نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

قدیمی‌ترین تصویر از گراش

هفت‌برکه: گراش ۱۳۰ سال قبل چگونه بوده است؟ قلعه‌ی کلات در اوج اقتدار حکام گراشی بر منطقه، یعنی در زمان فتحعلی‌خان گراشی، چه شکلی داشته است؟ در زمانه‌ای که هنوز دوربین‌های عکاسی به این منطقه نرسیده بود، یک نقاشی می‌تواند برای جواب دادن به این سوالات بسیار باارزش باشد.

این نقاشی را یک کارمند انگلیسی در اداره تلگراف هند و اروپایی در سال ۱۸۹۳ میلادی، یعنی ۱۲۷۲ هجری شمسی، از گراش ترسیم کرده است. بنیاد دانشنامه کهن‌پارسیان جنوب چندی پیش آن را در ابعاد بزرگ پرینت و به عنوان هدیه به شهروندان گراش اهدا کرد. این تصویر را در ابعاد بزرگ‌تر و مناسب پرینت می‌توانید از این لینک دریافت کنید.

اما داستان این نقاشی چیست؟

 

از زبان یابنده‌ی نقاشی

به سراغ عبدالعلی صلاحی، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و مدیر بنیاد کهن‌پارسیان، می‌رویم. این بنیاد حجم زیادی از اسناد درباره‌ی گراش و کل منطقه جنوب در اختیار دارد. صلاحی عاشق صحبت کردن درباره‌ی این اسناد است و در این کار دقتی مثال‌زدنی دارد. قرار است تنها روی این نقاشی تمرکز کنیم، و او از اولین مواجهه‌اش با این نقاشی شروع می‌کند: «ابتدای کار، آقای دکتر محمدباقر وثوقی تصویر این نقاشی را برای من فرستاد. گفتند این نقاشیِ مربوط به گراش را در جایی دیده‌ام و مناسب دیدم برایتان بفرستم. عکسی که ایشان فرستاده بود، کیفیت نداشت، و ایشان به کیفیت بهترش هم دسترسی نداشت. پس مجبور شدیم تصویر را به خانم‌ها حسینی و سلیمی بسپاریم تا آن را دقیقا مثل نسخه اصلی و در اندازه‌ی بزرگ‌تر بازآقرینی کنند تا بتوانیم پرینت بگیریم.»

البته پیگیری او به همین حد متوقف نمی‌شود، و تا پیدا کردن منبع اصلی نقاشی هم پیش می‌رود: «بعدا پیگیری کردیم که اسم کتابی که این نقاشی در آن آمده را پیدا کنیم. وقتی اسم کتاب را پیدا کردیم، متوجه شدیم که در آرشیو کتابخانه قطر، اصل این کتاب موجود است. خوشبختانه کتاب به صورت پی‌دی‌اف هم در دسترس قرار گرفته بود.»

نسخه الکترونیک این کتاب را می‌توانید از این لینک در کتابخانه قطر دریافت کنید. نکته جالب این است که این کتاب متعلق به کتابخانه بریتانیاست و در بخش سوابق و نامه‌های محرمانه هند نگه‌داری می‌شود و روی جلد کتاب نیز برچسب «محرمانه» خورده است. مشخصا بعد از گذشت سال‌ها از نوشته شدن کتاب، از دسته‌ی محرمانه خارج شده است.

پرشیا ۱۸۸۸، گزارشی برای اداره تلگراف انگلستان

نام کتاب «پرشیا ۱۸۸۸، از ریشیر تا بندرعباس» Persia, 1888: From Rishir to Bunder Abbas است و تاریخ‌های ۸ آوریل ۱۸۸۸ تا ۸ ژانویه ۱۸۹۴ در آن ذکر شده است. در توضیح این کتاب در کتابخانه قطر آمده است: «این مجلد یک گزارش از ساموئل بوچر، Samuel Butcher متصدی و کارمند اداره تلگراف هند و اروپایی است که مسیر ریشیر، روستایی در کنار بوشهر، تا بندرعباس را مستند کرده است. این گزارش شهرهای مختلفی را که بوچر در مسیرش به سمت بندرعباس از آنها عبور کرده است توصیف می‌کند. هر کدام از توصیفات شامل اطلاعاتی در مورد آذوقه، آب، سوخت، کشت‌وزرع، مرتع و زمین مناسب اردوگاه است.»

نویسنده این کتاب در کنار توصیف دقیق مسیرها و شهرها و روستاها، چندین نقاشی نیز از جاهای مختلف ضمیمه گزارشش کرده است. او بعد از گذر از گراش، تصویر قلعه‌ی اژدهاپیکر لار را هم نقاشی کرده است.

 

توصیف گراش در کتاب

عبدالعلی صلاحی در مورد کتاب توضیح می‌دهد: «البته این کتاب درباره‌ی شهرها و آبادی‌های زیادی مطلب دارد، و در نتیجه سهم گراش خیلی کم است. و بیشتر در خصوص طبیعت منطقه و راه‌های منطقه نوشته است. نویسنده‌ی کتاب خودش تمام این مسیر را طی کرده است و اولین مواجهه‌اش با گراش نیز پس از عبور از «تنگ مسجد» بوده است. همین که از تنگه بیرون آمده، نشسته و نقاشی قلعه گراش را کشیده است.»

در صفحه ۲۳ و ۲۴ کتاب، شهر و قلعه‌ی گراش چنین زیبا توصیف شده است:

«قلعه بر بلندای یک صخره‌ی آهکی تک‌افتاده و مرتفع نشسته است که غیرمنتظره و بی‌مهابا به ارتفاع ۴۳۶ فوت [معادل ۱۳۲ متر] از دشت سر برآورده است. دو رشته‌کوه، کوه قرمز که کران شمالی دشت است و کوه سیاه که کران جنوبی آن، به ترتیب یک و نیم مایل و سه مایل [معادل ۲.۴ و ۴.۸ کیلومتر] با قلعه فاصله دارد.

«نزدیک به قله‌ی صخره، و در محدوده‌ی بیرونی دیوارهای قلعه، چندین برکه برای ذخیره‌ی آب وجود دارد. شهر نیز برکه‌های زیادی را در بر گرفته است، و قطر یکی از آنها به ۱۵ یارد [معادل ۱۳.۷ متر] می‌رسد. خانه‌ها خوش‌ساختند و مصالحشان یا سنگ است و یا آجرهای خشک‌شده [خشت]. جمعیت حدود سه هزار نفر است. ارتفاع شهر از سطح دریا ۳۴۲۷ فوت [معادل ۱۰۴۴ متر] است.

آذوقه: نسبتا فراوان.

آب: خوب و فراوان از برکه‌ها.

سوخت: به نظر اندک است.

کشت‌وزرع: محدود. باغ و باغستان‌های زیادی در جنوب شهر و قلعه وجود دارد.

مرتع: خیلی فقیر. علف تنک و اندک است.

زمین مناسب اردوگاه: خیلی خوب.»

 

نگاه یک سندشناس به یک نقاشی تاریخی

مدیر بنیاد کهن‌پارسیان یک نسخه از نقاشی را به دیوار پشت سر در دفترش نصب کرده است. با او نقاشی را مرور می‌کنیم: «اولین چیزی که به چشم می‌آید، کلات است و قلعه گراش، و دیوار قلعه هم کاملا مشخص است. پشت آن هم کوه سیاه پیداست. دقیقا هم مشخص کرده است که بین کلات تا کوه سیاه، سه مایل فاصله است. فقط قسمت کوچکی از شهر گراش هم پیداست.

«چیزهای دیگری که در نقاشی پیداست، مجموعه هفت‌برکه در سمت راست نقاشی است. رودخانه بزرد و رودخانه جنگی که هر دو از رودخانه‌های فصلی هستند، به اسم نام برده است. همین الآن هم ممکن است خیلی از گراشی‌ها ندانند این رودخانه‌ها وجود دارند و یا این که اسمشان چیست. مسیر سمت لار را مشخص کرده و نوشته است به سمت تنگ لاغر. مسیر سمت اوز از تنگ مسجد هم مشخص شده است.»

 

به عنوان کسی که در خواندن و تفسیر اسناد به تبحر رسیده است، صلاحی به نکات جالبی در این نقاشی اشاره می‌کند. از جمله این که به دو نقطه‌ی برج‌مانند در دامنه‌ی سمت راست کلات اشاره می‌کند و می‌گوید: «چیزی که برای ما جالب است، این نقاط بود که شبیه به برج است. برای ما سوال است که آیا در اینجا مسیری بوده که نیاز به برج داشته است؟ چون طبق یافته‌های بعدی‌مان در نشریه‌ی «حبل‌المتین» که در زمان جنگ قلعه نوشته شده است، از پایین کلات تا قلعه‌ی بالای آن، ۴ دروازه وجود داشته است و بالای هر دروازه هم یک برج ساخته شده بود. گمان ما این است که این تصویر همین برج‌هاست، اما هنوز نتوانسته‌ایم مکان دقیقش را بر روی خود کلات تعیین کنیم.»

 

حسرت چنین قلعه‌ای

اما نکته‌ی آخری که عبدالعلی صلاحی درباره‌ی تاریخ ترسیم این نقاشی بیان می‌کند، بیشتر از هرچیز حسرت‌آمیز و دردآور است. مامور انگلیسی این نقاشی را در نوامبر سال ۱۸۹۳ میلادی ترسیم کرده است، که معادل آبان-آذر ۱۲۷۲ هجری شمسی و جمادی‌الاول-جمادی‌الثانی ۱۳۱۱ هجری قمری است.

صلاحی می‌گوید: «این نقاشی مربوط به زمانی است که فتحعلی‌خان گراشی بر منطقه حکمرانی می‌کرده است. او تا سال ۱۳۱۲ هجری قمری حاکم لار بوده است.» بر اساس گفته‌ی او، این نقاشی اوج اقتدار و زیبایی قلعه گراش را نشان می‌دهد؛ که اکنون تقریبا هیچ چیزی از آن باقی نمانده است.

خروج از نسخه موبایل