هفتبرکه : محمدرضا ایزدی ۲۲ سال پس از بازنشستگی از آموزش و پرورش هنوز خیال بازنشستگی ندارد و نزدیک نیم قرن است که چراغ نخستین کتابفروشی گراش را روشن نگه داشته است.
آقای ایزدی برای هر کدام از نسلهای گراش به یک عنوان شناخته میشود. برای عدهای آقای ایزدی مدیر گراشی دبستان هرمزی است، بعدیها آقای ایزدی را در قامت کارمند اداره و نماینده رسمی روزنامه کیهان به یاد دارند. جدیدترها آقای ایزدی را بیشتر با لوازم التحریر کوچک نوردانش میشناسند. آقای ایزدی در خیلی چیزها اولین است که در گپ کوتاه عصر پاییزی بعضی از آنها را مرور میکند.
از دانشآموزی تا معلمی
محمدرضا ایزدی متولد ۱۳۲۸ است. وقتی در هفت سالگی وارد مدرسه اسدی شد فکر نمیکرد تا پایان عمر زندگی او با معلمی، فرهنگ و کتاب گره بخورد. بعد از پایان دوره ابتدایی، گراش هنوز دبیرستان نداشت گزینه اول گراشیها آن زمان رفتن به کشورهای حوزه خلیج فارس بود. آقای ایزدی میگوید: «به اخویام که در قطر بود زنگ زدم که یک پیشنهاد برای کار در کویت دارم. اما او گفت اینجا برای تو خوب نیست، باید بمانی و ادامه تحصیل بدهی. یک سال ترک تحصیل کردم تا حاج اسدالله ابدی مدرسه ابدی را آماده کرد. قرار شد اگر ۲۵ دانشآموز جور شد دبیرستان شروع شود. ما تبلیغات کردیم و ۲۴ نفر حاضر شدند و سال ۱۳۴۴ ما دانشآموزان کلاس هفتم، اولین دبیرستانیهای گراش بودیم.»
محمدرضا بعد از سه سال درس خواندن در مدرسه ابدی سه سال آخر دبیرستان را در دبیرستان صحبت شهر لار گذراند و سال ۱۳۴۹ با دیپلم طبیعی (علوم تجربی) دبیرستان او به پایان رسید. آقای ایزدی میگوید: «دو سال سربازی در سپاه دانش بودم و چون دو سال سابقه تدریس داشتم مستقیما جذب آموزش و پرورش شدم. سال ۱۳۵۱ در همان مدرسهای که پنج سال پیش درس میخواندم یعنی مدرسه ابدی شروع به تدریس کردم و سر همان کلاسی که دانشآموز بودم شدم معلم کلاس سوم. اولین معلم بومی گراش هستم که رسما در شهر گراش شروع به تدریس کردم.»
محمدرضا ایزدی نقش موثری در راهاندازی کتابخانه عمومی گراش هم داشته است. میگوید: «در مسیری که میرفتم مدرسه ابدی، میدیدم درِ ساختمان کتابخانه عمومی گراش قفل است و این من را ناراحت میکرد. به اداره فرهنگ و هنر لار گفتم که حاضرم کتابخانه را تحویل بگیرم. پرسیدم و گفتند کتابهای کتابخانه در انبار شهرداری است و داشتیم کتابها را برای تحویل صورتبرداری میکردیم که الهقلی خان شهردار گفت نمیخواهد کتابها را با مسئولیت من ببرید و همه تجهیزات را الهقلیخان تامین کرد و من صبحها مدرسه و عصرها در کتابخانه بودم.»
آقای ایزدی بعد از دو سال از مدرسه ابدی راهی دبستان هرمزی شد.خیلیها آقای ایزدی را ا از قبل انقلاب تا سال ۱۳۶۹ در قامت مدیر در دبستانهای هرمزی، برقروز، شهید بهزادی و سلیمی به یاد دارند. او میگوید: «سال ۱۳۶۹ که آموزش و پرورش گراش مستقل شد من هم رفتم اداره، ۱۱ سال آخر خدمت چون در اداره نیرو کم داشتیم در سمتهای مختلفی متصدی آموزش، متصدی امتحانات و … خدمت کردم.» سال ۱۳۸۰ پس از ۳۰ سال و ۸ ماه خدمت با بازنشستگی مهمترین دوره کاری محمدرضا ایزدی به پایان رسید.
قصهی نوردانش
آقای ایزدی میگوید: «سال ۱۳۵۱ که آمدم گراش دیدم شهر ما نه کتابفروشی دارد و نه لوازم التحریری. این کار سرمایه میخواست حقوق من در سال استخدام ۴۵۰ تومان بود و به خاطر همین سال ۱۳۵۵ با همکاری دوستان به صورت تعاونی کار را شروع کردیم. با مرحوم حاج علیاکبر فانی و مرحوم محمدعلی فروزان که مغازه داشتند برای خرید جنس به تهران رفتیم و یک خاور لوازم التحریر آوردیم.»
با گذشت ۴۷ سال هنوز نوردانش دورههای زیادی را پشت سر گذرانده است.روزگاری نوردانش تنها فروشگاه لوازمالتحریر گراش بود و روزهای توزیع کتاب درسی و آغاز سال تحصیلی شلوغترین روزهای آن بود. در کنار تابلو لوازم تحریر تابلو دیگری هم دیده میشود. «نمایندگی رسمی موسسه کیهان»
میشد روی پیشخوان مغازه روزنامه کیهان، مجله زن روز، کیهان ورزشی و کیهان بچهها یا کیهان هوایی را دید. البته هر کدام از این نشریات مشترکین خاص را داشت و برای خریدن آنها باید در لیست بلندبالایی ثبتنام میکردید یا قبل از این که مشترک مجله خود را تحویل بگیرد فرصت کوتاهی برای ورق زدن و دیدن عکسها وجود داشت. آقای ایزدی میگوید: «روزهایی بود که ما ۱۵۰ نسخه کیهان میآوردیم و مردم صف میبستند و خیلیها هم مشترک بودند.»
نوردانش و دستگاه تکثیر آقای ایزدی در انقلاب هم نقشآفرینی کرده است. آقای ایزدی میگوید: «نوارهای مذهبی مانند آقای طالقانی هم پخش میکردیم.»
از انتخابات تا اصناف
آقای ایزدی میگوید: «به جرات میتوانم بگویم در تمام انتخابات نقش فعال داشتهایم. تا زمانی که شهر بودیم نماینده شهرداری در فرمانداری لار بودم. از عضو صندوق انتخابات بودهام تا هیات اجرایی و سر ناظر هیات نظارت بودهام. خدا توفیق داده و در همه انتخابات بودهام.»
محمدرضا ایزدی از زمان تشکیل اتحادیههای صنفی مستقل در گراش در هیات رییسه صنف خود حضور دارد. او سه دورهی چهار ساله یعنی ۱۲ سال اخیر رییس اتحادیه لوازمالتحریر، کامپیوتر و املاک و از آنجا عضو هیات رییسه اتاق اصناف بوده است و در حال حاضر پر سابقهترین عضو هیات رییسه اتاق اصناف است. از سمت دیگر هم به عنوان یکی از نخستین بازنشستگان دولتی سالها امور خدماتی بازنشستگان گراش را پیگیری میکرد.
بخش دیگری از فعالیتهای آقای ایزدی در بخش مذهبی است. مسجد الغدیر که محمدرضا ایزدی است عضو هیات امنا است مسجدی است که تمرکز آن بیشتر بر جشنهای مذهبی است اما سابقه این موضوع به سالهای قبلتر بر میگردد. آقای ایزدی میگوید: «جشنهای نیمه شعبان از مسجد آخوند و منزل کولعی افشار آغاز شد ما به کمک دوستان در مسجد حوض (مسجد ولیعصر) هیاتی تشکیل دادیم به نام «جوانان انصارالمهدی مسجد ولیعصر گراش» که گاهی در جشن نیمه شعبان کتاب اهدا میکردیم. آنجا حاج جعفر خواجه رییس ما بودند و کسانی مانند حاج علیاکبر فانی، حاج محمدعلی فروزان، حاج زینالعابدین خواجهزاده و برادران عالمی هم همکاری نزدیکی داشتند.»
صحبت پایانی آقای ایزدی دوباره به کتاب بر میگردد: «الان زمانی شده که چیزهای مجازی است و مردم کمتر به کتاب رغبت دارند. کار ما البته بیشتر فروش لوازم التحریر است ولی مردم کتاب کودک و مذهبی هم از ما خرید میکنند ولی دیگر فروش کتاب صرفهای ندارد.»
آقای ایزدی دو پسر و دختر دارد که هر کدام به راه خود رفتهاند. در ۷۴ سالگی به تنهایی چراغ نوردانش را روشن نگه داشته است. مغازهای چسبیده به مسجد الغدیر در خیابان مرکزی شهر گراش که خیلیها آن را به نام «دکون آقای ایزدی» میشناسند و هر چند روزهای پرشور خود را پشت سر گذاشته است ولی هنوز دلمشغولی اصلی مردی است که در خدمت فرهنگ پیر شده است.