نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

چهار شیوه‌ی حفاظت از میراث فرهنگی

هفت‌برکه – سید عفیف‌الدین زندوی*: اصالت و شناسنامه هر اجتماع و ملتی در قاب میراث فرهنگی آن منطقه عکسی به یادگار گذاشته شده است و با شناسایی این آلبوم می‌توان پی برد که گذشتگان، بر اساس کدام مکتب جامعه‌شناسی و اصول روانشناسی زندگی می‌کردند و اصولا پیرو چه ارزش و هنجارهایی در جامعه بوده‌اند. به عنوان مثال تصاویری که بر سفال‌های هزاره‌ی پنجم و ششم پیش از میلاد نقش بسته، بیان‌کننده‌ی درک مفاهیم و شناخت از طبیعت توسط مردم فلات ایران در آن روزگار است. یک قطعه سفالِ منقوشِ به جای مانده از هزاران سال پیش، برگی مستند از تاریخ این سرزمین است. به کمک همین نقوش می‌توان راز پیدایش خط را دریافت. از این رو، حتی یک سفال ارزش بسیار می‌یابد و حفظ آن به عنوان میراث بشری ضرورت می‌یابد. همین‌طور یک مکان یا محوطه تاریخی، ارزشی گسترده می‌یابد که باید در حفظ و نگهداری آن کوشید.

نگی میراث فرهنگی، زبان گویایی از آداب و رسوم گذشتگان یک قوم، منطقه و کشور است. انسان با تحقیق و تفحص و با شناسایی این آثار به جای مانده از گذشتگان می‌تواند راه‌های مؤثر و بهتری را برای زندگی خویش انتخاب کند. نتایج این سیر، نه تنها در جنبه‌های فردی، بلکه در جنبه‌های اجتماعی زندگی نیز متجلی است. سیر و اندیشه در تاریخ زندگی پیشینیان و استفاده از تجربه تاریخ، ما را از تکرار بسیاری از تجربه‌ها بی‌نیاز می‌کند. امام علی علیه السلام نیز در اینباره می‌فرمایند: «پسرم، درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‌ام، اما در کردار آنان نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم. در آثارشان سیر کردم. تا آن جا که گویا یکی از آنان شده‌ام. با مطالعه تاریخ، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بوده‌ام. پس قسمت‌های روشن و شیرین زندگی‌شان را از دوران تیرگی شناختم، و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایی کردم. سپس از هر چیزی مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه‌ای زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیدم.» (نهج البلاغه، نامه ۳۱)

میراث فرهنگی منبع آگاهی انسان از شیوه زندگی و کار گذشتگان و نیاکان خود است و از همین رو بی‌توجهی و نابودی این آثار به معنای از بین بردن ابزار و وسیله آگاهی از زندگی گذشتگان است. صرف نظر از کارکردهای میراث فرهنگی به عنوان منشا آگاهی و شناخت از شیوه زندگی گذشتگان، این آثار در هر دوره‌ای منبع درآمد و اشتغال بسیاری از مردم بوده که از این طریق امرار معاش می‌کردند. میراث فرهنگی همچنین منبع شناسایی تاریخ و تحولات یک ملت است که اکنون به عنوان یک نماد قابل لمس و مشاهده و یا به صورت غیرملموس در اختیار ماست.

حالا پرسش این است که چگونه باید از این آثار حفاظت و پاسداری کرد تا برای آیندگان نیز قابل استفاده و بهره برداری باشد؟ در گذشته علم و تجربه نگهداری این آثار کمتر بوده و با وجود این، گذشتگان با درک ارزشمند بودن این آثار، آن را با تلاش فراوان حفاظت کردند تا به نسل‌های آینده برسد. اکنون تجهیزات و دستگاه‌های نگهداری و حفاظت از این آثار به هیچ وجه با گذشته قابل مقایسه نیست و به همین دلیل نیز حفاظت از آنها آسان شده، هر چند ممکن است با افزایش آگاهی افراد از اهمیت این آثار، میزان دستبرد و سرقت این میراث نیز افزون شود.

در چهار بخش از فعالیت‌های حوزه میراث فرهنگی، (اول، شناسایی و ثبت؛ دوم، صیانت؛ سوم، حفاظت؛ و چهارم، معرفی) ما در مهم‌ترین اصل یعنی اصل سوم، حفاظت، پایین‌ترین شاخص از نظر معیارهای جهانی را داریم. با توجه به این قضیه، بخشی از میراث فرهنگی‌مان (ابنیه و ساختمان‌ها) در گذر زمان با نابودی روبه‌رو می‌شود. بنابراین باید با اتخاذ تدابیر مختلف در حفظ میراث فرهنگی کوشید. شرایط نگهداری و حفظ برخی از آثار باستانی و خانه‌های تاریخی هنوز در نقطه ایده‌آل نیست و همواره گزارش‌هایی از بی‌توجهی و تخریب این مکان‌های ارزشمند به گوش می‌رسد. اکنون بیش از یک میلیون خانه و بنای تاریخی در کشور وجود دارد که تنها ۳۲ هزار مورد آن شناسایی شده و بقیه بناها در شرایط غیراستاندارد نگهداری می‌شوند.

این مورد را می‌توان به شهر گراش نیز تعمیم داد. شهری که طبق مشاهدات و بررسی و نقل قول‌ها از نظر ابنیه و ساختمان‌های قدیمی، بلاشک در جنوب خاص و ویژه است، ولیکن متاسفانه امروز اثری از این آثار نمی‌بینیم و تعداد معدودی که امروز دلخوش به آنیم به دلیل ساختار ضعیف مدیریتی و ناآگاهی و عدم فرهنگ‌سازی، شاهد تخریب و فرسایش تدریجی‌شان هستیم. با توجه به گستردگی و تعداد این بناها و هزینه‌های مرمتی، نیاز به حمایت چندجانبه از طرف سمن‌ها و بخش‌های دولتی و بخش‌های خصوصی وجود دارد.

در این مورد می‌توان با تشویق بخش خصوصی و با حمایت و کمک بخش دولتی در زمینه سرمایه‌گذاری در قالب گردشگری، در حفظ و نگهداری این بناها گامی برداشت. بارزترین نمونه در شهر گراش، «خانه سعادت» و مجموعه «چل‌پسین» است.

روش دوم برای این موضوع، انتشار فراخوان برای پویش‌های مردمی است، که نمونه‌ی آن در طرح نجات‌بخشی حمام دهباشی یا پویش نجات برکه حاج اسداله و یا طرح پیشنهادی انجمن در قالب پویش کلات به انجام رسید.

شیوه سوم حفاظت، بهره‌گیری از توان مالی و ساختاری شهرداری است. در این مورد نیز می‌توان به تجربه‌ی خانه استاد علی‌پور و محوطه‌سازی اطراف هفت‌برکه و پنج‌برکه اشاره کرد.

شیوه چهارم حفاظت، حضور خیرین و مؤسسات خیریه است که می‌توان به مرمت مسجد آخوند و کمک صندوق توسعه و همیاری به حمام دهباشی به عنوان مثال اشاره نمود.

اما آنچه که به نظر اینجانب در ایجاد یک تحول اجتماعی و فرهنگی مهم است، این است که ابتدا می‌بایست دغدغه‌ای در خود به وجود آورد و سپس با زبانی گیرا و قوی به دیگران آگاهی و آموزش داد. حفظ و حراست از آثار می‌بایست یک ضرورت محسوب شود زیرا این حوزه، زمینه‌ی کسب معاش عده زیادی از افراد و همچنین امکان افزایش آگاهی و دانش نسل حاضر از تاریخ گذشتگان را فراهم نموده است. کاش آنچنان که غرق در گذشته و تاریخمان هستیم، به همان اندازه تاریخمان را پاس می‌داشتیم.

 

* رییس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان گراش

خروج از نسخه موبایل