عنایت الله نامور – اوز امروز: بارها در نوشته های مختلف به این مطلب اشاره کردهام که اسناد خاندان کرامتی اوز و به ویژه اسنادی که حاصل زحمات زندهیاد ملا محمد هادی کرامتی و اولاد ایشان است گنجینه پر بهایی است که در کمتر نقطهای از گستره تاریخی لارستان نمونه آنها یافت میشود.
ملامحمدهادی کرامتی
در نوشته ای که قبلا درباره سال دردی اوز با عنوان «به پاس و یاد ششصد اوزی جان باخته» در نشریه پیام اوز منتشر شد؛ نوشتهام که: «مرحوم ملا محمد هادی کرامتی مولف تاریخ دلگشای اوز واقعا بینظیر است. هر کاری کرده در زمانه خویش تک و بیسابقه بوده است. از تالیف کتاب تاریخ دلگشا که مشهورترین کارش که اولین نگارش تاریخ لارستان با سبک و سیاق جدید است گرفته تا کتیبههایی که بر سردر سازههای اوز از او به یادگار است؛ که همه کم و بیش به آنها آشنایی دارند.»
علاوه بر این او کارهای جدید و نویی در اوز کرده است که بسیار جالب است. به عنوان مثال او همه تلگرافهای اوزیها را در هند و بندرعباس تا یزد و … در رابطه با قضیه گراش و اوز جمعآوری کرده است. یکی از کار های جالب او اولین سرشماری است که در عهد کلانتری مصباحالدیوان در اوز انجام داده است.
متن سند آنفولانزای اسپانیایی
از همین گنجینه گرانقدر خاندان کرامتی اوز چند روز پیش ویدیویی در فضای مجازی منتشر شد که در آن صدای خانمی است و نوشتهای را از روی متن قرائت میکند. سندی که از زندهیاد محمد رسول کرامتی است با عنوان «آنفلونزا» و در آن قضیه شیوع بیماری عالمگیر سال ۱۹۱۸ میلادی در منطقه لارستان گزارش شده است.
بنا به این که متن سند به صورت کامل قرائت نشد؛ این سند را در اینجا باز نویسی میکنم. یاد آوری میکنم جهت خوانش بهتر متن؛ هر جا ضرورت داشت اصلاحاتی در آن شده که بین پرانتزها آمده است سپس به شرح آنچه در آن آمده است می پردازم.
(انفلونزا)
فی اول صفر الخیر ۱۳۳۷ (قمری ) مرضی در این صفحات شیوع یافته که در هیچ تواریخی (آن را) نشان نمیدهد. این مرض زکام وافری و نزله صدری (است) و فرنگیها آن را (انفلونزا) میگویند.
زکام وافری به این سبب میگویند که در زمان واحد بسیاری را مبتلا میسازد. و تحقیقا ثابت شده که انفلونزا از امراض مسریه است و ممکن است که به واسطه حامل مرض از شهری به شهری منتشر شود. و به تازگی کشف کرده اند میکروبش در هواست و از مرضا با گفتگو کردن سرایت می کند . در آن حد به فاصله نیم هفته به تمام صفحات لارستان و گرمسیرات سرایت کرده و به اندازه(ای) شدت نمود که عالمی را متحیر ساخت. تلفات نفوس بیشمار است و دوام شدتش دو هفته بیش نبود و الی اواخر ماه دیگر اثری ازاین ناخوشی نماند؛ که در آن واحد از همه جا مرتفع گردید. این مرض آن است که اول لرزش در بدن پیدا میشود و بعد از آن تب عارض خواهد شد. سر و دست و پا و پشت و بلاخره کلیه اعصاب وجع (درد) شدیدی پیدا میکند . غالبا متعاقب این مرض به فاصله یک روز التهاب زکام پیدا می شود. سرفه و عطسه زیاد و گاهی منجر به قی و اسهال خواهدشد.
خالصه تلفات نفوس این صفحات – چیزی که تخمین شده – (به این شرح است)
لار ۲۵۰۰ نفر – خور ۱۵۰ نفر – براک ۱۰۰ نفر – لطیفی ۱۲۰ نفر – گراش ۴۵۰ نفر – اوز ۵۸۰ نفر – بلوک هرم و بید شهر ۱۵۰۰ نفر – بستک ۱۲۰۰ نفر
تمامی محال جمعا یکسره (۵۰۰۰ نفر) تخمین کردهاند و این اقل تخمین است. حدسیات مردم علاوه از اینهاست.
و این ناخوشی از وقوعات خیلی مهمه و عجیبه به شمار است.
و این مختصر از برای یادگاری تحریر یافت.
فی شهر ربیع الاخر ۱۳۳۷
حرر محمد رسول حاجی محمد هادی اوزی
آنفولانزا در کتاب تاریخ دلگشای اوز
اولین نکتهای که میبایست به آن اشاره شود تاریخ دقیق این واقعه است. از اول ماه صفر سال۱۳۳۷ قمری که مطابق با چهارشنبه چهارم آبان ماه ۱۲۹۷ شمسی است. در همین رابطه در ادامه متن آمده است که دو هفته این همه گیری با شدت ادامه داشت ولی اواخر ماه دیگر اثری از بیماری نبود. و اواخر ماه را اگر از بیست و پنجم ماه صفر به بعد در نظر بگیریم مطابق با شنبه هشتم آذر ماه همان سال می شود ( از چهارم آبان تا هشتم آذر.)
از طرف دیگر پدر محمدرسول کرامتی یعنی زنده یاد ملامحمد هادی کرامتی در کتاب تاریخ دلگشای اوز در رابطه با همین بیماری نوشته است:
«این است که درمورد حکومت مصباح الدیوان که (در) مشکلات مصابیح شب دیجور اهالی میبود … ؛ به یک دفعه ولوله بلیه عالمگیر شایع (شد) و بلای خانمان سوز که نتیجه جنگ جهانسوز «بین الدولی» است از اسپانیا سرایت به ممالک شرق نموده و اکثر بلدان و قراء ایران (را) فراگرفت و هزاران هزار نفوس هر مرز و بوم تلف و به هلاکت رسیدند در شهر ربیعالاول سنه ۱۳۳۶ ( قمری) این مرض مهلک مسما به زکام صدریه و به لسان فرنگی انفلوانزا که از اثرات مواد متعفنه و بخارات سمیه مهلکه توپ و خمپاره بود به ایران نیز سرایت کرد که دود گندیده آن به مشام هر ذی روحی (که) می رسید علیالفور میمرد و یا به مرض خفقان مبتلا میشد.»
اینجا اختلافی بین دو گزارش به چشم می خورد . ملا محمد هادی کرامتی تاریخ این بیماری را در اوز ربیع الاول ۱۳۳۶ قمری و پسرش ملا محمد رسول کرامتی آن را اول صفر ۱۳۳۷قمری نوشته است . گزارش ها اختلافی در حدود یازده ماه را نشان میدهد . یعنی در کتاب تاریخ دلگشا واقعه را تقریبا یک سال زودتر از تاریخ این متن گزارش کرده است . کدام یک درست است؟ به نظر می رسد باید گزارش این متن را دقیقتر دانست و آنچه در کتاب تاریخ دلگشا آمده است را خطا به حساب آورد. چرا که می دانیم زنده یاد ملا محمد هادی کرامتی هنگام تالیف کتاب در اواخر عمرشان بوده است و آن زمان تقریبا شانزده سال از این واقعه گذشته بود . ولی چون یادداشت زندهیاد محمد رسول کرامتی دقیقا در ماه ربیع الثانی همان سال نوشته شده است پس میبایست آن تاریخها را معتبر به شمار آورد.
یاد آوری می شود چون هنگام نوشتن مقاله «به پاس و یاد ششصد اوزی جان باخته» منبع را کتاب تاریخ دلگشا اوز گرفته بودم و به این سند دسترسی نداشتم. بنابراین در آن مقاله تاریخ واقعه بر مبنای کتاب مد نظر بوده است. هر چند همان زمان انتشار مقاله چند نفر از جمله آقای عبدالرحمن احمدیان راجع به خطایی که در ثبت تاریخ واقعه شده بود تذکر دادند.
به هر روی این نکته مهمی است که در متن برای اولین بار مطرح می شود و بنابراین اهمیت بسزایی به این سند میدهد. با توجه به تاریخی که اکنون در این متن به دست آمده است می توان گفت که بیماری عالمگیر انفلوانزا در آن زمان با موج دوم شیوع به اوز رسید نه با موج اول که در متن مقاله نوشته بودم. موج اول که در دی ماه ۱۲۹۶ شمسی شروع شده بود؛ شدت کمتری داشته است. ولی موج دوم که از مردادماه ۱۲۹۷ شمسی درگرفت؛ شدت بیشتری داشت و موجب مرگ و میر زیادتری شده است.
یک گزارش علمی دقیق
دومین نکته درباره خود بیماری و علت آن است. در این متن به خوبی بیماری و نحوه وقوع آن و علت و عوارضی که در بدن بیمار به وجود میآید؛ مختصرا نوشته شده است . توجه کنیم که متن به عامل (در متن میکروب) و نحوه سرایت آن به دقت علمی آن زمان انگشت گذاشته شده است: «این مرض زکام وافری و نزله صدری (است ) و فرنگیها آن را انفلونزا میگویند. زکام وافری به این سبب میگویند که در زمان واحد بسیاری را مبتلا میسازد. و تحقیقا ثابت شده که انفلونزا از امراض مسریه است و ممکن است که به واسطه حامل مرض از شهری به شهری منتشر شود . و به تازگی کشف کرده اند «میکروبش» در هواست و از (مُرضا) بیماران (و حتی) با گفتگو کردن سرایت می کند.»
در این نوشته علت بیماری را میکروب ذکر کرده و حالا میدانیم که ویروس بوده است و آن رابیماری مسری نامیده است . نحوه سرایت آن از شخصی به شخص دیگر؛ هنگام گفتگو کردن با همدیگر و از طریق هوا معرفی کرده است. این نشانه دقت علمی است و مطمئنا زنده یاد محمد رسول کرامتی به اخبار و نوشتههای روزنامه های معتبر فارسی زبان آن زمان توجه داشته است.
در ادامه باز در متن به عوارض بیماری هم اشاره شده است: «این مرض آن است که اول لرزش در بدن پیدا میشود و بعد از آن تب عارض خواهد شد. سر و دست و پا و پشت و بلاخره کلیه اعصاب وجع (درد) شدیدی پیدا می کند . غالبا متعاقب این مرض به فاصله یک روز التهاب زکام پیدا می شود. سرفه و عطسه زیاد و گاهی منجر به قی و اسهال خواهد شد.» دقتی که زندهیاد محمد رسول کرامتی در معرفی این بیماری داشته واقعا جلب نظر میکند. انگار یک پژوهشگر دارد بیماری ناشناختهای را گزارش میدهد.
در کتاب تاریخ دلگشا به نظر میرسد چون اساسا کتابی تاریخی است توجه چندانی به این بیماری نشده است و معرفی این مرض نحوه دیگری است. بیماری در نوشته مولف تاریخ دلگشا از «اثرات مواد متعفنه و بخارات سمیه مهلکه توپ و خمپاره» فرض شده است که در مقایسه با نوشته این متن دقت علمی آن کم است.
سومین نکته ای که در متن آمده آماری است که درباره تلفات این بیماری در منطقه لارستان ارائه شده است.
آمار ارائه شده تلفات این بیماری را در شهرهای لار، گراش، اوز، بستک و روستاهای خور، براک، لطیفی، بلوک هرم و بیدشهر به دست داده است. درباره دقت این آمار چنانچه خود زنده یاد محمد رسول کرامتی ذکر کرده است؛ اعداد ارائه شده تخمینی است . و خود او بین تخمینی و حدسیات تفاوت قائل شده است .
در اینجا مراد از «تخمینی» چیست ؟
میتوان گفت مراد از آن نه آمارگیری دقیق از طریق ثبت تک به تک موارد با ذکر نام است؛ بلکه این اعداد با توجه به برآورد نسبی به دست آمده است. یعنی آمار بالا از موارد ثبت یک یک آنهایی که فوت شده بودند در همه این آبادیها به دست نیاورده است. ولی ایشان و شاید همراه با بحث و تحقیق و مشورت از اهالی همه این مناطق با توجه به جمعیت هر شهر و روستا و از طریق محاسبه ریاضی به عدد مورد نظر رسیدهاند. بنابراین آمار بالا را خود ایشان تخمینی نامیده است. و برای همین هم اعداد ذکر شده همه اعداد رُند هستند و هیچ کدام از آنها به رقمهای یکان و دهگان منتهی نمیشود . زندهیاد محمد رسول کرامتی در انتهای این بخش نوشته تذکر میدهد که اعداد ارائه شده «این اقل تخمین» است و حدسیات مردم بیشتر از اینهاست. این میرساند که در همه آن مناطق هیچ گونه آمار درستی وجود نداشته و مردم به «حدسیات» متوسل میشدهاند.
درباره اعداد ارائه در این متن البته توجه کنیم به آمار تک به تک شهرها و مقایسه کنیم با آنچه ایشان به عنوان سرجمع تلفات آورده است. ایشان سرجمع تلفات «تمامی محال جمعا یکسره ( ۵۰۰۰ نفر) تخمین کردهاند» نوشته است . در صورتی که اگر اعداد همه شهر ها و آبادیها که ایشان ذکر کرده است را باهم جمع کنیم عدد ۶۶۰۰ به دست میآید. از همین جا میتوان میزان دقت اعداد «تخمینی» را ارزیابی کرد.
ولی همین آمار را باید تا اندازه زیادی معتبر دانست و آنها را میتوان در تحقیق درباره این بیماری در منطقه لارستان به حساب آورد. توجه شود که این آمار تا این زمان تنها آمار موجود از تلفات انسانی بیماری در منطقه لارستان در صد سال قبل است و بنابراین تا موارد دیگر و دقیقتری به دست نیاید میتواند مبنای تحقیق قرار گیرد.
البته درباره تلفات بیماری در اوز که ایشان عدد «اوز ۵۸۰ نفر» را ارائه کرده است باز با متن کتاب تاریخ دلگشا تفاوتی وجود دارد. در کتاب این عدد ۶۰۰ نفر نوشته شده است: «این مرض در اوز در مدت اندکی یعنی در طول بیست روز تقریبا ششصد نفر اهالی را از پای در آورد …» این اختلاف اعداد را شاید بتوان به تاریخ نوشته این متن نسبت به متن کتاب تاریخ دلگشا مربوط دانست . نوشته این متن تنها دو ماه بعد از واقعه » سال دردی « نوشته است. ولی پدرشان آن را شانزده سال بعد در کتاب وارد کرده است . و به نظر می رسد که شاید آن زمان زنده یاد ملا محمد هادی کرامتی نوشته این متن پسرش را ندیده و یا به آن دسترسی نداشته است.
از طرف دیگر خود زنده یاد محمد رسول کرامتی در مقدمه چاپ کتاب تاریخ دلگشا و به هنگام معرفی زندگی نامه پدرشان آورده است که : «مرحوم حاج محمد هادی کرامتی در طول عمر خود یک بار به زیارت خانه خدا مشرف شد و در مراجعت به علت کهولت در بخش اوز منزوی و این کتاب را به رشته تحریر در آورد و چنان که در یکی از اشعارش می گوید در سن هفتاد سالگی شروع به نوشتن کردم ….» بنابراین شاید این اختلافات در متن کتاب تاریخ دلگشا و آنچه در این سند آمده است بنا به علت مسافرت و دوری مولف کتاب تاریخ دلگشا در هنگام شیوع بیماری عالمگیر آن زمان بوده باشد. از زندگی نامه زنده یاد محمد رسول کرامتی چندان اطلاعی در دست نیست. ولی ممکن است که پدر آن زمان در اوز نبوده و پسر حضور داشته است و بنابر این که از نزدیک شاهد این وقایع بوده گزارش او دقیقتر است.
در پایان باید گفت این سند همچون دیگر اسناد خاندان کرامتی ذیقیمت و گرانبهاست. اسنادی که هر کدام که در دسترس عموم قرار می گیرد گوشه ای از تاریخ اوز و منطقه را روشنایی می بخشد و نکتههای باریکی از نحوه و سیر زندگانی نیاکان را بر ما عرضه می کند.
این سند بنا به این که مطالب آن به نوعی تازگی دارد و از دقت نسبی برخوردار است؛ می بایست به عنوان سند معتبری در حافظه تاریخی اوز و کل گستره تاریخی لارستان باقی بماند.
عنایت الله نامور/اول اردیبهشت ۱۳۹۹/دبی