من زینب زرافشان نفر اول عکس روبروی شما هستم، از سمت چپ تصویر ردیف بالا. عینکام مانع از دیده شدن کامل چهرهام شده است. در این عکس حدود یک قرن از عمرم میگذرد، دقیقاً ۹۰ سال. نفر وسط از ردیف بالا، سکینه قاسمی دخترم است و ۷۵ سال دارد. نفر سمت راست تصویر از بالا فاطمه علیپور، نوهام است و ۵۶ سال دارد. نفر سمت چپ تصویر از پائین حلیمه حسینزاده، نتیجهام است و ۴۰ سال دارد. زنی که بچهی کوچک به بغل دارد، فرزانه پزشک نبیرهام است و ۲۳ سال دارد و بچهایی که در بغل دارد، یلدا فرهادی ندیدهام است که دو سال دارد.
این عکس ۵ روز بعد از تولد یلدا، خانه پدر و مادرش گرفته شده است، روز سر شستناش. بین خودمان بماند، ولی اگر هنوز زنده بودم، رکورد دیدن نسلهای بعد از خودم را میزدم. باید میگفتم که حدود ۲ سال قبل از بین شما به دیار باقی سفر کردهام. شاید من جزء محدود افرادی باشم که ۵ نسل بعد از خودم را دیدهام.
احساس میکنم عکس اصلی که پس زمینهاش دیوار خانه مادربزرگ یلداست بهتر به دل مینشست تا اینکه بدهند پشت عکس را فتوشاپ کنند. احساس خوبی است پا به دنیا گذاشتن و آنقدر عمر کردن که ندیده خودت را ببینی. از قدیم گفتهاند: «بچه بادام است و نوه مغزش.» حالا با این حساب، فکر کنید دیدن ندیده چه طعمی دارد! البته خدا کند آنقدر عمر کنید و سالم باشید تا زیباییهای دنیا را با دلی شاد ببینید.
«پشت تمام عکسها داستانیست، ناگفته و شنیدنی.»