هفتبرکه: در دو ماه محرم و صفر، خانههای زیادی میزبان مراسم عزاداری میشود و به تعداد شبها و روزهای متفاوتی، مراسم روضهخوانی در آنها برگزار میشود. فرشته صدیقی، از نویسندگان هفتبرکه، از تجربهی تدارک مراسم روضهخوانی در منزل پدریاش به عنوان یک نمونه از این خانههای نوشته است.
فرشته صدیقی: روزهای مانده به محرم و شروع مراسم و مجالس عزاداری سیدالشهداء، کمکم شهر حال و هوای غم میگیرد. تکیهها، مساجد، حسینیهها و بسیاری از خانههای شهر در تکاپوی آماده شدن برای برپایی پرشور مراسم پیش رو هستند. هیأتها و دستههای سینهزنی و زنجیرزنی شروع به تمرین میکنند و نوای نوحه و طبل و سنج، نزدیک شدن محرم را خبر میدهد. روضهخوانی در خانهها نیز از شب اولِ ماه، رایج و معمول است.
در منزل پدری من، حاج محمد صدیقی، هم سالهاست مجلس روضهخوانی برقرار است؛ دقیقا از سال ۷۵، در پیِ روا شدن حاجتی مهم برای خانواده و ادای نذر که در ابتدا پنج شب بود. و به مرور زمان رسید به بیش از ۲۰ روضه در طی ۱۰ شب توسط دو روحانی. اصرار خانوادهام بر این است که برای متبرک شدنِ منزل، دست کم یکی از این دو روحانی از سادات محترم باشند؛ هر چند خود برپایی این مجلس باعث نور بخشیدن و تبرک است.
روضهخوانی در منزل ما با آقای سید جواد معصومی شروع شد. چند سال خودشان روضهخوانی مجلس را در دست داشتند تا اینکه یک سال نتوانستند به گراش بیایند و آقای سید علی موسوی را معرفی نمودند و تاکید کردند: «سیّد بزرگواری است، مجلس را به ایشان بسپارید.» بیش از ۱۵ سال منبر در اختیار این عالِم تبریزی بود تا اینکه به علت سکته، ناتوان و بستری شدند و حدود دو سال پیش به رحمت خدا رفتند. منبر بعدی یا دومین روضه اما بیشتر به تنوع و تغییر دچار گشته است و چند سالی نیز به مدّاحان سپرده شده است. طی این ۲۷ سال، تجربهی کسب فیض از محضر این آقایان را داشتهایم: حاج سیّد جواد معصومی، حاج سیّد علی موسوی، حاج آقا الهی، حاج آقا عمادی، حاج عباس قاسمی، حاج حسن باقرپور، سیّد محمد زیارتی، و احمدرضا تاجبخش.
گاهی اطرافیان و نزدیکان هم نذرشان را در همین مجلس ادا میکنند؛ که میشود سه منبر در یک شب. آنهایی که در طول سال به مشکلی برمیخورند یا حاجتی مهم دارند، نذر میکنند که محرمِ آینده در همین منزل به نیتشان روضهای خوانده شود. بسته به نذری که داشتهاند، موضوع روضه نیز فرق میکند. خیلیهایشان اعتقاد دارند با همین نذورات حاجت گرفتهاند.
سیاهپوش کردن مجلس به نیابت از مجید
هر سال چند روز مانده به محرم، تدارک مقدمات عزاداری شروع میشود، از جمله خرید و مهیّا کردن وسایل و تجهیزات لازم. و قسمتی که من از تمام مواردِ مربوط بیشتر دوستش دارم و برایم قداست خاصّی دارد، سیاهپوش کردن مجلس روضهخوانی و کل منزل است. تمام این سالها سعی کردهام حتیالامکان خودم آن را عهدهدار باشم. البته اکثر مواقع با کمک باقی اهل منزل.
آدابش را میدانم. وضو گرفته و نیت میکنم. هر بار برای مهمترین حاجتی که در دل دارم. پارچهها را یکبهیک باز میکنم. همیشه آنها را با سنجاق قفلی و روبان به جای مناسبشان وصل میکنیم. از همان سال اول تاکنون. پارچههای سیاه مخصوص مجالس عزاداری را بیرق میگویند. بیرقها و پرچمها را از زیرزمین میآورم. نردهبان را هم.
مادر تکه روبانی مشکی دستم میدهد. میگوید: «این را هم وصل کن به پارچه.» آن را از پاکت خیراتِ مجلس ختم مجید باز کرده و نگه داشته است. «مجید راستی»، پسرِ مهربان و خوشقلب فامیل! اولین گره بیرق را با همان روبان و به نیابت از مجید میزنم. یاد مهربانی و همراهیاش در فضای پر استرس اتاق عمل برایم زنده و تازه میشود. و چقدر دلم میگیرد…
گرهها پشت سر هم زده میشود. یک جاهایی از کار، واقعا تنهایی ممکن نیست. احمد به کمکم میآید و تمامش نصب میشوند. احمد تنها برادرم و دلیل اصلی برپاییِ ۲۷ سالهی مجلس روضه منزل پدری است. بیرقها را به دیوار اتاق و ستونهای حیاط، و پرچمها را سر در ورودی خانه نصب میکنیم. رسالت سیاهپوش کردن امسالمان نیز تمام میشود.
کاش سال بعد و سالهای بعدتر، گرهی به یاد و نیابت کسی زده نشود. کاش سعادت همین کارهای کوچک اما حالخوبکن از هیچ محب و مشتاقی گرفته نشود.
از آسانتر شدنِ آمادگی تا رسیدن به بدعت
آمادگی برای برپایی مراسم از آن ابتدا به شکل کنونی نبود. سال اول، با یک پارچه یا بیرق سیاه برگزار شد. اما در سالهای بعد هر کدام از اعضای خانواده که به سفری زیارتی مشرّف شدند، با خود پرچم و بیرقی تازه آوردند.
یا مثلا در دو سال اول، دیگ نذری بزرگ (که به دیگ چار منی معروف است) از جایی قرض گرفته میشد اما با توجه به ادامهدار شدن مراسم، پدر آن را نیز خریداری کرد. و دیگر، تمام وسایل و تجهیزات لازم برای برپایی این مجلسِ هرساله، تهیه و در زیرزمین منزل نگهداری شدند.
من فکر میکنم تدارک مقدمات اینگونه مجالس کمی آسانتر از قبل شده. تا چند سال پیش، شستن و آماده کردن استکان و نعلبکی و پارچ و لیوان و مابقی هم بود. حین مراسم نیز باید با سرعت عملی کافی آنها را میشستیم و خشک میکردیم و در سینی میچیدیم. یکدرمیان چای و دمنوش میریختیم و میدادیم تیم پذیرایی برای عزادارن تازهرسیده.
اما چند سالی است که لیوان و استکانها یکبار مصرف شدهاند. آب یخ و کلمن و پارچ، جایشان را به بطریهای آب معدنی دادهاند. از کیک یزدی رسیدهایم به دونات و کیک شکلاتی. از «برنش» به منبر رسیدهایم به تقدیم بستههای تافی و شکلات و آبنبات.
و من نمیدانم این قسمتش خوب است یا بد، اما در هر حال باید شأن و منزلت مجلس عزاداری حفظ شود. جسته و گریخته گاهی از پذیراییهای نامتعارف در منزل بعضی از همشهریان چیزهایی میشنویم که بیشتر نام « بدعت» میتوان بر آن نهاد. از بزرگی نقل شده: «مجلس عزاداری ائمه را آنگونه برگزار کنید که مجلس ختم عزیزانتان را.» در کدام مجلس ختم، چیپس یا پفک و لواشک توزیع میشود؟ کاش از رخنه و نفوذِ این بدعتها جلوگیری شود.
از چاسی شب اول تا گلاب شب آخر
معمولاً هر شب را متعلق به یکی از شهدا و حاضرین واقعهی کربلا میدانند و روضهی مختص به ایشان خوانده میشود. پذیرایی هم با توجه به صاحبِ وقت فرق میکند. برای مثال، کنار روضهی حضرت رقیه، با آش از حضار پذیرایی میشود؛ همراه روضهی علی اصغر، با شیر؛ و با روضهی حضرت ابوالفضل، با «لیتک» یا نانی محلی که به «نان امالبنین» معروف است.
اما تمام اینها در طی زمان دچار تحولاتی اساسی شدهاند. مثلا قبلا در دیگی بزرگ شیر تازه را میجوشاندند و در لیوان میریختند و سرو میکردند. گاه به چند حالتِ ساده، زعفرانی و کاکائویی. اما چند سالی است که شیر پاکتیِ پاستوریزه جای آن را گرفته است. یا لیتک را به همراه سبزی میپیچیدند و به دورش رشتهای سبزرنگ گره میزدند، که آن رشته بعد از مراسم به نشان تبرک، دور مچ دست خیلیها دیده میشد. ولی الان لیتک را تا میزنند و در کیسهی فریزری قرار میدهند و کنارشان بستهی کوچک سبزی میگذارند!
اما پخت آش منسوب به حضرت رقیه، تمام این سالها شکل خودش را حفظ نموده است. تنها تفاوتش در شکل حبوبات خلاصه شده. قبلاً پاک کردن حبوباتِ مورد نیاز، یکی از سختترین کارهای آماده کردن این آش بود که با آمدن حبوبات بستهبندی این مشکل حل شد. و باقی مراحل پخت و سرو آن به همان شکل قبل مانده است.
جاهای دیگر را نمیدانم اما در گراش، شب اولِ روضه را آنگونه که قبلا نوشتیم «چاسی» میکنند یا « چاوشی» میخوانند (در هفتبرکه). و بدینوسیله به اهل محل و همسایهها، شروع مراسم عزاداری و روضهخوانی در منزل مذکور را اطلاع میدهند و معمولا در این شب، شیرینی پخش میشود. در شب آخر نیز با گلابپاشهای زیبا، به رسم تبرّک و اعلام پایان مراسم روضهخوانی در منزل و مکان مورد نظر، گلاب میگردانند.