هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در ذرّهبین گذشته (شماره ۵۰) از تقسیمات فارس در روزگار ایلخانان مغول آوردیم و نگاشتیم که تا آن روزگار از شهری به نام «لار» در جنوب خاوری فارسی سخنی در میان نیست و هیچ گزارشی از وجود آن در منابع تاریخی و جغرافیایی داده نشده است. نخستین گزارش دربارهی «ولایت لار» را حمدالله مستوفی قزوینی در سال ۷۴۰ ھ.ق. / ۱۳۳۹ م. در کتاب «نزهتالقلوب» آورده و این ولایت را به تاریخ و جغرافیا معرفی کرده است. در این معرفی، هیچگونه سخنی از وجود «سلسله پادشاهی» نیامده، بلکه وی این ولایت را در قلمرو و زیر فرمان شبانکارگان دارابگرد آورده است.
پارس در روزگار خاندان مظفریان
شبانکارگان دارابگرد تا سال ۷۵۴ ھ.ق. / ۱۳۵۴ م. این قلمرو را زیر فرمان خود نگه داشتند. از آن پس فارس و سرزمین شبانکاره به تصرف «خاندان مظفری» در آمد. تا برپایی «تیموریان»، در منابع موجود، از لار و حکام آن گزارشی دیده نمیشود.
نخستین حاکم لار که به تاریخ معرفی شده است
با آمدن «تیمور گورکانی» به شیراز و فرار پادشاه مظفری در سال ۷۸۹ ھ.ق. برای نخستین بار از حاکم لار «گرگین لاری» نام برده شده است. این گزارش را در کتاب «ظفرنامه» شرفالدین علی یزدی در سال ۸۲۸ ھ.ق. میبینیم. این شخص (گرگین لاری) از بازمازندگان حکام شبانکاره دارابگرد بر ولایت لار بوده است. چون همنام «گرگین» پسر «میلاد» از پهلوانان داستانهای افسانهای ایران باستان بوده، خود را بدو منتسب میکرده است. البته اینگونه انتسابها را در تاریخ ایران کم نداریم! و از «دفتر دلگشا، صاحب شبانکارهای» برمیآید که در میان ملوک شبانکاره دارابگرد، رسمی فراگیر بوده است.
تقسیمات سیاسی پارس در روزگار صفوی
با آغاز توانمندی صفویان در ایران (۱۱۳۵-۹۰۷ ھ.ق / ۱۷۲۲-۱۵۰۲ م.) و برپایی دولت فراگیر، نظام سیاسی و تشکیلات اداری نوینی جایگزین درهمریختگیهای شیوه ملوکالطوایفی پیشین گردید. امّا شوربختانه هیچ اثر جغرافیایی در اینباره در دست نداریم. از «تذکرهالملوک» که در اواخر دوره صفوی نوشته شده، اطلاعاتی به دست میآید. همچنین برخی کتب را که در نظام ایالات و ولایات ایران از سوی پژوهشگران داخلی و خارجی به رشته تحریر درآمده، راهگشای کار قرار دادهام.
فارس در سال ۹۰۹ ھ.ق. / ۱۵۰۳ م. به دست قزلباشان افتاد. از این تاریخ تا سال ۳-۱۰۰۲ ھ.ق. / ۱۵۹۴ م. ایالت فارس به ادارهی طایفهی «ذوالقدر» یکی از طوایف یاریکننده به «شاه اسماعیل اول صفوی» در رسیدن به قدرت درآمد. بخشهای جنوبی فارس از جمله «لار»، «هرموز (در دست استعمار پرتغال)» و نواحی پسکرانهای خلیج فارس را نیز برخی خاندانهای محلی که به سروری صفویان گردن نهاده بودند، در دست داشتند.
از زمان «شاه تهماسب اول» نواحی پسکرانهای خلیج فارس، ابتدا به حکومت «کوهگیلویه» پیوسته، و در اختیار خاندان «افشار» یکی دیگر از طوایف همراه شاه اسماعیل قرار گرفت. سپس حکمران کرمان آن نواحی را در سال ۹۷۷ ھ.ق. به تسخیر درآورد. تا میانهی سلطنت شاه اسماعیل اول (۹۳۰-۹۰۷ ھ.ق / ۱۵۲۴-۱۵۰۲ م.) مؤسس سلسله صفوی، گسترهی مملکت ایران چنان افزایش یافت که از آن پس چنین وسعتی را شاهد نیستیم. دو تن از پادشاهان پس از وی (شاه تهماسب اول و شاه اسماعیل دوم) تلاش کردند که این قلمرو را حفظ کنند. لیکن در پادشاهی «سلطان محمد خدابنده» و آغاز سلطنت پسرش «شاه عباس اول»، پریشانی اوضاع داخلی به همراه حملات «عثمانیها» از باختر و «ازبکان» از خاور بخشهای اصلی این قلمرو گسترده برجای ماند.
با تثبیت قدرت شاه عباس، او نه تنها قلمروهای پیشین را به زیر فرمان خود درآورد، بلکه بخشهای باختری ایران همچون «عراق عرب» را هم به متصرفاتش افزود.
فارس در پادشاهی شاه اسماعیل اول صفوی
در سلطنت شاه اسماعیل اول، قلمرو دولت صفوی از دو بخش «ولایات دیوانی و خاصه (خالصه)» تشکیل شده بود. اراضی خاصه شاهی قلمرو وسیعی را در بر میگرفت، که در داخل محدودهی مرکزی کشور گسترش داشته؛ و دیوان خاصه مرکزی یا «دیوان دفتر» آنها را اداره میکرد. بخش بزرگی از نواحی خاوری و جنوب خاوری فارس سرزمینهای خاصه را تشکیل میداد. از این بخشها «شیراز، دارابگرد، جهرم، لار و تارم» را میتوان نام برد. دیگر بخشهای فارس همچون «کازرون، بهبهان و…» در قلمرو ایالات حاکمنشین بود. بخشهای خاصه مانند شیراز و مناطق کوچکتری مثل جهرم، لار و داراب بعدها وزیرنشین [نماینده حکمران فارس] شدند. ولایات دیوانی که دیوان ممالک آن را اداره میکرد نیز گسترهی پهناوری که اطراف نواحی مرکزی را در بر گرفته، «امرای سرحدی» آن را اداره میکردند. امرای سرحدی شامل: والیان، بیگلربیگیان، خوانین و سلاطین بودند. والیان بزرگترین مقام و مرتبه را داشتند و پس از آنها به ترتیب دیگر امرای یاد شده قرار میگرفتند. والیان همان استانداران؛ بیگلربیگیها، مرزداران؛ خوانین، حکام شهرها؛ و سلطانها، اشرافیت سیاسی ایالتی بودند. فارس یکی از ایالات مداخل بده یا همان خاصّه (خالصه) به شمار میرفته، که یکی از واحدهای اصلی ایالتی بود. و «شیراز» مرکز آن وزیرنشین شمرده میشد.
اساس ترتیب حدود حکومتی عصر صفوی، همان ضابطهی جهات چهارگانهی جغرافیایی با ملاحظات نظامی برگرفته از عصر ساسانی بوده است. بر این اساس، فارس و خوزستان در جهت جنوب و جنوب باختری قرار میگرفته است. سرزمینهای والینشین در این دوره چهار تاست (کردستان، لُرستان، خوزستان و گرجستان). حاکم «ایل بختیاری» هم که «قدیمالایام کمال اعزاز و احترام داشتهاند»، پس از این چهار والی جای داشته است. سیزده بیگلربیگی هم در ردیف بعدی بودهاند. از جمله بیگلربیگی کوهگیلویه که در گذشته بخشی از فارس شناخته میشد.
آیا در نظام یکپارچه سیاسی ایرانِ روزگار صفوی، جایی برای «سلسلهی پادشاهی میلادیان لارستان، چهارهزارساله»[!] حتی درافسانه باقی میماند؟ تنها جایی که من سراغ دارم، در اندیشهی متعصب و بیمارگونهی تاریخنگاران لاری است.
دنباله دارد.
منابع:
مجله بررسیهای تاریخی، سال چهارم، شماره ۲ و ۳ خرداد (شماره ۲۰ و ۲۱)، شهریور ۱۳۴۸، نشریه ستاد بزرگ ارتشتاران، مقاله (اداره و تقسیمات کشوری ایران، کاظم ودیعی دکتر در جغرافی)، ص ۳-۲۴۲.
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.