نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

ذرّه‌بین‌ تاریخ ۲۸: حکومت لار در دست فتحعلی‌خان گراشی + سند

هفت‌برکه غلامحسین محسنی: در ذرّه‌بین تاریخ پیشین (شماره ۲۷) به نقل از «فارسنامه ناصری» آوردیم که در سال ۱۲۷۹ ه.ق. «دهباشی ‌علیرضای‌ گراشی»، نایب‌الحکومه لار، درگذشت. از آن تاریخ به مدت بیش از ۳۲ سال، تا سال ۱۳۱۲ ه.ق.، پسرش «فتحعلی‌خان گراشی» جای او را گرفته است.

در سال ۱۲۸۴ هـ.ق / ۱۸۶۸ م. با نافرمانی «صید سالم» امام مسقط که «بندرعباس، شمیل و میناب» را در اجاره داشت، فرمانفرما از شیراز به سوی داراب آمده، «مهدی‌قلی‌میرزا» را از لار احضار نمود. «حسام‌السلطنه» از حاکم لار و سبعه خواست، به بندرعباس رفته، حاکم را به فرمانبرداری وادارد. در این سفر، «فتحعلی‌خان گراشی»، نایب‌الحکومه لار، با تفنگچیان خود، او را همراهی می‌کرده است. چون تقدیرنامه‌ای در دست است که از سوی «ناصرالدین شاه» گسیل شده، و در آن پادشاه قاجار «اظهار کمال رضامندی و خشنودی» خود را نسبت به این رفتار «آقافتحعلی» نشان داده است. [این سند به مطلب پیوست شده است. برای دریافت تصویر در اندازه‌ی بزرگ‌تر اینجا کلیک کنید.]

در اسناد دیوانی خاندان بنی‌عباسیان بستک آمده: در ذی‌الحجه ۱۲۸۴ (ه.ق) سلطان مرادمیرزا حاکم فارس از مهدی‌قلی‌میرزا حاکم لارستان و سبعه می‌خواهد که در مورد محالات مزبور (میستان، عیسین، دَنگ، سرخان، کشار و کهورستان) مرافعه انجام دهد [به شکایات رسیدگی کند] و نتیجه را گزارش کند. آنگاه با تصرف آن بندر (عباس)، فرمانفرما به بندرعباس آمده، حکومت بندر و شمیل و میناب را به حکمرانی «مهدی‌قلی‌میرزا» افزود. و خود از راه لار به سوی جهرم بازگشت. در جهرم «قوام‌الملک» و «نصیرالملک» به اُردو پیوستند. چون «نصیرالملک» انتظار حکومت لار و سبعه را داشت، شاهزاده در پاسخ گفت: اکنون در پایان سال هستیم، «صبر کنید. در موقع می‌دهیم.» «این عمل مایه دل‌تنگی قوام‌الملک گردید.» لیکن یک ماه بعد «لار و سبعه را به سلیمان‌میرزا پسر فریدون‌میرزای فرمانفر که برادرزاده خودش بود، واگذار کرد.»

لیکن «فارسنامه» نوشته: در محرم ۱۲۸۵ هـ.ق. / ۱۸۶۸ م. «حسام‌السلطنه»، لارستان و سبعه و نواحی بندرعباس را از «مهدی‌قلی‌میرزا» گرفته، به «اسدالله‌میرزا» نایب‌الایاله داد. چون با میانجی‌گری «بالیوز دولت انگلیس» اجاره‌ی بندرعباس و مضافات آن به امام مسقط حلّ شد، آن بندر و مضافاتش به آنها سپردند [قرارداد اجاره تا سال ۱۲۸۸ ه.ق. / ۱۸۷۲ م. ادامه یافته، در این سال لغو گردید]. در نتیجه «اسدالله‌میرزا» هم از ایالت لارستان و سبعه و نواحی بندرعباس استعفا دادند. و بدین صورت حکومت لار و سبعه به «نواب سلیمان‌میرزا» سپرده شد.

در نوروز (ذوالحجه) ۱۲۸۵ ه.ق.، «حسام‌السلطنه» از حکمرانی فارس عزل گردید و در آغاز سال ۱۲۸۶ ه.ق. حکمرانی فارس به همراه «بنادر جنوب، کرمان، یزد و اصفهان» به «مسعودمیرزا ظل‌السلطان» برای بار دوم داده شد. حکومت لار، بوشهر، دشتی و دشتستان همچون پیش‌تر به «میرزاحسن‌علی‌خان نصیرالملک شیرازی (دریابیگی)» باقی گذاشتند. همچنین برابر سند ارائه شده در «اسناد دیوانی خاندان بنی‌عباسیان بستک» در ذی‌القعده ۱۲۸۶ ه.ق. «ظل‌السلطان» حکمران فارس، مزرعه «کهنه لارستان» را به مدت ۷ سال به «مصطفی‌خان بستکی» حاکم بستک و جهانگیریه با شرایط واگذار کرده، و این را به «علی‌محمدخان» [علی‌محمدخان قوام‌الملک] که تازه حاکم لار و سبعه شده بود،گزارش داده است. آشکار است که «مصطفی‌خان» چون «مورد بی‌میلی و کم‌توجهی اولیای امور» در شیراز قرار گرفته، خود به مرکز ایالت سفر کرده، نتیجه آن هم به دست آوردن «مزرعه کهنه» بیخ گوش لار بوده است.

همچنین در شوال ۱۲۸۹ ه.ق. برابر دستخطی با عنوان «حکم والا شد» که به «مصطفی‌خان» داده شده، نشان می‌دهد تاکنون «بستک و جهانگیریه» در قلمرو «لار و سبعه» نبوده است. چرا که مالیات دیوانی این بخش از فارس به صورت مستقیم به مرکز ایالت (شیراز) داده می‌شده است. در این فرمان آمده است: «…مالیات دیوان است و دیناری دیوان گذشت نمی‌کند چنان تصور نه نما که از حکومت لار گذشته و تنخواه بستک باید به سرهنگ (منظور میرزاعلی‌محمد قوام‌الملک که پیشتر لقب «سرهنگ» داشته می‌باشد) برسد چنین نیست تا دینار آخر می‌گیریم چنانچه بخواهید به تعطیل و مسامحه‌کاری اندازد و باز حکایت توپ و سرباز و عزیمت خود ما (ظل‌السلطان) است».

چگونگی به قدرت رسیدن «دهباشی آقافتحعلی گراشی» را «تاریخ جهانگیریه» اینگونه روایت می‌کند: تا سال ۱۲۸۷ یا ۱۲۸۸ ه.ق. حکومت لار در اختیار «مصطفی‌خان بستکی» بود. پسر خود «محمدتقی‌خان» به همراه «رئیس‌علی اشکنانی» به لار فرستاده بود. در هنگامی که «نصیرالملک» با اردوی مجهزی برای انتظامات بیخه‌جات و سرکوب اشرار که در «قلعه دیده‌بان‌ دو فرسخی شمال «عمادده (عمادشهر کنونی)»، «صحرای‌باغ (بندگری)» جمع شده بودند. «مصطفی‌خان» به اردو پیوسته، قلعه را در محاصره گرفتند. در خلال این احوال، عده‌ای ماجراجو در لار، اخبار کشته شدن مصطفی‌خان را شایع کردند. در نتیجه محمدتقی‌خان شهر لار را ترک گفته به بستک باز می‌گردد. پس از پایان جنگ، اردوی نصیرالملک و مصطفی‌خان به بستک می‌روند. «آقافتحعلی‌خان فرزند رشید آقا علیرضا گراشی که نیز از اردوی نصیرالملک بود به گراش مراجعت می‌کند، در این موقع عده‌ای از سادات و آقایان و ریش‌سفیدان لار به گراش آمده او را (آقافتحعلی) به حکومت لار دعوت می‌کنند.

[در بخش‌های پیشین نیز نوشتیم که به نظر می‌رسد، چون بسیاری از مردم شهر لار به تجارت و کسب‌وکار بازار روی آورده بودند، به امور اداره‌ی شهر و حکمرانی کمتر توجه نموده‌اند. به همین خاطر در تاریخ این شهر دیده می‌شود که تقریباً همه‌ی حاکمان لار از بیرون یا دعوت به حکومت شده، یا خود قدرت حکومتی را قبضه کرده‌اند!]

فتحعلی‌خان چون لار را خالی از اغیار می‌بیند، بنا به دعوت لاری‌ها با عده تفنگچی گراشی و غیره شهر لار را به تصرف در آورد و قلعه اژدهاپیکر را که در دست رئیس‌علی اشکنانی، نماینده مصطفی‌خان، بود محاصره نمود…. (رئیس‌علی) با فتحعلی‌خان کنار آمد و به اشکنان مراجعت نمود…. فتحعلی‌خان نیز از این فرصت استفاده کرده، با عده‌ای از رجال و ریش‌سفیدان لار به شیراز عزیمت و با پیشکش‌های زیاد و دادن تعهد و تمسک، حکم حکومت لار را از فرمانفرمای فارس دریافت داشته و به لار مراجعت و بر مسند حکومتی لارستان مستقر گردید».

درباره حضور «رئیس‌علی‌خان اشکنانی» در لار، «مورخ لاری» می‌نویسد: «یک سالی نیز نایب‌الحکومتی لار با رئیس‌علیخان اشکنانی بوده». در این نوشته‌ی «بنی‌عباسیان» و «مورخ لاری» باید اندیشید! چرا که پیش از «فتحعلی‌خان» پدرش این جایگاه را در لار داشته است، که ما آن را آوردیم.

تا تاریخ ۱۲۸۹ ه.ق. حکمران لار و سبعه به نیابت «میرزاعلی‌محمدخان قوام‌الملک» همچنان در دست «آقافتحعلی گراشی» است. از آغاز سال ۱۲۹۱ ه.ق. / ۱۸۷۳ م. «ظهیرالدوله محمدناصرخان قاجاردولو» پیشکار «ظل‌السلطان»، حکمرانی لارستان را به «نصیرالملک» واگذار نمود. در همین سال «قاسم‌خان سرتیپ فوج مراغه» بنای تعدی و بی‌اعتدالی به «آقافتحعلی» گذارد. لیکن او تمکین بی‌اعتدالی قاسم‌خان نکرد. قاسم‌خان هم با سرباز بر سر آقافتحعلی یورش آورد. آقافتحعلی با جمعیت خود در برابر او به مقاومت برخاست. در نتیجه قاسم‌خان تاب مقاومت نیاورده، به سوی داراب پس نشست. توان و کاردانی «آقافتحعلی گراشی» در اینجا نمایان گردیده است.

مشاهده می‌شود که در بازگشت «قاسم‌خان» به شیراز، از سوی «ظهیرالدوله» مورد پرس‌وجو قرار گرفته «که چنان حرکات ناشایسته با مخلوق لار و سبعه نموده است.» سپس برای بار سوم حکمرانی فارس به «حسام‌السلطنه سلطان مرادمیرزا» داده شد.

در جمادی سال ۱۲۹۱ ه.ق. «وقایع‌ اتفاقیه»گزارش کرده: «از قراری که به حقیقت مسموع شد آقافتحعلی لاری بعد از رفتن نصیرالملک به لار بطور دلخواهِ ایشان رفتار نه نموده است و درست اطاعت نکرده، بواسطه این که باطناً خود را بسته به مشیرالملک می‌داند و تقویت به او می‌نماید، لهذا نصیرالملک نیز جمعیت از بستک و جاهای دیگر لارستان فراهم آورده می‌رود به لار که آقافتحعلی را بگیرد و مالیات خود را هم وصول کند. آقافتحعلی فرار کرده می‌رود در قلعه جراش (گراش) و از آن جا به مشیرالملک عریضه نوشته بود که نصیرالملک بنای زیادتی و بدسلوکی با من [فتحعلی خان] دارد. استدعای این کرده بود که از جمع ایشان (نصیرالملک) موضوع [جدا] باشد. مشیرالملک هم مراتب را خدمت نواب والا (حسام‌السلطنه) بطوری که بایستی عرض کرد. نواب والا هم شاطرباشی خود را مأمور فرمودند به‌رود نزد آقافتحعلی مالیات حسابی او را گرفته به دیوان برساند و مانع شود از این که نصیرالملک خسارتی وارد بیاورد به آقافتحعلی».

گزارش دیگری در شعبان همین سال از برخورد آنها می‌نویسد: نصیرالملک حکمران لار و سبعه به واسطه مخالفت آقافتحعلی جراشی جمعیت سوار و تفنگچی با سرباز و توپ فراهم آورده بوده، قلعه جراش و دهات آنجا را محاصره نموده بود. حاجی‌اسدالله برادر بزرگ آقافتحعلی با تفنگچی بسیار در آن جا به مخالفت آمده [آماده] برای جنگ بوده، حاجی‌اسدالله باطناً رشوت داده بود به توپچی و سرباز که شبانه ما می‌خواهیم شبیخون به جمعیت نصیرالملک بزنیم و شما جنگ نکنید ما خود دانیم با تفنگچی و سوار ولایتی. در میانه جنگ مغلوبه می‌شود. بسیاری از جمعیت نصیرالملک کشته می‌شوند. با مداخله نصیرالملک توپچیان سه توپ می‌اندازند پانزده نفر از جمعیت حاجی‌اسدالله کشته می‌شوند. و خودش هم زخمی می‌گردد. از قراری که می‌گویند آقافتحعلی را مشیرالملک تحریک به مخالف نموده است. در همین سال، مردم لار و سبعه به «ناصرالدین‌شاه» همچون دیگر مناطق، بابت زیادتی مالیات شکایت بردند. در نتیجه مبلغ هشت هزار تومان تخفیف گرفتند.

دنباله دارد.

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

 

خروج از نسخه موبایل