هفتبرکه: صادق رحمانی، شاعر نامآشنای کشور، در اردیبهشت ۱۴۰۲ در کنار یک سفرنامه به گراش، چند شعر گراشی نیز سروده است که به تدریج منتشر میشود.
شعر «پسین پنشنبه» حال و هوای غمگین عصر پنجشنبه را دارد و علیاکبر فانی ویدیویی برای آن ساخته است. سرود صادق رحمانی به گراشی را با برگردان کرامتاله تقوی، پژوهشگر جویمی، به فارسی میتوانید در هفتبرکه بخوانید:
پسین پنشنبه
شسّم سر قبر دده خیلی گرخ امکه
چن ابر برا وسده خیلی کرخ امکه
چن رز دلم اشبارن و شسّم سر قبرت
عین دت ماتمزده خیلی گرخ امکه
امگت که شما چسی و ما ائکه غریبم
چن ائبه بر دُتزده خیلی گرخ امکه
تا وقتی دونش قدر ته اسّه مُ نفهمی
محض امی هم ایکده … خیلی گرخ امکه
چسّم طرف مدرسهتو طاقتش امنی
انتم تک دانشکده خیلی کرخ امکه
تسبیح تُ ددن موقعی که نخش برسّن
اتناشا همش واچده، خیلی گرخ امکه
انتم رز پنشنبه وَ سر منزل گلزار
چُن تیتی دل پر کده خیلی گرخ امکه
هم بامو چدن هم ننهمو هم زن خال
شسّم سر قبر دده خیلی گرخ امکه
صادق رحمانی | ۲۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۲
عصر پنجشنبه
نشستم سر قبر خواهرم خیلی گریه کردم
مانند ابری که بالا ایستاده خیلی گریه کردم
چند روزی است دلم گرفته و نشستم سر قبرت
مانند دختر ماتم زده خیلی گریه کردم
گفتم که شما رفته اید و من این جا خیلی غریبم
مانند مادربزرگ برای دخترزاده خیلی گریه کردم
تا وقتی بودی قدرت را اصلا نفهمیدم
به خاطر همین هم این قدر خیلی گریه کردم
رفتم طرف مدرسه ات ، طاقتش را نداشتم
آمدم داخل دانشکده خیلی گریه کردم
تسبیح را دیدهاید موقعی که نخش پاره می شود
نمی توانی همه دانههایش را بربچینی ؟ خیلی گریه کردم
روز پنج شنبه به سر منزل گلزار (گورستان) آمدم
مانند بچه گنجشک پر کنده خیلی گریه کردم
هم پدر رفت و هم مادرم رفت و هم زن دایی
نشستم سر قبر خواهرم خیلی گریه کردم