هفتبرکه: دومین کار گراشی حسن حسینی با نام «وَ بندر مَچِه» منتشر شد.
حسن حسینی در دوره جدید فعالیت خود در سال ۱۳۹۹ در حال تولید موسیقیهای با حال و هوا و زبان محلی است. بعد از «غَداری»، دیروز ۱۸ مردادماه ۱۳۹۹ آهنگی به نام «وَ بندر مَچه» با شعر امیرحمزه مهرابی از او منتشر شد.
این آهنگ از زبان زنان جنوب سخن میگوید. سنت رفتن به کشورهای حوزه خلیج فارس آنچنان تاثیری بر جامعه گذاشته است که به راحتی میتوان با این آهنگ همذاتپنداری کرد.
حسن حسینی آواز، آهنگ و تنظیم این کار را بر عهده داشته است و صدای عود محمدحسین کامرانی نیز از ویژگیهای خاص اثر است. میکس و مسترینگ را امین پیشهور برعهده گرفته است.
گلازنگیها تهیهکنندهی «و بندر مچه» در استودیو پارسینا گراش است و سیناتور نیز حامی مالی این کار است. این آهنگ با کاوری از فرزانه نادرپور، همسر حسینی منتشر شده است و فرزانه نادرپور. صغری حسینی. گلدسته موغلی. نسیبه نادرپور. افسانه نادرپور. محمدحسین کامرانی در اجرای کار با خواننده همراهی کردهاند.
با انتشار این دو کار، حسینی مسیر تازه موسیقی خود را مشخص کرده است. تلاش برای استفاده از عناصر محلی، اشاره به ویژگیهای مشترک منطقه جنوب همراه با یک موسیقی که کمکم زبان خاص خودش را پیدا میکند. باید در انتظار کارهای بعد گلازنگیها بود.
“بندر” استعارهای است از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که بسیاری از مردمان جنوب ایران سالیان سال در این کشورها به کسب و کار و تجارت مشغولاند و مدت زمان طولانی به دور از خانواده هستند. دکتر امیر حمزه مهرابی در این شعر زبان حال زنان گراشی را به تصویر کشیده است.
وَ بندر مَچه
دوباره بندر نرو
وَ بندر تِه مَچه جونوم
” جونم! نمی خواد برگردی بندر”
بِده رِئدِ مَچی دونوم
” نرو ! بیا ای عزیز دانای من”
دلوم هَمرَهِ خوت اَبرِش
” با رفتنت دلم با خود می بری”
مَوه سایه سِرِ خوم بِش
“میخوام سایه بالای سرم باشی”
دل و دینِ ما اوت بُردِن
” (با رفتنت) دل و دین منو هم بردی”
دگه شیشه دلوم خوردِن
” شیشه دلم هم دیگه شکسته”
نِه عیش موه نِه صحراو
” نه دوست دارم برم عروسی و نه باغ و صحرا”
نِه نو مَوه و نِه آو
نه نون و نه آب می خوام
رِئزوم بودِن چونِ شاو
” روزم مثل شب تار شده”
مِگیر نِدا دِگه خاو
” دیگه خواب هم ندارم”
دِگه خونَه صفا اوشنی
” خونه دیگه صفا نداره”
گَلِ هِسکِه دِلوم خُش نی
” همراه هیچکی دلخوش نیستم”
مومونِ شی مَزِت طعنَه
” مادر شوهرم هی طعنه میزنه”
بِدِه اِکَه مَکو اَمنَه
” برگرد، دیگه دست بردار”
زِئرِ گونی کَدُت خَم بی
” زیر گونی قدت خمیده شد”
چَشِ ما اِز غَمُت نَم بی
” چشم من هم از غم و غصه ات خیسه”
ما ماکسی و طِلام ناوِه
” من نه طلا می خوام و نه لباس قشنگ”
ما کُرصِ جابره اومناوِه
” من طلای گران بها نمی خوام”
(“قرص جابر” به نوعی گردنبند طلای بزرگ که از گردن تا سینه فرد را پوشش میدهد اطلاق می شود)
ما پیتزا و کباب ناخرَم
” من پیتزا و کباب دیگه نمی خورم”
ما دستمال بر کِس نابرَم
” من هدیه برا کسی نمی خرم”
( طبق آدات و رسوم منطقه ، بانوان در هنگام دید و بازدید خانوادگی، هدیه ای پیچیده در دستمال به میزبان اهدا می کردند)
نِه گشیوارهِ جُت جُت مَه
” جفت جفت گوشواره نمی خوام”
بَجایِ چَمَدو خُوت مَه
” به جای اینکه سوغاتی بیاری برام، من خودتو می خوام”
دِگَه چَش چَشی ناکنَم
” دیگه چشم و هم چشمی نمی کنم”
دِگَه بی تِه خَشی ناکنَم
” دیگه بدون تو هیچ دلخوشی ندارم”
نِه عیش موه نِه صحراو
” نه دوست دارم برم عروسی و نه باغ و صحرا”
نِه نو مَوه و نِه آو
” نه نون و آب می خوام”
رِئزوم بودِن چونِ شاو
” روزم مثل شب تار شده”
مِگیر نِدا دِگه خاو
” دیگه خواب هم ندارم”
دِگه خونَه صفا اوشنی
” خونه دیگه صفا نداره”
گَلِ هِسکِه دِلوم خُش نی
” قاطی آدم ها نمی خوام باشم”
مومونِ شی مَزِت طعنَه
” مادر شوهر هم هی طعنه میزنه بهم”
بِدِه اِکَه مَکو اَمنَه
” برگرد، نمی خواد بری”
زِئرِ گونی کَدُت خَم بی
” زیر گونی قدت خمیده شد”
چَشِ ما اِز غَمُت نَم بی
” چشم من هم از غم و غصه ات خیسه”
ما طاقتِ غَریبیم نی
” من طاقت این همه غریب بودن رو ندارم”
به غِئرِ اِز تِه عزیزیم نی
” عزیزم من به جز تو کسی رو ندارم”