نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

ذرّه‌بین تاریخ ۳۱: پایان حکومت فتحعلی‌خان و آغاز حکمرانی پسرانش + سند

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در ذرّه‌بین پیش (شماره ۳۰) از شخصیت و شیوه‌ی حکومتداری فتحعلی‌خان نوشتیم. اینک دنباله مطالب.

میانه‌ی سال ۱۳۰۵ ه.ق. / ۱۸۸۸ م. «احتشام‌الدوله سلطان اویس‌میرزا» به حکمرانی فارس می‌آید. قوام می‌نویسد: «بدون این که خود بنده استدعای بذل مرحمتی نماید، فرمان حکومت لارستان و جویم بیدشهر و داراب و ایلات خمسه را مرحمت فرموده… » (تاریخ قوام‌الملک، ص ۶۷). همچنین «وقایع‌اتفاقیه» نوشته: در پایان سال ۱۳۰۶ ه.ق. /  ژوئیه ۱۸۸۹ م. «نواب جمال‌الدین‌میرزا» که حکومت «جویم و بیدشهر» داشت، به دلیل سخت‌گیری «حاجی‌نصیرالملک» استعفا کرد. قرار شده «قوام‌الملک» با پرداخت هشتصد تومان آنجا را بگیرد. «فتحعلی‌خان» نایب‌حکومه لارستان با نهصد تومان پذیرفته، لیکن، «قوام‌الملک» این مبلغ را به «جمال‌الدین‌میرزا» پرداخته، «جویم بیدشهر» را صاحب شده است (وقایع ‌اتفاقیه، ص ۳۳۹).

باید افزود، خوانین «بیدشهر» که از اواخر «زندیه» حکومت این بلوک را به دست گرفته بودند، «جویم» را هم به منطقه زیر نفوذ خود افزودند. و به صورتی که آورده شد «جویم بیدشهر» در حوزه حکومتی «قوام‌الملک شیرازی» قرار گرفت. خوانین آن نیز زیر فرمان و نظارت او درآمدند. حتی «رضاقلی‌خان بیدشهری» از سوی والی فارس به لقب «هژبر دیوانی» مفتخر گردید. و با پشتیبانی فرمانروای فارس، دوره‌ی حکومت خود را با استبداد در منطقه سپری نمود. برابر این اسناد پیداست که این دو بلوک (جویم و بیدشهر) در محدوده‌ی لارستان نبوده است.

در سال ۱۳۰۶ ه.ق. با مرگ «فرهادمیرزا» لقب «معتمدالدوله» به پسرش «اویس‌میرزا» داده شد. در آخر رمضان ۱۳۰۷ ه.ق. / می۱۸۹۰ م. «حاجی‌رستم‌خان» بر پدر «عالیجاه فتحعلی‌خان» نایب‌الحکومه لار یاغی شد. از قرار سه پسر فتحعلی‌خان جراشی بر او یاغی شده‌اند. قوام‌الملک به حکم حکومت پنجاه شصت نفر سوار به حمایت فتحعلی‌خان فرستاد. دور قلعه [گراش] را گرفتند، و چند ساعت شلیک تفنگ کردند. حاجی‌رستم‌خان از قلعه بیرون آمد و روی پای پدر افتاد، از تقصیرش گذشت (وقایع ‌اتفاقیه، ص۳۵۸).

«حیدرقلی بذرافشان» از نوادگان «حاج ‌اسدالله دهباشی»، برادر فتحعلی‌خان، داستان دیگری آورده، می‌نویسد: «حاکم (فتحعلی‌خان) برای تهیه خار [شاخه درخت کُنار (سدر) برای محصور کردن بوستان و نخلستان] کافی به کدخدایان از جمله کدخدای گراش حاجی‌رستم‌خان، دستور حمل خار صادر می‌کند. کدخدای گراش امتناع ورزیده می‌گوید: من خارکش نیستم! فتحعلی‌خان… صلاح در اردوکشی می‌داند که پسر متمرد را مطیع سازد… گراشی‌های مقیم قلعه که از دور فتحعلی‌خان را می‌بینند، پیش حاجی‌رستم‌خان رفته و تفنگ‌ها را زمین می‌گذارند و می‌گویند: تفنگ گراشی، روی فتحعلی‌خان گراشی در نمی‌رود [شلیک نمی‌کند]. حاجی‌رستم‌خان مکثی کرده می‌گوید: خوب من هم می‌روم و می‌گویم غلط کردم[۱]».

در رجب سال ۱۳۰۸ ه.ق. گزارش‌هایی از ناامنی و اغتشاش در قلمرو زیر سلطه قوام‌الملک (مزیجان لارستان) داده شده است. «قوام‌الملک» می‌نویسد: «حسین‌خان کواری به توسط مرادخان پسر عموی خود اسباب وحشتی به جهت حسین‌خان (بهارلو) فراهم آورده بود». بدین خاطر هفتصد هشتصد خانوار از ایل بهارلو به خاک کرمان رفته بودند. چون حسین‌خان بهارلو به دلیل دوستی با «شاه‌مرادخان مزیجانی» به «قلعه مزیجان» پناه می‌برد، قوام به داراب می‌آید، تا این مشکل را حل نماید. پسرش «میرزا محمدعلی‌خان (نصرالدوله آینده)» با دویست نفر سوار و پانصد نفر تفنگچی و توپ به سوی قلعه می‌فرستد. از سوی دیگر فتحعلی‌خان و حسین‌خان کواری که در سبعه بودند، با وی همراه می‌گردند. با یورش به «قلعه ده‌مَرده» که برابر قلعه مزیجان است، شاه‌مرادخان و حسین‌خان در خواست امان می‌کنند. فتحعلی‌خان گراشی و کلانتران عرب میانجی شده، حسین‌خان را به فتحعلی‌خان می‌سپارند. و نوشته می‌گیرند که در پای «قلعه گراش» حبس نظر باشد. همچنین تا دو ماه دیگر او را به شیراز بفرستد. برابر گزارش «وقایع ‌اتفاقیه» حسین‌خان بهارلو از قلعه گراش فرار کرده، روشن نیست کجا رفته است. حکومت و قوام از این موضوع خیلی پریشان هستند.

در رجب ۱۳۰۹ ه.ق. / فوریه ۱۸۹۲ م. «معتمدالدوله اویس‌میرزا» از حکمرانی فارس برکنار و «رکن‌الدوله محمدتقی‌میرزا» پسر سوم «محمدشاه قاجار» را به جایش گذاشتند. همچنین «حاجی‌ صمصام‌الملک مهدی‌قلی» که «آدم بسیار پیر و مهملی است» نایب‌الحکومه کردند. در رمضان ۱۳۰۹ ه.ق. «فتحعلی‌خان گراشی» گروهی به همراه پسر خود «فضل‌اله‌خان (شکوه‌نظام)» به سوی «جویم» می‌فرستد. آن ولایت از سوی «قوام‌الملک»، به دست پسر دیگر فتحعلی‌خان به نام «حاجی‌علی‌قلی‌خان» اداره می‌شد. فتحعلی‌خان آهنگ این داشت که جویم را از تصرف پسر خود بیرون بیاورد. در این درگیری چند نفر کشته و زخمی می‌گردند. فتحعلی‌خان هم به شیراز رفته، برای ملاقات حکومت، و در منزل صمصام‌الملک وارد می‌شود. لیکن قوام‌الملک در پی خرابی کار فتحعلی‌خان بود. چون قرار بود سال گذشته حسین‌خان بهارلو را پس از دو ماه به شیراز بفرستد، ولی او را فراری داده بود. به نظر می‌رسد فتحعلی‌خان موفق شده از حکومت توپ و سرباز گرفته، از راه داراب به لار باز گردد. قوام می‌نویسد: «میرزا حسین‌خان کواری را فرستادم به لار که خواه بیاید و خواه نیاید، حساب او [فتحعلی‌خان] را برسد و باقی دیوانی، که قریب سی‌هزار تومان بر ذمه می‌داشت، از او دریافت دارد. میرزاحسین‌خان به لار رفت، او [فتحعلی‌خان] را ملاقات کرده، با یک ‌دیگر هم داستان شدند، نیامدند» (تاریخ قوام‌الملک، ص۸۱). چرا که حکومت لارستان به «سهام‌الملک مهدی‌قلی» داده شده بود. برابر گزارش «وقایع ‌اتفاقیه» در ربیع‌الاول ۱۳۱۰ ه.ق. / اکتبر ۱۸۹۲ م. «سهام‌الملک»، «از لار به طور فرار آمده بود که به شیراز وارد شود. از جانب سرکار والا رکن‌الدوله، فراش و سوار رفت که او را داخل شهر نگذارند بشود» (وقایع ‌اتفاقیه، ص۴۱۶). پیداست که با حضور فتحعلی‌خان، سهام‌الملک نتوانسته در لار دوام آورد.

در شعبان۱۳۱۰ ه.ق. «رکن‌الدوله» از حکومت فارس برکنار و «حسین‌قلی‌خان نظام‌السلطه مافی» به حکمرانی برگزیده می‌شود. تا آمدن ایشان به شیراز، حاجی‌صمصام‌الملک و حاجی‌نصیرالملک نایب حکومت به عهده می‌گیرند. در ذرّه‌بین پیشین آورده شد که، با حکمرانی نظام‌السلطنه بر فارس، فتحعلی‌خان به خواست فرمانروای فارس از لار به شیراز آمده؛ در خانه‌ی «سعدالملک» منزل می‌گیرد (۲۷ ذیقعده ۱۳۱۰ ه.ق. / ژوئن ۱۸۹۳ م.). چرا که «او را برای حکومت لار و سبعه خواسته» بودند. لیکن حکومت «لار، سبعه، ایلات خمسه و داراب» را به «سهام‌الملک» واگذار کرده، و فتحعلی‌خان همچنان نایب‌الحکومه لار باقی می‌ماند.

در آغاز سال ۱۳۱۱ ه.ق. / ۱۸۹۳ م. «ایل عرب و باصری» از پذیرش سهام‌الملک سر باز می‌زنند. در درگیری که با او داشتند «رضاخان عرب» زخمی شده، می‌میرد و «حسین‌خان بهارلو» از «ایل باصری» امان داده، که به همراه خانواده به لار نزد فتحعلی‌خان برود. همچنین «لارستان» به «مؤیدالملک میرزااحمدخان» داماد و برادرزاده «صاحب‌دیوان» داده می‌شود. در رمضان ۱۳۱۱ ه.ق. «نظام‌السلطنه مافی» از حکمرانی برکنار و «رکن‌الدوله محمدتقی‌میرزا» برادر ناصرالدین‌شاه دوباره به فارس فرستاده می‌شود.

با برکناری نظام‌السلطنه، دوباره ناامنی در منطقه پیدا می‌شود. چنان که «محمدخان» پسر فتحعلی‌خان نایب‌الحکومه لارستان، به دست چند نفر کشته می‌شود. با درگذشت «مؤیدالدوله» در سال ۱۳۱۲ ه.ق. «لار، سبعه و جویم بیدشهر» نیز در این سال به «عین‌الملک» پسر بزرگ «رکن‌الدوله» داده می‌شود.

با رسیدن خبر درگذشت «فتحعلی‌خان گراشی» نایب‌الحکومه لارستان در جمادی‌الاول ۱۳۱۲ ه.ق. /  نوامبر ۱۸۹۴ م. به شیراز، «رکن‌الدوله» حکمران فارس، «عین‌الملک» و گروهی سوار و سرکرده به لار فرستاد؛ تا مالیات اضافه شده را وصول نمایند. در پیش آورده شد که «فتحعلی‌خان در حیات خود از پذیرش مالیات اضافه سر باز زد. «پسران فتحعلی‌خان تماماً با هم اتفاق کرده‌اند که این تفاوت جمع را ندهند. گویا عین‌الملک خیال دارد به مالیه فتحعلی‌خان هم دست‌اندازی نماید» (وقایع ‌اتفاقیه، ص ۴۷۳). همچنین از سوی «ناصرالدین‌شاه قاجار» هم پافشاری برای گرفتن اموال فتحعلی‌خان گزارش شده است.

بدین‌خاطر «حاجی‌ رستم‌خان سرهنگ (میرپنج)» پسر و جانشین فتحعلی‌خان با پنج شش‌ هزار نیرو تا جویم و بیدشهر جلو نواب عین‌الملک رفته، «از قرار مذکور مشکل است که دست‌اندازی به اموال فتحعلی‌خان بشود کرد» (وقایع اتفاقیه، ص ۴۷۴). پسران فتحعلی‌خان راضی به دادن سی هزار تومان پیشکش به «ناصرالدین‌شاه» شده‌اند، که شاه قبول نکرده است. (تصویر حکم سرهنگی حاجی‌ رستم‌خان پیوست شده است. برای دریافت تصویر در اندازه‌ی بزرگ‌تر اینجا کلیک کنید.)

با آمدن تنها حاجی‌رستم‌خان از «قلعه گراش» به اردوی عین‌الملک، او را گرفته، زنجیر و زندانی می‌کنند. در رجب ۱۳۱۲ ه.ق. دیگر پسران فتحعلی‌خان مبلغ هشتاد هزار تومان به عین‌الملک پرداخت می‌نمایند. ولی از آزادی حاجی‌رستم‌خان خبری نشد. در شعبان همین سال با بازگشت اردوی عین‌الملک به شیراز، حاجی‌رستم‌خان، پسر بزرگ مرحوم فتحعلی‌خان، آزاد شده، و با حکم حکومتی لارستان به لار باز می‌گردد.

«تاریخ جهانگیریه» از اختلاف فرزندان فتحعلی‌خان گراشی پس از درگذشت پدر خبر می‌دهد. چون حاجی‌رستم‌خان طی حکمی از سوی عین‌الملک به حکومت لار می‌رسد، «حاجی‌علی‌قلی‌خان معتمد دیوان» که پسر دوم است، حکومت را حق خود می‌داند و به مخالفت با برادر برمی‌خیزد. «حاجی‌علیرضاخان اقتدارالسلطان» دیگر پسر خان درگذشته با برادر همکاری کرده، در لار می‌ماند. لیکن حاجی‌علی‌قلی‌خان تلاش می‌کند، با کمک «محمدتقی‌خان صولت‌الملک» حاکم بستک، جهانگیریه و بنادر شیبکوه با برادر (حاجی‌رستم‌خان) درگیر شود. ولی با حضور «سردارخان»، مأمور ایالتی و صولت‌الملک، در قریه «انوه» کار به سازش برادران می‌انجامد. لذا حاجی‌علی‌قلی‌خان با تقاضای برادرش موافقت کرده، به لار برمی‌گردد.

دنباله دارد.

[۱]– یادی از گذشته‌های ولایتم، حیدرقلی بذرافشان، به کوشش عبدالعلی صلاحی، نشر اناالحق، ۱۳۹۴، ص ۴۷.

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

 

خروج از نسخه موبایل