هفت برکه (گریشنا): در میان شلوغی و رفت و آمد مهمانها، زن، دست دختر بچه را میکشد و با عجله به او میگوید:«چه گردنبد قشنگی، بده ببینمش» صدای گریهی کودک لابهلای جمعیت گم میشود. آن گوشه مادر بچه، گردن خراشیدهی دخترش را نوازش میکند.
این یک داستان واقعی است. روایتی که فرزانه دبستان آن را در صفحهی اینستاگرام خود ایستوری میکند و پشت بند آن خانم عابدینی و چند خانم گراشی دیگر از اتفاقهای مشابه حرف میزنند. این سرقت هیجدهم خرداد ماه اتفاق افتاده است. اما داستان سرقت طلا از دختر بچه چهار سال و نیمه، در یک مراسم عروسی را از زبان مادرش بشنوید،
«منفرزانه دبستان هستم و دخترم چهارسال و نیمه است. دیشب در یک مراسم عروسی در سالن الزهرا(س) بودیم در شلوغی برنش دیدم دخترم دارد گریه میکند بعد از بند آمدن گریهاش گفت: «یک خانم گردنبندم را برداشت.» گفتم کی بود؟ گفت با چادرش جلو صورتش را گرفته بود. روی گردنش را که نگاه کردیم جای چنگ سارق هنوز روی گردن دخترم پیدا بود. قیمت گردنبد دخترم حدود سه میلیون تومان است. دو خانمی که آنجا بودند گفتند: «ما دیدیم کی بود که این کار را انجام داد و میآییم و شهادت میدهیم.» و بعد زنگ زدیم پلیس و تشکیل پرونده دادند. حالا تا ببینیم پرونده به کجا میرسد.»
نوزدهم خرداد ماه یعنی یک روز بعد از سرقت با همکاری شاهدین و نیروی انتظامی سارق شناسایی و دستگیر شد. دبستان نحوهی دستگیری او را تعریف میکند:« با تشویق دو شاهد ما همان شب با پلیس تماس گرفتیم فردای آن روز شاهد به ما زنگ زد و گفت من خانهی دزد را پیدا کردم و الان دم در خانهشان هستم و خودش هم با پلیس تماس گرفته بود بعد ما رفتیم کلانتری و به ما گفتند منتظر نامه قاضی هستیم که برویم و سارق را دستگیر کنیم بعد از آمدن نامه رفتیم و همان روز سارق دستگیر شد. سارق گراشی نبود. او بعد از صحبت کردن با قاضی اعتراف کرد و آدرس محل پنهان کردن گردنبند در منزلش را داد و شب نیز از کلانتری تماس گرفتند و گفتند برویم و گردنبند را از کلانتری برداریم.»
با پیگیری خبرنگار هفت برکه با نیروی انتظامی صحبتهای خانم دبستان تایید شد و پلیس از شناسایی، دستگیری و اعتراف این زن سارق خبر داد و از شهروندانی که به شکل مشابه مورد دستبرد قرار گرفتهاند خواست تا گزارش سرقت را به نیروی انتظامی بدهند. پلیس در ادامه همچنین به مردم توصیه میکند در صورت بروز چنین اتفاقی حتما نیروی انتظامی را در جریان قرار دهند و تشکیل پرونده دهند تا روند دستگیری سارق سریعتر انجام شود.
دبستان، با ابراز خوشحالی از شناسایی سارق با توجه به تجربهاش، از مادران گراشی میخواهد که در مراسمهای شلوغ طلا و جواهرات قیمتی را به فرزندان کم سن و سال خود آویزان نکنند و گفت:« توصیه میکنم اصلا طلا به بچههایتان نپوشانید، چون تقریبا سه چهار سال قبل هم دقیقا با همین روش، در مکان دیگری گردنبد دختر خواهر شوهرم را دزدیده بودند. من خودم خیلی کم اجازه میدهم که دخترم طلا بپوشد ولی چون بچه است و میبیند که بچههای دیگر طلا دارند همیشه با گریه و اصرار خودش به او طلا آویزان میکنم چون از همین اتفاق میترسیدم.»
او ادامه میدهد:«خواهش میکنم از پدر مادرها که حتی اگر بچههایشان گریه هم کنند، نگذارند که طلا بپوشند حتی بدل چون اگر هنگام کشیدن زنجیر، رگ گردن بچه آسیب میدید خدای نکرده فاجعه به بار میآمد. سه، چهار نفر از اقواممان نیز وقتی ایستوری من را دیدند، پیام دادند و گفتند این اتفاق برای آنها نیز افتاده است و روایت خودشان را برای من تعریف کردند.»
خانم عابدینی، شهروند گراشی دیگری است که سرقت دستبند دختر سه سالهش را برای ما تعریف میکند:« این اتفاق برمیگردد به چند سال قبل، زمانی که دخترم سه سالش بود. عروسی یکی از اقوام یک دستبند بود به قول گراشیها تک دست که پدرش به مناسبت تولد حضرت فاطمه براش خریده بود به قیمت یک میلیون و نیم، اولین عروسی بود که دستش میکردم رفت واسه بازی کردن. وقتی برگشت برایم خبر آورد یک زنی دستم گرفت گفت چه دستبندت خوشگله و از دستم باز کرد سریع گفتم بریم نشانم بده که کی بود؟ وقتی که گشتیم گفت اصلا آن زن در جمع نیست. این اتفاق در سالن مشتاقی افتاد. از این اتفاق به بعد دیگر هیچی طلا دورش نمیکنم فقط دورهمیهای دوستانه و خانوادگی.»
او در ادامه میگوید:«توصیهام به خانوادهها این است که ماشالله همه گراشیها به اندازه کافی طلا دارند و همه هم میدانند. تا جایی که میتوانند برای بچههایشان استفاده نکنند. چی میشه مگه؟»