حامد عبداللهی: اگر گذرتان در ایام نوروز به جاده چکچک افتاده، حتما بنای یکدست سفیدرنگ در دل طبیعت نظر شما را از دوردستها به خود جلب کرده است. شاید از نظر من و شما ساختمانی جدید ساخته شده و اینطور چشمنواز است. اما هر چقدر نزدیک و نزدیکتر میشویم و به تصویرهای گذشته ذهنمان رجوع میکنیم، و تابلوی قهوهایرنگ را که حاکی از ثبت بنا در فهرست آثار ملی میراث فرهنگی و گردشگری کشور است در کنار این بنا میبینیم، همچنان که با کمال تعجب به دنبال کاروانسرای برمیر هستیم، با دقت بیشتر متوجه میشویم بنای یکدست سفیدرنگ و کف سیمانی، همان کاروانسرای تاریخی بر میر با قدمت دویستساله است.
در نگاه اول، باید از کسانی که به فکر تعمیر و مرمت این اثر تاریخی بودند تشکر کرد، که با چه تلاش و زحمتی و هزینه به مراتب بیشتر، و با دید خیرخواهانه، دستی به سر و روی این کاروانسرای تاریخیِ دور از گراش کشیدهاند.
اما داستان اینجا تمام نمیشود. از قدیم گفتهاند کار را به کاردان باید سپرد. حالا چرا کاروانسرای بر میر را در حکایت این مثل آوردهایم؟ در ایام تعطیلات با دکتر حمزه مهرابی دیداری داشتیم. ایشان جریان تعمیر کاروانسرا را از ما شنیدند، و بنده بر حسب آشنایی با علم مرمت و احیای بناهای تاریخی، توضیحات مختصر و مفیدی خدمت ایشان بیان کردم. از اسکات، معمارِ شهیر بریتانیایی، نقل میشود: «بناها و فرهنگ تاریخی هر سرزمین، جواهری است که به ما ودیعه نهاده شده، جواهری که نه فقط برای استفاده به ما سپرده شده، بلکه به اعتماد نسبت به ما که آن را به نسلهای بعد منتقل کنیم؛ چرا که آیندگان دانش و مهارت بیشتری در صحیح استفاده کردن از آنها را خواهند داشت. امروز وظیفه ما نگهداری و آموختن است، نه تخریب و جانشین کردن.»
وقتی صحبت از بنای تاریخی و ثبت ملی میشود، برای مرمت آن هم باید از ابتدا مراحلی طی شود و سپس با آگاهی کامل، مرحله نهایی که همان مرمت اثر است آغاز شود. این مراحل به طور خلاصه عبارتاند از مطالعه و شناخت اثر، شناخت سازهای، مستندسازی، آسیبنگاری و آسیبشناسی، طرح حفاظت استحکامی، و در نهایت شروع دوره بهسازی و مرمت. به عنوان مثال، پس از شناخت تاریخچهی بنا و کاربری آن و درک نوع سازه و مستندسازی این اطلاعات، همانند بررسی وضعیت بیمار توسط یک پزشک، تمام اشکالات و ضعفهای بنا بررسی میشود و راه حل جبران این خسارتها و ضعفها اندیشیده و دوره مرمت آغاز میشود.
زمانی که صرفاً با یک لایه گچ سفید اقدام به تعمیر یک اثر تاریخی میکنیم، این نکته را نادیده گرفتهایم که همین رنگ سفید بر خلاف اصول مرمتی است و اصالت تاریخی بنا را زیر سوال میبرد، و حتما باید از مصالح با تُناژِ رنگی متناسب با روحیه و هویت بنا استفاده شود. اما نکتهی اساسیتر و مشکل اصلی، ضعفهای سازهای است که چشمان خود را به اجبار برای حل آن بستهایم. به عنوان نمونه، باید دقیقا بررسی شود که تَرَک طاق سر در ورودی به چه علت به وجود آمده و چگونه میتوانیم راه حلی بیاندیشیم که در آینده با سقوط طاق سر در ورودی مواجه نشویم.
همین ضعفهاست که باید ابتدا به آنها پنرداخته و رفع شود، و بعد آغاز مرحله زیباسازی و احیا بنا شروع گردد. این در حالی است که هر طرح مرمتی که مربوط به آثار و بناهای ثبتشده در میراث فرهنگی و ملی کشور است، باید در شورای فنی استان تایید شود و سپس اجازه کار صادر میشود، و مسئول ادارهی یک منطقه تصمیمگیرندهی تنها و نهایی نیست. به عنوان نمونه، کاروانسرای خواجه نظر جلفا را ببینید که با رعایت همین اصول، طرح مرمتی آن اجرا شده و اکنون به عنوان یکی از مراکز مهم تفریحی در منطقه آزاد ارس شناخته میشود.
بعد از شنیدن این صحبتها، دکتر مهرابی داستان جالبی نقل کرد: حدود چند سال پیش به بیماری سنگ کلیه دچار شدم و به پزشکی مراجعه کردم که برای جلوگیری از سنگسازی کلیه، به من دستور داد هیچگونه مواد غذایی که دارای کلسیم است استفاده نکنم. من هم با اعتماد به پزشک محترم تا سالها از مصرف میوه گرفته تا انواع غذاها و شیر، ماست و پنیر و … که کلسیم دارند پرهیز کردم. بعد ازگذشت چند سال، به درد زانوی آزاردهندهای دچار شدم. با مراجعه به پزشک متخصص، متوجه شدم به عارضهی پوکی استخوان مبتلا شدهام. پزشک متخصص از من پرسید علت پایین بودن کلسیم بدن شما با اینکه آنچنان سن و سالی ندارید چیست؟ من هم قضیهی سنگسازی کلیه و شیوه درمان را بازگو کردم. ناگهان دیدم جناب دکتر شروع به دادن ناسزا و بد و بیراه به دکتر قبلی من کرد و گفت این شیوهی درمانِ اشتباه باعث شده شما به این عارضه مبتلا شوید. حاج حمزه مهرابی در ادامه گفت: حکایت کاروانسرای بر میر، حکایت این پزشکان است. با اینکه پزشک اولی قصد حفظ سلامتی مرا داشته و به فکر درمان من بوده، اما درمان اشتباه باعث بوجود آمدن عارضهی دیگر شده. با این که نیت پزشک خیر بوده، اما مسیر را اشتباه انتخاب کرده است.
درست است که یک خیّر عزیز با همت و انگیزهی خیرخواهانه و با تایید یکی از مسئولین شهر و مسئول محترم میراث فرهنگی منطقه، اقدام به تعمیر کاروانسرا کرده است، اما چقدر بهتر بود که این طرح با مشارکت مرمتگران مجرب صورت گیرد؛ تا هم کاری اساسی انجام میگرفت و هم در آینده میشد به عنوان یکی از بناهای میراث فرهنگی و گردشگری گراش، تبدیل به جاذبه توریستی گردد. حال آنکه با این تعمیر غیراساسی، این بنا در حال خروج از ثبت میراث فرهنگی و گردشگری است، و پروندهی وضعیت فعلی آن در اداره کل میراث فرهنگی استان فارس به یک جنجال تبدیل شده است.
امید است دیگر گذشته را تکرار نکنیم و آگاهانه در مسیر حفظ آثار و بناهای تاریخی و میراث گرانبهای گذشتگان شهرمان قدم برداریم.