هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در بخش پیش (ذرّهبین تاریخ ۴۴) از یورش نیروهای دولت مرکزی به فرماندهی «قوام الملک شیرازی» به «سیّد لاری» و هوادارانش در روستای «کورده» آوردیم و نوشتیم که چون «سیّد لاری» توان برابری با قشون دولتی را در خود ندید، باقیماندهی نیروهایش را برجای گذاشت و از میدان مبارزه بیرون رفت.
اینک دنبالهی آن.
گزارش قومالملک از درگیری با سیّد لاری
بخشی از گزارش قوامالملک را درباره این اُردوکشی لار، به نقل از «دکتر وثوقی» میآوریم. وی مینویسد: «هنگام حرکت از بنارویه در گردنهی راه بریز، با جناب آقا سیّد عبدالحسین و اتباع ایشان تلاقی و شکست فاحش به آنها رسیده فراراً به «کورده» رفته، آنجا در گردنهی «نارنجی» را که به سختی عبور مرور میشود، محکم بسته با جماعت «دهکویه» و «کورده» و مزیدی که سرکردهی آنها بهادرخان، کلانتر سابق مزیدی و طایفهی رسولخانی که سرکردهی آنها فرجبیگ و یک عده از حاجسرای و بنارویی و عده از رسولخانی که سرکردهی آنها محمدحسنخان و سایر اعوان لاری و «گرمسیری» که هزار نفر بودند، همه در سنگرهای گردنه و برجهای متعدده «کورده» نشستهاند، محض اتمام حجت پیغام نزد «آقا» [سیّد لاری] فرستاده که آقا راه خود را گرفته برود و اسباب خونریزی را فراهم نیاورد، به قاصد جز فحش هیچ جواب دیگری نداده بود. در این وقت هم تاریکی شب شروع شده بود، یکوقت خبر رسید سی نفر سوار از آببردگی این طرف سنگر جباره بیرون رفته، از اطراف جباره و باصری [طوایف ایل خمسه] و از این طرف، سوارهای خودم تعاقب کردند. از دنبال آن سوارها هشت نفر کشته شد. چند نفر از اعوان آقا هم دستگیر شدهاند، بالجمله خود آقا در جلو آن سوار به چه شکل بیرون رفت معلوم نشد. دیروز هم وارد لار شدم، اهالی هم از یک عدهی مختصر بگذرید خیلی از تجّار و غیره من تبع آقا بوده و پول و فشنگ داده بودند…» (وثوقی ۱۳۸۳ ص ۲۰۹).
ورود نیروهای دولتی به شهر لار
آمدن قوامالملک به لار یادآور چپاول شهر در سال۱۳۲۷ ھ.ق. به وسیله برادرش نصرالدوله گردیده، مردم شهر هراسان شدند. «ولی اینبار لار غارت نشد» . قوام، «میرزا علیمحمدخان اقتدارالسلطان گراشی» پسر حاجی علیرضاخان (نوه فتحعلیخان) را نایبالحکومه قرار داد.
لیکن «مورخ لاری» مینویسد: قوام پس از تصرف لار «فقط لار و گراش به محمدجعفرخان سپرد -محمدجعفرخان مقتدرالملک آدمی بود با کله و سیاسی و با کمال عارف شاعر و ازعرفا و شعرا محسوب و داخل فرقهدمکرات نیز بود…» (تاریخ لارستان، نسخه الف، ص۵۵).
«حبیبالهخان قوامالملک چهارم» پس از برقراری آرامش در شهر، خود به همراه خانواده سیّد راهی شیراز گشت. خانواده سیّد «در شیراز به وساطت مرحوم حاج سید عبدالباقی مجتهد (داماد سیّد لاری) در خانه او منزل کرد» .
پایان خیزش سیّد لاری
«سیّد عبدالحسین لاری» آن شب پس از شکست در «کورده» بر ترک یکی از سوارانش به نام «رئیسعلیمراد بنارویی» (آدمیت ۱۳۳۹، ج۳ ص۵۸۱) سوار شده از میدان جنگ بیرون رفت. گویا به سوی «فیروزآباد» نزد صولتالدوله قشقایی رهسپار میگردد. لیکن بر پایهی داستانی که «آدمیّت» در «فارس و جنگ بینالملل» نقل میکند، سیّد جایی دور از سردار عشایر بوده است. چرا که کسی به نام «حاج سیّدعلی (عالی) شیر» برای رسانیدن پیامش به اسماعیلخان به نزد وی گسیل داشته است. سیّد سپس فیروزآباد را ترک گفته «پس از توقف در قیروکارزین و حدود ولایات قشقائی به جهرم آمده» است (اشراقی ۱۳۵۱ ص۱۴۱).
«جلال طوفان» مینویسد: «مرحوم سیّد مدت شش سال در جهرم توقف نمود در سال۱۳۴۲ قمری به رحمت ایزدی شتافت» (طوفان ۱۳۸۱ ص۱۷۷) . بر پایه این قول، سیّد چهار سالی در قیروکارزین اقامت داشتهاند.
با پایان خیزش سیّد لاری در ربیع اول ۱۳۳۲ ھ.ق. / فوریه ۱۹۱۴م. و فرارش از کورده نزدیک شهر لار، تا آخرین روزهای عمرش (شوال ۱۳۴۲ ھ.ق / اردیبهشت ۱۳۰۳ ه. خ. / مه ۱۹۲۴م.) «از هرگونه دخالت در امور نظامی و سیاسی فارس برکنار ماند» . تنها اقدام ایشان با آغاز جنگ جهانی اول که چند ماهی پس از این شکست بود، فرستادن «اعلامیه جهاد او علیه انگلیس» برای صولتالدوله میباشد.
سخن نگارنده: همراهان گرامی! تاریخ لارِ فارس از آغاز ورود این شهر به تاریخ و جغرافیای فارس تا سالهای نخستین پادشاهی «پهلوی اوّل» طی چندین بخش به شما عزیزان پیشکش گردید. در این مدت چندینماهه، هر هفته بخشی از این تاریخ را با شکیبایی مطالعه کردید و مورد ارزیابی شما قرار گرفت. هر چند در مواردی به کامنتهای شما پاسخ داده شد، لیکن در اینجا نیز وظیفهی اخلاقی خود میدانم از بزرگوارانی که نکته نظرات خود را در تکمیل و روشنسازی برخی رویدادها عنوان کردند، سپاسگزار باشم! به یاری پروردگار توانا، از هفته آینده بخشی نو را آغاز خواهیم نمود. تندرست باشید.
منابع:
آیتالله سید عبدالحسین لاری و جنبش مشروطهخواهی، دکتر محمدباقر وثوقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
دانشمندان و سخنسرایان فارس، محمدحسین آدمیت، ۱۳۳۹.
بزرگان جهرم، محمدکریم اشراقی، کتابفروشی خیام، ۱۳۵۱.
شهرستان جهرم، جلالطوفان، انتشارات کوشامهر، ۱۳۸۱.
«هفتبرکه آمادگی انتشار نقدها بر این نوشته و همچنین طرح دیدگاه دیگر در مورد این بخش از تاریخ معاصر را دارد تا بستری برای گفتگو و بحث علمی فراهم گردد.»
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.