تب و گیجی که علایم این بیماری است، بعد از دو سه روز خودش را نشان میدهد و بعد این علایم روزبهروز شدیدتر میشود.
پسر بیستودوسالهام را در عرض دوازده روز از دست دادم. مادرش در مراسم خاکسپاری خیلی بیتابی میکرد و با وجود این که گفته بودند که نباید به سعید نزدیک شویم، صورتش را به صورت سعید گذاشت و برای آخرین بار با او خداحافظی کرد. او را در گلزار شهدا با مراقبتهای زیاد به خاک سپردند.
این روایت پدر داغداری بود که از ما خواست در مورد این بیماری اطلاعرسانی کنیم تا بعد از این، تب کریمه کنگو هیچ کسی را داغدار نکند. این بیماری اگر در مراحل اولیه تشخیص داده شود، هیچ خطری ندارد و با دارو و درمان، بیمار در مدت کوتاهی بهبود خواهد یافت. اما با نادیده گرفتن علایم و جدی نگرفتن آن و مراجعه نکردن به بیمارستان، بیماری و علایم آن شدید میشود و راه نجات از آن سختتر.
داستان یک نجات
عوض نام یک گراشی دیگر است که به این بیماری مبتلا شده است؛ اما او برای زندگی هنوز فرصت داشت و از این بیماری نجات پیدا کرده است.
داستان سعید و عوض با هم ارتباط دارد: عوض قصاب آن گاوی است که سعید و خودش را مبتلا به بیماری تب کریمه کنگو کرد. او بلافاصله بعد از دیدن علایم، به بیمارستان امیرالمومنین علی (ع) گراش مراجعه کرد و چهار روز در این بیمارستان بستری بود. بیماری او نیز تشخیص داده نشد و او به بیمارستان نمازی منتقل شد. سردرد، تب و درد عضلات و بیحالی، تجربهی او از این بیماری است. ولی درمانهای به موقع پزشکی، او را به مرحلهی خونریزیدهنده نرساند. عوض بعد از چهارده روز بستری شدن با به دست آوردن سلامتی از بیمارستان مرخص شد.
او که سنگینی مرگ سعید بر صدایش احساس میشود، میگوید: «سخت میتوان دامهایی که مبتلا به این ویروس هستند را تشخیص داد اما چیزی که به ما یاد دادهاند این است که برای جلوگیری از این بیماری، جگر را ۷۲ ساعت و گوشت را ۲۴ ساعت در فریزر و یا یخچال نگهداری کنیم. فریز کردن گوشت در طول این مدت این ویروس را از بین میبرد.»
نگران نباشید اما مراقب باشید
نگران نباشید، این بیماری از منطقه دور است؛ ولی این به آن معنی نیست که مراقب نباشید. این بیماری در فصول گرم سال و همزمان با فعالیت یک نوع کنه شیوع پیدا میکند. پس در این ایام، به کوچکترین علایم هم حساس باشید و سریع به پزشک مراجعه کنید. گوشتهایی با مهر و تایید اداره بهداشت بخرید و آن را قبل از مصرف حداقل یک روز در یخچال نگهداری کنید. توصیهها را بخوانید و جدی بگیرید (از جمله در این خبر گریشنا). در سایت ویکیپیدیا هم میتوانید طلاعات کاملتری از این بیماری کسب کنید.