هفتبرکه – محمد خواجهپور: با کامل شدن سال دوم نمایندگی، حسینزاده، نمایندهی پنج شهرستان جنوبی استان فارس، اکنون در نشیب دورهی چهارسالهی نمایندگی قرار دارد. به قول فوتبالیها که حسینزاده زیاد به اصطلاحات آنها علاقهمند است، او در نیمهی مربیان قرار دارد و باید با آنالیز این دو سال گذشته، برای بازی در دو سال آینده برنامه مشخصی داشته باشد.
با گذشت دو سال، راحتتر میتوان به کارنامهی حسینزاده نمره داد. اما خیال شما را راحت کنم: این یادداشت برای نمره دادن به حسینزاده نیست بلکه میخواهم نشان دهم چرا گراشیها معتقدند حسینزاده کاری برای گراش نکرده است. اگر حوصلهی خواندن این مقالهی ۱۴۰۰ کلمهای را ندارید، حرف من این است: حسینزاده خود را فقط در قالبِ نمایندهی مجلس میبیند، در حالی که مردم گراش اسفند ۱۳۹۸ به دنبال یک «لیدر»، یکپارچه به او رای دادند. همین نگاه متفاوت است که باعث میشود گاهی حسینزاده و مردم گراش از یکدیگر دلخور باشند. این دلخوری را در کامنتهای پس از هر خبر دربارهی حسینزاده به راحتی میتوان دید.
توقعات بالا، بحق یا بر خلاف انصاف؟
بیتردید حسینزاده در انتخابات اسفند ۱۳۹۸ با رای گراش به مجلس راه یافت. ۷۰ درصد از ۲۸۳۹۹ رای حسینزاده از شهرستان گراش بود و او در هیچ کدام از ۹ حوزه فرعی دیگر رای عمدهای نداشت و نفر اول نشد. در واقع حسینزاده برای انتخاب خود مدیون هیچ شهری به جز شهرستان خودش نیست. همین رای بالای گراش، فداغ و ارد به حسینزاده، توقعات آنها از او را چند برابر کرده است.
حسینزاده در نشست خبری پایان سال دوم گفت: «بیشترین اعتراضات به نماینده در شهرستان گراش است.» این حرف او درست است چون مردم و حتی نخبگان احساس میکنند حسینزاده در جایگاهی که مردم به خاطر آن به او رای دادند قرار نمیگیرد. انتخابات یک «رقابت» نفسگیر بود که گراشیها معتقدند تا حالا از بردشان هیچ سودی نبردهاند.
اکنون حسینزاده نماینده پنج شهرستان است. اما آیا این عادلانه است که او برای گراش «نمایندهتر» باشد؟ حسینزاده این را بر خلاف عدالت میداند و بارها روی این موضوع تاکید کرده است. اما کنشگران سیاسی گراش معتقدند خوب و بدِ حسینزاده به پای گراش هم نوشته میشود و او چه بخواهد و چه نخواهد، برای مردم منطقه یک «نمایندهی گراشی» است. گراش برای حسینزاده هزینه میدهد و حسینزاده هم باید برای گراش از خودش هزینه کند.
هدف بزرگی که هیچ کس نمیداند چیست
رمزگشایی از کلیدواژههایی مانند «مطالبهگری» و «شهر بیصاحب» میتواند به روشنی این اختلاف دیدگاه را نشان دهد. حسینزاده بارها در صحبتهای خصوصی و گاهی در صحبتهای عمومی موضوع «عدم مطالبهگری مردم گراش» نسبت به شهرهای دیگر را به صورت گلایهآمیز مطرح کرده است. اما مردم معتقدند که مطالبهگری خود را با رای دادن و فرستادن او به مجلس انجام دادهاند حالا او در نقش لیدر و مربی باید خواستهها را مطرح کند و هر وقت لازم میداند مستقیم یا غیر مستقیم مردم را برای مطرح کردن خواستهها به میدان بکشاند. یعنی واقعا حسینزاده مطالبههای مردم را نمیداند که گراشیها را به تکرار آنها فرا میخواند؟
یا این که حسینزاده در «مطالبهگری» خواهان توان افکار عمومی، بسیج مردمی و در اختیار قرار دادن منابع است. این وظیفه یک نماینده نیست که بسیج مردمی را انجام دهد اما بخشی از نقش یک لیدر است که افراد را پشت سر خود به صف کند و به سمت هدف مشخصی راهبری کند.
ادامه دادن پروژههای ناتمام، تکمیل راه چکچک، جذب بودجه برای علوم پزشکی، تکمیل چارت ادارات، تکمیل مجتمع اداری و دهها کار بر زمینماندهی دیگر ضروری و لازم است اما حتی انجام تمام آنها مردم را از حسینزاده راضی نمیکند. «پروژه شهرستان شدن» کلید رستگاری حسنی در دورهی نمایندگی بود؛ هم امواج برگ مطهر سبز را از او دور کرد و هم تمام توان گراش را در اختیار او قرار داد. اگر حسینزاده تمام توان گراش را میخواهد، باید یک هدف مشخص، واضح و بزرگ تعریف کند.
هدفی که بعد از دو سال هیچکس نمیداند چیست اما همه آن را از حسینزاده میخواهند. کار لیدر گاهی به جز پیش بردن مردم در یک جاده با برنامهی مشخص، ساختن یک جاده به سمت یک هدف است. دو سال گذشت و هنوز این سوال بی جواب است که «برنامهی حسینزاده برای گراش چیست؟»
در موضوع چالشبرانگیزی مانند محدودهی شهرستان، این اختلاف دیدگاه مردم و نماینده بهتر قابل تشخیص است. حسینزاده معتقد است در این موضوع نمایندهی هر پنج شهرستان است و به حکم عدالت نمیتواند دخالت کند. کار او درخواست از فرماندار و شورای شهر و… برای حل موضوع است. اما از نگاه مردم گراش، آنها بودند که حسینزاده را به مهمترین و موثرترین شخصیت سیاسی منطقه تبدیل کردند و او باید به هر شکلی در این فرصتِ کمِ باقیمانده، موضوع را حل کند. این کاری است که لیدرهای گراش در برابر لیدرهای لار (که آن هم وضعیت بلاتکلیفی دارد) باید حل کنند اما هیچ کس برای این وضعیت خطرناک خود را در جایگاه حساس تصمیمسازی قرار نمیدهد تا این زخم کهنه همچنان باز بماند.
نمایندهی مردم / نمایندهی دولت
شاید این حرف حسینزاده که «من در حوزه انتصابات دخالتی ندارم» به عنوان یک نمایندهی مجلس قابل قبول، قانونی و پذیرفتنی باشد اما وقتی مردم او را صدا میزنند و نمایندهی خود میدانند توقع دارند در این مورد حسینزاده حداکثر توان خود را صرف کند و از موضع قدرت، نظرات مردم را در انتصابات منعکس کند.
نمونهی مشخص ماههای اخیر، انتخاب فرماندار گراش بود. حسینزاده دو موضع داشت که هر دو بر خلاف جایگاه لیدری شهر گراش بود: از یک طرف او اعلام بیطرفی کرد و اعلام کرد در انتصابات دخالت نمیکند؛ از طرف دیگر در کشاکش با برخی نهادهای دیگر مانند شورای شهر و امام جمعه برای انتخاب گزینهها قرار داشت.
در حالی که توقع مردم این بود که حسینزاده یک سطح بالاتر برود و در نقش هماهنگکننده، تمام این جریانهای شهر گراش با منافع متفاوت و متضاد را در کنار هم قرار دهد. هم آنها را به یک خروجی مشترک برساند و هم در نهایت از این خروجی با تمام توان دفاع کند. حسینزاده حق دارد که بگوید «این وظیفهی یک نماینده نیست» اما این خواست مردمی است که گاهی با کامنت «شهر بیصاحاب!» همچنان به دنبال یک لیدر، یک هماهنگکننده و یک صاحاب میگردند که تودههای متفرق را به جمعیتی متحد تبدیل کند.
مهندس حسینزاده همیشه یک مدیر فنی بوده که طبق دستورالعملها و استانداردها کار را انجام داده است. اما نقشی که مردم از او توقع دارند یک نقش و بازی سیاسی (نه جناحی) است که حسینزاده در آن کارآزموده نیست و به خاطر همین از این نقش پر از ریسک دوری میکند.
نگاه رونالدینیویی به وزارت نفت
برخی رفتارهای دیگر حسینزاده نیز این گمانه را به وجود آورده که نگاه او و برنامهی آیندهاش نه در مجلس و در منطقه جنوب فارس که در وزارت نفت و مدیریت ارشد در جایی است که تخصص اوست. همراهی چندباره با وزیر نفت، دفاع تمام قد از وزیر قبلی و وزیر فعلی و حمایت کامل از دولت سیزدهم باعث شده است با وجود همهی تلاشهای حسینزاده، این احساس در مردم به وجود بیاید که او به قدر کافی روی مسائل شهر و شهرستان متمرکز نیست.
حسینزاده اگر بخواهد دورهای دیگر در مجلس حضور داشته باشد، تنها یک مسیر دارد: رای قاطع گراش و رای پراکنده و قابل توجه مناطق دیگر. اما همهی این سختیها شاید باعث شود او مسیر دیگری را انتخاب کند و به جای مجلس، راهی دولت شود و این موضوعی است که فشار گراشیها را روی حسینزاده بیشتر میکند که به عنوان نمایندهی گراشی در فرصت کوتاه باقیمانده کاری انجام دهد. حسینزاده برای ادای دین به گراش، تنها کمتر از دو سال وقت دارد. البته اگر او دینی را بر دوش خود بداند!
همه قبول دارند حسینزاده سختکوش و پیگیر است و در فرصت کوتاه نمایندگی با تمام توان در حال کار است. اما حرف گراشیها چیز دیگری است: نمایندهای که با رای آنها به مجلس رفت چه برنامهای برای شهر و شهرستان خودش دارد؟
در این دوگانهای که حسینزاده و مردم به خوبی حرف یکدیگر را نمیفهمند، من حرف حسینزاده را درک میکنم؛ ولی او اگر میخواهد بار سنگین لیدری و راهبری شهر گراش را همزمان با نمایندگی بر دوش نکشد، باید فرد یا ترجیحا ساختاری جایگزین برای آن بسازد، اما در این بخش هم موفقیت زیادی نداشته است. راستی سرنوشت کارگروهای ۴۴گانه نماینده به کجا کشید؟