نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

یادداشت های میرممتاز حاکم لارستان ( ۱ )

mir

گریشنا: حسین میرممتاز حاکم لارستان در سال های ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۵ است. خاطرات روزانه او از این پس در این سایت منتشر می شود.

 

شنبه،۸ اردیبهشت ۱۳۱۳
صبح رفتم حکومتی.مشغول کار شدم.رجایی آمد.اظهار داشت:یاور،رئیس امنیه راجع‏ به بلدیه و تنظیف شهر بر خلاف حدود و وظیفه خود مزخرفاتی می‏ گفت،مثل اینکه او را تحریک کرده ‏اند و از امیر چوپانی منافق می‏ دانست.گفتم:دیوانه دچار دیوانه‏ تر شده است.با تمام مهربانی و پذیرایی و انسانیت من،این اظهارات جز به دیوانگی و جنون به چیز دیگر حمل‏ نمی‏ شود.ظهر منزل نهار صرف و در پشه‏ بند استراحت کرده،عصر رفتم حکومتی.غروب‏ حمام‏[رفتم‏].اظهاراتی حبیب سلمانی کرد که معلوم شد این مردم لار خیلی به دیانت و تشیّع‏ علاقه‏ مند هستند.از حمام رفتم منزل رجایی.با یاور قدری صحبت کرده،مراجعت به منزل‏ نموده،بعد از[ادای‏]فریضه و شام،خوابیدم.
دوشنبه،۱۰ اردیبهشت ۱۳۱۳

صبح رفتم حکومتی.شخصی غریب وارد شد.نشست خود را معرفی کرد به نام میرزا تقی خان.حکمی ارائه داد که از طرف ایالت مأمور تفتیش است که به حدود بستک و بندر لنگه‏ برود.حدس زدم راجع به محمد رضا خان بنی عباسی است.گفتم.تصدیق کرد.به نظرم آشنا آمد.از سابقه جویا شدم.معلوم شد قوم مرحوم عمید السلطنه و میرزا عیسی خان است و در موقع ایالت قوام السلطنه و معاونت عمید السلطنه در خراسان بوده.فعلا جزو اداره تفتیش‏ قاچاق است که به تازگی در فارس تأسیس شده است و دیشب با یاور ادیبی،مفتش نظام ‏وظیفه، وارد شده است.در باغ گفتم برای او اطاق فرش کردند.خلیل پیش‏خدمت مأمور پذیرایی شد. نهار از منزل بردند.ظهر نهار صرف و راحت کردم.عصر رفتم نظام‏ وظیفه دیدن یاور.حمام رفته‏ بود.به حکومتی رفتم.هوا گرم و درجه‏[آن‏]۳۳ بود.نوشتجات پست را رد کرده،اول شب آمدم منزل.بعد از[ادای‏]فریضه،شام خورده،خوابیدم.

سه‏ شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۱۳

صبح رفتم حکومتی.حاج سید علی اکبر آمد.ماده تاریخ آب‏ انبار شیردار را ساخته،آورده‏ بود.مطبوع واقع شد.ظهر[در]منزل نهار صرف‏[کردم‏]،عصر به حکومتی،بعد باغ ملی‏ رفتم.میرزا تقی خان مفتش آمد تماشا.تعریف کرد.شب منزل آمدم.فریضه بجا آورده،شام‏ خورده،خوابیدم.

چهارشنبه،۱۲ اردیبهشت ۱۳۱۳

صبح رفتم حکومتی.چهار[ساعت مانده‏]به ظهر،بر حسب دعوت قبلی،فرمانده امنیه، متصدی گروهان،رئیس پست،کفیل مالیه،کفیل دفتر صحیه حاضر شدند راجع به شکایت سید عبد الغفور از شیخ عین الدین.[پس از]مذاکره،صورتمجلس نوشت و حرکات بی‏رویه و شیادی‏ و اخاذی او تصدیق و مشار الیه از امنیه تحویل قشون شد.فرمانده امنیه حرفهای آلمانی؟خیلی زد. ظهر منزل نهار صرف‏[کردم‏]،عصر حکومتی رفتم.یاور ادیبی،مفتش نظام ‏وظیفه،آمد بازدید. شخص کامل ولی تریاکی بود.قرار شد فردا نهار بیاید حکومتی مهمان من باشد.غروب رفتم باغ‏ ملی.اول شب رفتم اداره امنیه.یاور بود.مرا برد اطاقهای شعبات.اعضاء و اجزاء را معرفی کرد. بعد برد اصطبل و سربازخانه.تشکیلات خود را در اطاقها معرفی و نشان داد.سربازخانه را خوب‏ درست و تعمیر و مرتب کرده بود.واقعا مورد تحسین بود. اتومبیل خود را،که گلوله متعدد از سارقین در تنگه نرد خورده بود،نشان داد.حقیقتا خدا به او رحم کرده بود.بعد خداحافظی کرده‏ آمدم منزل.موقعی که در دفتر او بودم،تلفونگرام توبیخی که رئیس امنیه ناحیه به او کرده و جوابی‏ که داده بود خواندم.فهمیدم با قارت و قورت‏[-هارت‏وهورت-دادوفریاد]خیلی جبون‏ [-ترسو]است.بین قطب‏ آباد و جهرم اتومبیل رفته و دزدها مسافرین را لخت کرده و امنیه تیر خورده و باعث تغییر رئیس ناحیه شده بود.بعد از[ادای‏]فریضه،شام خورده،خوابیدم.

                                                                                       

         ادامه دارد…………..

خروج از نسخه موبایل