نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

انتخاب رشته یک پروژه شش ساله است

Mojtaba BaniAsadi

هفت‌برکه – مجتبی بنی اسدی: امسال بعد از اعلام نتایج اولیه‌‌‌ی کنکور سراسری، این سؤال برای هر کسی که لیست رتبه‌‌‌های برتر شهر را نگاه می‌‌‌کند پیش می‌آید که «چرا رتبه‌های برتر تجربی این قدر کم‌‌‌فروغ است؟»

خدا را شکر ریاضی‌‌‌های ما، آبروداری کرده‌‌‌اند و کمی لیست رتبه‌‌‌های ما را پررنگ. از رشته‌‌‌ی انسانی که به دلیل عدم آشنایی بگذریم، تنها ‌‌‌رشته‌‌‌‌‌‌ی نظری که می‌‌‌ماند تجربی‌‌‌ست.

با چه هدفی رشته‌‌‌ی تجربی را انتخاب کرده‌‌‌ای؟

به عنوان دبیر زیست‌‌‌شناسی، ابتدای سال تحصیلی، از دانش‌‌‌آموزان سال دهمی که تازه انتخاب رشته کرده‌‌‌اند و رشته‌‌‌ی تجربی را برای ادامه تحصیل برگزیده‌اند، سؤال بالا را می‌‌‌پرسم. جواب‌‌‌هایی که مکتوب می‌‌‌کنند از چند حال خارج نیست.

«نمی‌‌‌دانم» جواب پرتکرار دانش‌‌‌آموزان است. یعنی دانش‌‌‌آموز رشته را انتخاب کرده یا برایش انتخاب کرده‌‌‌اند، ولی نمی‌‌‌داند چرا آمده این رشته، چرا نرفته ریاضی یا انسانی؟ و شاید به فکر بیفتد، به یک نقطه خیره شود، دستش را عصای چانه کند و با خود بگوید: «واقعا چرا؟»

«!» و «؟» از دیگر پاسخ‌‌‌هاست. دانش‌‌‌آموز هنگامی که این سؤال از او پرسیده می‌‌‌شود با خود می‌‌‌گوید: «مگه برای انتخاب رشته باید هدف داشت؟» لابد بعد از دیدن سؤال، دو گوشه‌‌‌ی لب‌‌‌هایش به پایین کج می‌‌‌شود و به دنبالش شانه هم بالا می‌‌‌اندازد.

گروهی دیگر بدون جواب رها می‌‌‌کنند یا خط تیره می‌‌‌گذارند یعنی «برو بابا. این چه سؤالیه می‌‌‌پرسی اول صبحی؟» این گروه تکلیف‌‌‌شان مشخص است. صفر و صدی هستند. یا هیچی نمی‌‌‌شوند (تحصیلی) یا شخص خیلی مهمی می‌‌‌شوند!

از جواب‌‌‌های دم دستی، «علاقه داشتم» است. دانش‌‌‌آموز پیش خودش فکر کرده است که «خوب چه درسی رو دوست دارم؟ از ریاضی و فارسی بدم می‌‌‌آد. علوم رو دوست دارم. برم تجربی.» یعنی فقط علاقه را ملاک انتخاب رشته قرار می‌‌‌دهد. اما بعد که با متون فراوان زیست و شیمی و مسائل پیچیده‌‌‌ی فیزیک و ریاضی مواجه شد، می‌‌‌فهمد که انگار هیچ درسی را دوست ندارد!

از ایده‌‌‌آل‌‌‌ترین جواب‌‌‌ها این است که «چشم‌‌‌پزشک شوم» یا «متخصص رادیولوزی» یا «جراح مغز و اعصاب». انگار این اهداف سیب و گلابی‌‌‌ست و با توجه به طعم و مزه، با سلیقه‌‌‌ی خودشان باید یکی را انتخاب کنند. دانش‌‌‌آموز نمی‌‌‌داند (یا توجیه نشده است) که رسیدن به این اهداف، دودِ چراغ خوردن‌‌‌ها و مرارت کشیدن لازم دارد.

زشت است بچه من تجربی نرود

خلاصه کنم، دانش‌‌‌آموزان تجربی، به جز اندکی، انتخاب رشته را جدی نمی‌‌‌گیرند. می‌‌‌خواهد مشکل از خانواده باشد یا مدرسه، این دانش‌‌‌آموز و البته در بلندمدت شهر است که آسیب می‌‌‌بیند. یعنی دانش‌‌‌آموز رشته را با علاقه، از دریچه‌‌‌ی عقل، با نیم‌‌‌نگاهی به شغل و بازار کار و متناسب با میزان سعی و تلاش شخصی خودش انتخاب نمی‌‌‌کند. گاه پیش می‌‌‌آید چون صرفا درس علوم نمره‌‌‌ی نوزده گرفته است، رشته‌‌‌ی تجربی را انتخاب می‌‌‌کند. یا چون همه‌‌‌ی درس‌‌‌خوان‌‌‌ها می‌‌‌روند رشته‌‌‌ی تجربی، زشت است که پسر یا دختر من نرود تجربی. یعنی حاضر است فرزندش با چهار درس افتاده، دیبلم ردی شود ولی چون سال دهم، دخترِ خواهرش رفته تجربی، فرزند او هم باید برود.

بلندپروازی از دیگر معضلات انتخاب رشته‌‌‌ی تجربی‌‌‌ست. مادر و مخصوصا پدر، از بین همه‌‌‌ی شغل‌‌‌ها فقط روپوش سفیدِ پزشکی را برازنده‌‌‌ی قامت رعنای فرزندش می‌‌‌بیند. و گاه دانش‌‌‌آموز بعد از تشویق اطرافیان (گاهی مدیر مدرسه)، بعد از نوزده‌‌‌ و هفتاد شدنِ معدل کلاس نهم، که «فقط برا پزشکی ساخته شدی» یا «الهی تب کنم شاید پزشکم تو باشی» جوگیر می‌‌‌شود و رشته‌‌‌ی تجربی را انتخاب می‌‌‌کنند. اما نمی‌‌‌داند در این ماراتن تجربی باید با ششصدهزار نفر برای رسیدن به هدف مسابقه دهد.

از پله‌ی پایین‌تر نردبان

راهکار چیست؟ خانواده و اداره‌‌‌ی آموزش و پرورش دو بال اساسی در انتخاب رشته‌‌‌ی دانش‌‌‌آموزان هستند. آموزش و پرورش متولی اصلی در این عرصه، طی دو سه سال گذشته تکانی به خود داده است و در طول سال، خصوصا ایام نزدیک به کنکور و انتخاب رشته، همایش‌‌‌ها و نشست‌‌‌های مشاوره را برگزار می‌‌‌کند. این جلسات را معمولا مختص دانش‌‌‌آموزان یازدهم و دوازدهم قرار می‌‌‌دهد. البته جلوی ضرر را هر موقع بگیریم، نفع است و وجود این همایش‌‌‌ها، در این زمان هم بجا و لازم است. اما یازدهم و دوازدهمی‌‌‌ها، یک یا دوسال را تلف کرده‌‌‌اند و کمی دیر شده. باید چند گام به عقب برداریم. یعنی جلسات‌‌‌مان را به کلاس‌‌‌های متوسطه‌‌‌ی اول اختصاص دهیم.

«همایش مشاوره‌‌‌ی تحصیلی ویژه‌‌‌ی خانواده‌‌‌های دانش‌‌‌آموزانِ متوسطه‌‌‌ی اول»، «آسیب‌‌‌شناسی انتخاب رشته توسط دهمی‌‌‌ها با حضور صاحب‌‌‌نظران»، «هم‌‌‌اندیشی مدیران، معاونین و دبیران دوره‌‌‌ی متوسطه‌‌‌ی اول» یا جلساتی از این دست لازم است تا کمی دانش‌‌‌آموزان متوسطه‌‌‌ی اول با فضای رشته‌‌‌های مختلف آشنایی پیدا کنند.

در این پروژه‌‌‌ی کمی زمان‌‌‌بر، تیم نردبان «تنها تیمِ جوان، سرحال، خودجوش و دلسوزِ حامیِ دانش‌‌‌آموزانِ ما» همه‌‌‌جوره برای همکاری آماده است. همان‌‌‌طور که در این دو سه سال برادری خود را ثابت کرده است، در ادامه نیز همکاری می‌‌‌کند. باید نهمی‌‌‌ها و هشتمی‌‌‌ها را با شیوه‌‌‌ی صحیح انتخاب رشته، انتخاب با علاقه، از دریچه‌‌‌ی عقل، با نیم‌‌‌نگاهی به شغل و بازار کار متناسب با میزان سعی و تلاش آشنا کرد. این راه به علمی‌‌‌ شدن و حرفه‌‌‌ای شدن نیروهای نردبان در این عرصه نیاز دارد. که البته خود تیم نردبان، آموزش‌‌‌های تخصصی را برای گروه خود برگزار می‌‌‌کند که جای امیدواری‌‌‌ست. کمک‌‌‌های فراوانِ نیروهایِ جوانِ اداره‌‌‌ی آموزش و پروش به نردبان هم جای تقدیر دارد. این تیم نیاز به همکاری همه دارد. فارغ از هرگونه حزب و گروه و فرقه‌‌‌ی خاص.

حرف اول و آخر یادداشت، این است که یک‌‌‌ سال از هفتم شروع کنیم، نتیجه را شش سال بعد ببینیم. ان‌‌‌شاءالله.

 

خروج از نسخه موبایل