هفتبرکه: کودک با دیدن اشکها و گریهی مادرش چهره در هم میکشد و شروع میکند به گریه کردن. چراغها را خاموش کردهاند و نور کمسویی از حیاط وارد اتاق میشود. مرثیهخوان در حال خواندن ذکر مصیبت است و صدای گریهی زنها بلندتر میشود. گریهی کودک هم شدت گرفته اما صدای گریهی او لابهلای همهی صداها گم است.
سهم کودکان از عزاداری محرم چیست؟
بچهها هم در عزاداریها سهم دارند و میخواهند مشارکت و نقشی در آن داشته باشند، اما به دلیل روحیهی حساس آنها باید به آنها توجه ویژهتری شود. دیر یا زود فرزندتان یاد میگیرد که حرف بزند و کنجکاوی او، شما را با سوالاتش روبهرو میکند. وقتی برای اولین بار در هیات از شما میپرسد حسین(ع) کیست؟ وقتی برای اولین بار از شما میخواهد از خدا برایش بگویید و بعدها به مفاهیم انتزاعی دیگری مثل مرگ، عشق، زندگی، خوبی، بدی و … میرسد و شما باید برای همهی آن سوالها جوابی داشته باشید. هر کدام از والدین روش و رفتار خاص خود را در برخورد با این موقعیتها دارند: مطالعه، دست به دامان اینترنت و مشاور شدن یا بسنده کردن به جوابهای طوطیوار، فرمالیته و دم دستی. نوع برخورد و رفتار والدین، چارچوب ذهنی فرزندان را شکل میدهد و به نظر من این ترسناکترین خبری است که میشود به یک پدر و مادر داد؛ تاکیدی بیشتر بر مسئولیت سنگین آنها.
در مجلس عزایی نشستهام و سخنران شروع میکند به روضهخوانی. به پسرم که روی پاهایم نشسته است نگاه میکنم و با خود فکر میکنم کاش محرم برای او تنها درک ظاهر و گریه بر مصیبتهای جسمانی عمیق امام حسین(ع) و خاندانش نباشد. او در سنی است که نه درک درستی از مفهوم آزاده بودن، خوبی و شهادت دارد و نه با مفهوم بدی و ظلم آشناست. در دلم امیدوارم پسرم به درک درستی از این مفاهیم برسد و منتظر نباشد که زندگی چیزی را برای او دیکته کند.
اما چگونه میتوان در عزاداریها به بچهها توجه ویژهتری داشت؟ آیا شرکت در همهی مجالس عزاداری برای کودکان مناسب است؟ مناسبترین راه آموزش مفاهیم ارزشی و مذهبی به کودکان چیست؟ اینها سوالاتی است که ذهن خیلی از والدین را به خود مشغول کرده است.
توصیههای مهروری، کارشناس روانشناسی
فاطمه مهروری، کارشناس روانشناسی، توصیههایی برای شما دارد. او صحبتهایش را با نقل قولی از سلطان محمد فاتح شروع میکند: «هرگاه صدای اطفال از عقبِ صفهای نمازگذاران شنیده نشد، باید بر نسلهای آینده ترسید.»
اطفالتان را به مسجد ببرید بگذارید در عقب صفهای نماز شوخی کنند. امروز اگر شوخی کردند فردا کنارتان میایستند و نماز میخوانند. یکی از عادات بدِ جامعه ما این است که بزرگان بر اطفالی که به مسجد میآیند و اندکی سرو صدا راه میاندازند، میغرند و تهدیدشان میکند و این گونه ذوق آمدن کودک به مسجد را از همان ایام کودکی از او میگیرند.
کودکان فرق بین گریه بر امام حسین(ع) و انواع گریههای دیگر را نمیدانند. بعضی از کودکان هنوز به درک درستی از مفاهیم نرسیدهاند و ممکن است با گریهی مادر دچار استرس و ناامنی شوند و خاطرهی بدی از این مجالس در ذهنشان بماند. سعی کنید بیشتر در زمان سخنرانی و سینهزنی در مجلس حضور داشته باشید و تا جایی که ممکن است در زمان خواندن روضهها که با ذکر صحنههای خشن همراه است و از قدرت درک کودک دور است، حضور نداشته باشید.
توصیه میکنم در عزاداریها مانع بازی کودکان نشوید. انتظار بجایی نیست که توقع داشته باشیم کودکان مثل بزرگسالان بنشینند و عزاداری کنند. تا جایی که ممکن است از مزاحمت آنها برای دیگران جلوگیری کنیم، اما تحقیرآمیز و خشن با آنها رفتار نکنیم.
در مجالس عزاداری برای کودکان زیر چهار سال غذا و اسباببازی با خود به همراه داشته باشید تا حوصلهاش سر نرود و از این مجالس دلزده نشود. سخنرانان و مداحان هم بهتر دنیا کودکانهی آنها را درک کنند و مدام تذکر ندهند.
چگونه برای کودکان از عاشورا بگوییم؟
اما چگونه عاشورا را برای کودکان بگوییم؟ امام صادق(ع) میفرماید: «دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنین.» (فرزند خود را هفت سال آزاد تا بازی کند) (الکافی، ج ۶، ص ۴۶)
نمیتوان واقعه عاشورا را آنگونه که برای بزرگترها روایت میکنیم، برای کودکان هم روایت کنیم. باید متناسب با سن آنها برایشان تعریف کرد.
کودکان در سنین سه تا هفتسالگی به دنبال بازی کردن هستند و بازی را صرفا برای لذت بردن از آن انجام میدهند. از آنجایی که این بازهی سنی بهترین فرصت برای ایجاد حس مسؤلیتپذیری در آنهاست، بنابراین میتوانیم در راهاندازی هیئتها و مجالس روضهخوانی از آنها کمک بگیریم و کارهای سبک و متناسب با توانشان به آنها بسپاریم.
آموزشهایی که برای کودکان در نظر میگیریم نباید اجبارگونه باشند که حالت دلزدگی ایجاد شود. برای توضیح این موضوع به خاطرهای اشاره میکنم: یک بار که به یک مجلس روضهخوانی رفته بودم، دختربچهای که روسری زیبایی بر سر داشت و هنوز به سن تکلیف هم نرسیده بود با مادرش وارد شد. این خانم کوچولو کمی از موهاش بیرون بود. خانمی که بقیه را راهنمایی میکرد، با یک لحن ناراحتکننده به دخترخانم گفت: «موهات رو بپوشان.» نگاهی به دختر انداختم. با قیافهای ترسیده و ناراحت دست خودش را بالا برد و روسریاش را پایینتر آورد. آیا از نظر شما این رفتار شایسته محبان اهل بیت(ع) است؟ فکر میکنیم پیرو امام حسین(ع) هستیم اما نمیدانیم آنها چه رفتارهایی با کودکان داشتهاند یا چه توصیههایی برای رفتار با آنها دارند. با افراط و تفریط، کودکان از دوستی با اهلبیت(ع) دلزده میشوند.
ویژگی بارز کودکان سنین چهار تا پنجساله، تخیل است و انرژی آنها بیشتر از آن است که بتوانند یکجا بنشینند. بنابراین برای آموزش واقعه عاشورا به آنها میتوانیم از بازیها کمک بگیریم. از آن جایی که انرژی آنها زیاد است، میتوانیم علاوه بر اجرای نمایش و تئاتر از این دهه، از خودشان هم به عنوان بازیگران این نمایشها کمک بگیریم. اما آموزش از طریق اجرای نمایش و بازی هم روشهای خودش را دارد. باز هم به خاطرهای اشاره میکنم: دختری بعد از اجرای نمایشی پیرامون مصیبتهای امام حسین(ع) آنقدر تحت تاثیر قرار گرفته بود که پشت سر هم تکرار میکرد: «من میخواهم بمیرم که بروم پیش علیاصغر(ع).» ما مفاهیم را باید به گونهای به آنها آموزش دهیم که به جای شنیدن این جمله، جملهای مانند «کاش بتوانم مثل امام حسین(ع) خوب باشم و خوب بمانم» را از آنها بشنویم.
همچنین در این سنین، کودکان به خواندن و جنبوجوش علاقهمندند. بنابراین میتوانیم یک هیات کوچک مخصوص خودشان راهاندازی کنیم که خودشان به ترتیب نوحه بخوانند و بقیه هم سینه یا زنجیر بزنند.
میتوانیم برای آموزش آنها از داستانها، انیمیشنهای استاندارد، بازیها، کتاب و شعرها متناسب با سنشان استفاده کنیم.
بنابراین در بحث آموزش واقعه عاشورا، نقش والدین و اطرافیان کودک خیلی پررنگ است. بهتر است از خوبیها و مهربانیهای امام حسین(ع) و یارانشان برایشان بگوییم. نیازی نیست به طور مفصل برای آنها گفته شود که هدف از قیام چه بوده، زیرا مفاهیم انتزاعی در این سنین مانند عدالت و امر به معروف و نهی از منکر و… قابل درک نیست.
و در نهایت یادمان باشد که کودکان بیش از آن که توضیحات ما برایشان موثر باشد، رفتار ما برایشان کارساز است. آنها از خود ما و رفتار ما در عمل تقلید میکنند. بنابراین بیایید الگوهای خوبی برایشان باشیم.