هفتبرکه – گریشنا: یک زوج گراشی با دوچرخهسواری در مسیر گراش به مقصد شیراز به جنگ با سستی و تنبلی میروند.
به گزارش هفتبرکه، جعفر علیپور ۴۹ساله و همسر او شدریه محیایی ۴۱ساله ساعت ۵ صبح دیروز ۱۳ آبانماه رکابزنی خود را از گراش به سمت شیراز آغاز کردند. علیپور خلبان پاراگلایدر نیز هست و در این رشتهی پرمخاطره و تفریحی در گراش فعالیت دارد. این زوج ورزشکار دو فرزند دارند. یاسمین ۱۹ساله که او نیز اولین دختر گراشی است که خلبانی چتربال را از پدرش آموخته و چندین بار در آسمان گراش پرواز کرده است؛ و رامین، پسر ۲۴سالهی آنها، در دبی مشغول کار است.
جعفر علیپور در گفتوگو با هفتبرکه، به زمانی که برای حرکت از گراش انتخاب کردهاند، اشاره میکند و میگوید: «خانمم اصرار داشت که از لار حرکت را آغاز کنیم. دلیلی که داشت هم ترس از نگاههای مردم و حرف و حدیثهای آنها بود. اما من مصر بودم که حرکت را از گراش شروع کنیم و این شد که ساعت ۵ صبح رکابزنی را از خود گراش آغاز کردیم.»
او با بیان این که دلیل خرید دوچرخه، علاقه و اصرار همسرش به دوچرخهسواری بود، ادامه میدهد: «به اصرار خانمم که دوچرخهسواری را از دوران کودکی و در خانهی پدرش آموخته بود، دوچرخه خریدم. البته خودم هم از دوران کودکی رکاب زدن با دوچرخه را دوست داشتم. با خرید دوچرخه، ایدهی آمدن به این سفر به ذهنمان آمد. و این شد که در حال تجربهی اولین سفر دو نفرهمان با دوچرخه هستیم.»
علیپور با اشاره به این که جنگ با سستی و تنبلی تنها هدفم برای آمدن به این سفر نبود، میگوید: «یکی از اهدافم این بود که به بانوان گراشی بگویم از رکود، خوابآلودگی و کمتحرکی بیرون بیایند. همسرم پابهپای من تا این جای مسیر ۳۶۰ کیلومتر راه را رکاب زده است و خیلی سرزنده و شاداب است.»
شدریه محیایی نیز با تایید صحبتهای همسرش گفت: «با وجود خستگی زیاد، اما در این سفر احساس آرامش میکنم. تا اینجای مسیر همه چیز خیلی عالی پیش رفته است. اتفاقات غیر قابل پیشبینی و ساختن خاطره همیشه حال آدم را خوب میکند و استقبال مردم خونگرم برای ماندن در منازلشان برای استراحت، برایم بسیار جالب و خاطرهانگیز بود.»
علیپور با بیان این که از ۱۰ روز پیش برای آمدن به این سفر برنامه ریختهاند، میگوید: «۱۰ روز پیش با خودروی خودمان مسیر گراش به شیراز را طی کردیم و تا جایی که ممکن بود مسیرهای حرکت و مکانهای استراحت را پیشبینی کردیم. ما به جز یک کولهپشتی، هیچ وسیلهی سنگینی با خودمان حمل نمیکنیم و برای استراحت و خوردن غذا معمولا در پمپ بنزینها توقف میکنیم. البته سفر ما زیاد قابل پیشبینی نبود و نیست و همین جذابیت آن را بیشتر میکند. مثلا ما در طول مسیر با استقبال مردم مواجه میشویم. چندین بار در طول مسیر رانندگان از خودروهای خود پیاده میشدند دستشان را تکان میدادند و خدا قوت میگفتند و بعد سوار خودروشان میشدند و به مسیرشان ادامه میدادند و چند نفری نیز با تعارف خوراکی و نوشیدنی از ما پذیرایی هم کردند. یا مثلا دیشب که به اصرار یکی از شهروندان بریزی به اسم آقای طاهری، شب را در منزل آنها گذراندیم و این رفتارها و خونگرمی و بازخورد خوب مردم ما را دلگرم میکند. بازخورد خانواده و همشهریان گراشی نیز خوب بود. من البته موضوع را فقط با مادرم مطرح کرده بودم. بعد فهمیدم خیلیهای دیگر هم باخبر شدهاند. اولش باور نمیکردند و میگفتند هر جایی رسیدید عکس بفرستید. وقتی مطمئن میشدند تشویقمان میکردند.»
علیپور سفر به مشهد را به عنوان یکی از برنامههای آینده خود مطرح میکند و میگوید: «ما امشب را در جهرم استراحت میکنیم. و فردا مسیر را ادامه میدهیم. در نظر دارم اگر همه چیز خوب پیش برود و بدنمان یاری کند، در آینده به سمت مشهد مقدس رکاب بزنیم.»