هفتبرکه – محسن مهرابی: حدود پنج ماه تا شروع ثبت نام انتخابات یازدهمین دوره مجلس زمان باقی است و از مدتها پیش شاهد تحرکات انتخاباتی برخی افراد هستیم که احتمال حضورشان در انتخابات وجود دارد. تحرکاتی که البته نه انسجام دارد و نه به دلیل متهم شدن به تبلیغات پیش از موعد، نمود زیادی پیدا میکند.
اما تجربهی چند انتخابات اخیر و پراکندگی جمعیتی رایدهندگان در حوزه انتخابیه لارستان، خنج و گراش نشان میدهد که انتخابات در این حوزه چیزی فراتر از یک بازی تبلیغاتی و جناحی است. عدم تایید صلاحیت حسنی در انتخابات سال ۹۰ و حضور ناموفق دیگر کاندیدای گراشی در آن سال، شکافی را میان منطقه و گراش ایجاد کرد که جعفرپور از این شکاف نهایت بهره را برد و با یک کاسه کردن رای لار و کسب درصدی از رای منطقه، راهی بهارستان شد. اما ماجرای انتخابات سال ۹۴ کمی فرق داشت؛ باز هم حسنی وارد شد و باز هم رد صلاحیت شد. اما این بار نه تنها از گراش چند کاندید شناخته شده در میدان انتخابات حاضر بودند، که لار هم صحنه رقابت جعفرپور نماینده با علم اصولگرایی، اسد زاهدی با داعیه اصلاحطلبی و یوسف محبی، نماینده سابق، بود. اما نکته مهم در این دوره، تعدد کاندیداها و پراکندگی جغرافیایی زادگاه آنان است، به نحوی که این دوره ۱۰ کاندیدا از نقاط مختلف حوزه در انتخابات حضور داشتند.
بررسی همین یک تجربه کافی است که به فرمول بازی انتخاباتی برندگان این میدان پی ببریم؛ در حالت کلی، اگر رای منطقه و گراش بین تعداد زیاد کاندیداها تقسیم شود، رای لار برای پیروزی کاندیدای اول آن شهر کافی است. این دلیلی است برای مهرهچینی لاریها در منطقه. با این استدلال که گراشی باید به گراشی رای بدهد، اوزی به اوزی، بیرمی به بیرمی و… و در حالی که هیچکدام هم به نتیجه نهایی اینگونه رای دادن توجه ندارند، جعفرپور دو دوره به صندلی سبز بهارستان تکیه کرده است. احتمالا این بار هم او یا هر کدام از رجال سیاسی لار که برای انتخابات برنامهریزی کردهاند، در حال چینش مهرههای خود در شهرهای حوزه انتخابیه لار، خنج و گراش هستند.
این موارد را بیان کردیم تا لزوم برنامهریزی و حضور فعالانه در صحنه انتخابات از مدتها پیش مشخص شود و این بار حضور فعالانه در صحنه انتخابات را نه در تلاشهای هیات امنای یک مسجد یا یک جمع چندنفره از معتمدین شهر، که در عزم جوانان و نخبگان سیاسی و رسانهای باید جستجو کرد. این انتخابات هر چند به ظاهر پیچیدهتر از دوره پیشین است، اما باید پذیرفت که هرگاه نخبگان و بزرگان خاموش مانده و در میدانی همچون انتخابات مجلس شورای اسلامی سکوت و انفعال را پیش گرفتهاند نتیجهای جز شکست و دشواری برای گراش و به تبع آن برای منطقه به بار نیامده است.
شاید باید شورای شهر نقش محوری این صحنهگردانی را بازی کند؛ اما با اوضاعی که از آن سراغ داریم، کمی دور از واقعیت است که این توان در شورا وجود داشته باشد. اما میتوان با تشکیل جمعهای نخبگانی و بهرهگیری از تجربیات افراد دخیل در انتخاباتهای پیشین به وحدت رویه و حضور فعالانه در این انتخابات امیدوار بود. اتفاقی که باید از مدتها پیش شاهد آن میبودیم، اما به هر دلیل امروز این شهر و آینده آن در گرو احساس مسئولیتی است که نخبگان و بزرگان آن دارند.
تلاشهای انتخاباتی چند دوره گذشته به دو یا سه طیف عمده در شهر محدود شده که هیچکدام نتیجه موفقی نداشتهاند. جریانات سیاسی فرامنطقهای هم در دوره قبل به صف عوامل تاثیرگذار در انتخابات پیوستند. اگر درسی از انتخاباتهای اخیر نگرفته باشیم باز هم باید منتظر صحنهگردانیهای عدهای خاص و همیشگی در این انتخابات هم بود، عدهای که سالهاست تمامی تصمیمات سیاسی عمده شهر به این افراد ختم میشود و شکست در انتخاباتهای ۹۰ با صحنهگردانی یکی از این دو طیف عمده و انتخابات ۹۴ با حضور دو گروه دیگر، دلیلی برای عدم اعتماد دوباره مردم به رای و نظر این افراد است. پس بهتر است این نکته را هم بیپرده و رک بگوییم: «آقایان، اجازه دهید نخبگان و فعالان سیاسی و رسانهای این شهر، صحنهگردان میدان انتخابات باشند.»
این را از یاد نبریم که گراش در دور گذشته دو کاندیدا در انتخابات داشت که حاصل ضعف تصمیمگیران و جریانسازان در آن انتخابات بود. از تجربیات باید درس گرفت تا تلخی آن تکرار نشود. این انتخابات برای سرنوشت مردم گراش حیاتی است. لطفا مسئولانه و عاقلانه تصمیمگیری کنید.