نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

به خانه خوش آمدی، احمدخان

هفت‌برکه-محمدامین نوبهار: آخرین‌بار وقتی بعد از دیدار چندساعته‌مان آمده بود تا ما دانشجوهای همشهری‌اش را تا درِ خروجی دائره‌المعارف بزرگ اسلامی بدرقه کند، یکی از بچه‌ها پرسید: استاد دیگر نمی‌آیید جنوب؟ به خانه سری نمی‌زنید؟

این ویژگی جذاب اقتداری بود که هرچند ۷۰ سال از او کوچک‌تریم، اما می‌توانیم با او بگوییم و بخندیم. مکثی کرد، خندید، گفت: دوست دارم بیایم. اما من دیگر آن‌جا کسی را ندارم. پدران شما شاگردان من بودند. رفقایم دیگر همه رفته‌اند. مرا هم دیگر آن‌جا کسی نمی‌شناسد.

این را راست می‌گفت. اقتداری وقتی رفت، در شهرش تازه خیلی از هم‌سن و سال‌های من پرسیدند، او که بود؟ این خاصیت پژوهشگر آن نسل است که مثل خوره به دنبال کارش است و بر نامش تاکیدی ندارد. پیش می‌رود و می‌گوید‌ «کسی این نوشته‌ها را خواهد خواند.».

با این وجود ما همه‌ی مردم گراش، مدیون اقتداری‌ایم. و یک گام آن‌طرف‌تر همه‌ی مردم جنوب ایران و چه بسا هر آدمی که دل در گروی این خاک و این آب دارد، حالا برایتان می‌نویسم چگونه؟

اقتداری گفت «پدران شما شاگردان من بودند.» من اما می‌گویم نه تنها پدران ما، که حضور او را در آن خطه حس کردند، بلکه ما و فرزندان ما نیز همه در مکتبی سواد آموخته‌ایم که احمد اقتداری بنایش را گذاشته است. همان ۷۰ سال پیش. او که در جوانی، رییس فرهنگ لارستان و بنادر خلیج فارس شده بود در نخستین اقدام، پیگیر راه‌اندازی مدارس نوین در سراسر جنوب شد و خیلی زود، درست پیش از آن‌که شکایت‌نامه‌اش به وزیر فرهنگ وقت و سخنرانی‌هایش در منطقه کار دستش بدهد و کارش به تبعید اجباری بکشد، بیش از ۲۳۰ مدرسه را در هرمزگان و بوشهر و فارس بنا نهاد. مدارسی که تا امروز هستند و فرهنگ و ادب را در جنوب اعتلا می‌دهند. شاید به همین علت است که می‌گویم هر کدام از ما جنوبی‌ها از آبشخور فرهنگی‌ای که او سنگ بنایش را گذاشت، بهره‌ای برده‌ایم. ما و پدران ما و پدربزرگ‌های ما.

این اما تنها زمینه‌ای نیست که ما را مدیون احمدخان می‌کند. دین بزرگ او به گردن همه‌ی ما که قلبمان با نام ایران و خلیج‌فارس می‌تپد در آن هویتی است که ما امروز داریم و ریشه در اسناد و مطالعات او دارد. هر کدام از ما بارها با کارزارهای حمایت از نام «خلیج‌فارس» روبرو شده‌ایم و جایی آن را از آن خودمان دانسته‌ایم یا جایی خودمان را «ایرانی» گفته‌ایم و با این وجود خیلی از ما نمی‌دانیم وقتی این مناقشه در تاریخ آغاز شد، چه کسی پا به میدان گذاشت و این خاک و آب پرمناقشه را بازخوانی کرد؛ شهرها را خانه به خانه گشت و کاغذهای دست‌نویس را از زیر خروارها خاک بیرون کشید، تصحیح کرد و آن‌ها را برایمان خواند. اقتداری بود که نخستین‌بار کتیبه‌های باستانی را نشانمان داد و گفت این نیلی مواج، نامش خلیج فارس است.

ده سال پیش که با دوستانش برای چند روز به گراش و لار برگشته بود. در آخرین ساعات سفرش، در فرودگاه دنبالش می‌گشتم که سوالی بپرسم. نیافتمش. دکتر باستانی‌پاریزی را دیدم که گوشه‌ای نشسته و منتظر نوبت پرواز است. با شرم نوجوانی پرسیدم: استاد شما دکتر اقتداری را ندیده‌اید؟ لبخندی زد، گفت: «رفتند که! با افشار* رفتند بوشهر» همایش که تمام شده بود، بی‌خیال برگشتن به تهران شده بودند و با ماشین رفته بودند جنوب. که یکبار دیگر دوستانه این مسیر را بگردند. جنوب، خانه‌ی اقتداری بود. جایی که وجب به وجش را با پای پیاده گشته بود، عکس برداشته بود و اسناد هویتی ما را از پستوی خانه‌های خشت و گلی بیرون کشیده بود. اقتداری و افشار، در هشتاد سالگی هم آرام نداشتند و پیگیر بودند. حتی تا همین اواخر؛ در سینه‌ی ادب فراوانش، زبان پرشوری داشت که حکایت‌های بسیاری درباره‌اش نقل می‌شود. از جملات تند و تیزش به سران دولت‌ها، به هرکسی که حتی واژه‌ای درباره‌ی ایران جابیاندازد. چه گریشمن فرانسوی باشد و چه شاه جوان ایران.

منِ جوانِ بیننده‌ی امروز، اقتداری را اگرچه جز چندبار بیشتر ندیده‌ام و با او گپ نزده‌ام، اما هرگز او را در سکون نیافته‌ام. حرکت، وجه تمایز این نسل بود. نسل آدم‌های روش‌ساز و تفکرساز. نسل آدم‌هایی که از فراز تاریخ، جهان را می‌نگریستند و از همان زاویه‌ی دید است که اقتداری می‌گوید: «ایران می‌ماند، همچون ققنوس… تاریخ نشان داده است.»

صبح امروز او به خانه برمی‌گردد، در آرامشی که هیچ‌کس از او به خاطر ندارد، و نه با پای پیاده، که سوار برمحمل ابدی‌اش. او بازمی‌گردد به شهر کوچکش گراش، تا پس از یک قرن، در خانه آرام بگیرد، کنار انیس‌خانم،  مادرش. در گورستانی خانوادگی و تاریخی. مردم شهر به انتظار نشسته‌اند تا به میزبانی‌اش بیایند. که روی سر بدرقه‌اش کنند. مردی که پس از رفتنش درست نمی‌دانیم چند کتاب دیگرش را باید بخوانیم تا او و عشق دیرین‌اش، ایران، را بشناسیم.

* دکتر ایرج افشار، ایران‌شناس نامی
** این یادداشت در روزنامه ایران، شماره ۷۰۴۳ (۵ اردیبهشت ۹۸) منتشر شده است. (+)

 

خروج از نسخه موبایل