هفتبرکه – گریشنا: مسعود غفوری که چندی پیش با بررسی آثار توماس پینجان از رساله دکترای خود دفاع کرده، آرزو دارد در آینده این نویسندهی مهم را بیشتر به جامعه ادبی ایران معرفی کند.
«نکتهی عجیب دربارهی فضای ادبی و کتابخوانی ایران این است که با توماس پینچان، یکی از مهمترین نویسندگان پستمدرن (یا به عبارتی مهمترین نویسنده پستمدرن آمریکا) آشنایی ندارد.» این گفتهی مسعود غفوری است که رسالهی دکترایش را در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی روی رمانهای پینچان نوشته است. آیا او میتواند آثار این نویسنده مهم آمریکایی را به فارسیزبانان بشناساند؟ خودش میگوید: «پیش از این پژوهشگران بزرگی در دانشگاههای ایران به زبان انگلیسی درباره پینچان نوشتهاند، اما به زبان فارسی هنوز منابع قابل توجهی دربارهی او وجود ندارد. این نشان میدهد موانع زیادی بر سر ترجمهی آثار پینچان در ایران وجود دارد. البته اگر طولانی و پیچیده بودن رمانهای پینچان را در نظر بگیریم، این مساله خیلی هم عجیب نیست. ولی کسی چه میداند، شاید در آینده با پینچان بختآزمایی کردم.»
غفوری در ۱۵ بهمنماه ۱۳۹۷ از رسالهاش در دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران دفاع کرد. این رساله با عنوان «صفحات بیشاشباع: خوانش رمانهای ضد کارآگاهی توماس پینچان در زمینه روایتشناسی نو»، با راهنمایی دکتر سیدمحمد مرندی و با مشاورهی دکتر یونس شکرخواه نوشته شده بود، و با درجه عالی پذیرفته شد.
او عنوان رسالهاش را اینطور توضیح میدهد: «کمتر کسی هست که با داستان کارآگاهی آشنایی نداشته باشد. رمان ضد کارآگاهی نوع پستمدرن این داستانهاست که در آن تمام مراحل قصهی کارآگاهی (از خود عمل جرم و جنایت گرفته تا شخصیت کارآگاه و تحقیقات او) به طنز گرفته میشود و در آخر هیچ چیز با قطعیت معلوم نمیشود. من پیشنهاد دادم که چهار تا از رمانهای پینچان در این ژانر میگنجند.» او در توضیح نقطهی تمرکز مطالعهاش در این رمانها نیز میگوید: «تمام رمانهای توماس پینچان از تکنولوژی و رسانه اشباع شده است، تا جایی که میشود تصور کرد او این رمانها را مثل یک آزمایشگاه برای سنجش تاثیر این عناصر بر زندگی انسانها مینویسد. برای من که چند سالی است با کار رسانهای و روزنامهنگاری درگیر هستم، این جنبه از رمانهای پینچان بسیار جالب بود. به همین خاطر از راهنمای دکتر یونس شکرخواه، پدر روزنامهنگاری آنلاین ایران، هم به عنوان استاد مشاور رساله استفاده کردم.»
و نتیجهی تحقیق؟ غفوری پینچان را نویسندهای بسیار طناز، حساس و انسانگرا یافته است: «پینچان در رمانهایش به دنبال معنای کلمه انسان و جایگاهش در دنیای تکنولوژیزده و اشباعشده از رسانه است. او شخصیتهایش را با انواع و اقسام رسانهها (از پست و تلویزیون گرفته تا سینما و اینترنت) درگیر میکند، و نشان میدهد چطور آدمها میتوانند با این دنیا کنار بیایند. به طور خلاصه، او میگوید اگر میخواهید در چنین دنیایی زندگی کنید، باید به این تاثیرات آگاه باشید، از آنها برای بهتر کردن زندگی خودتان و دیگران استفاده کنید، و حتی بخشی از خصوصیات ماشین را در خودتان نهادینه کنید. در نتیجه داستانهایش نوعی حساسیت و مسئولیت اخلاقی جدید را بر پایهی همدردی، اعتماد و ارتباط انسانی به نمایش میگذارند.»
از توماس پینچان تاکنون هشت رمان و یک مجموعه داستان کوتاه منتشر شده است. او از سال ۱۹۶۳ با انتشار اولین رمانش، V. خودش را به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات پسمدرنیستی مطرح کرد و سه سال بعد با رمان حراج کالای شماره ۴۹ به شهرتش افزود. اما عمدهی شهرتش را مدیون رمان اودیسهوار و ساختارشکنانهاش، رنگینکمان جاذبه (۱۹۷۳) است. تنها یکی از رمانهای او در ایران به خاطر اقتباس سینماییاش در سال ۲۰۱۴ شناختهشدهتر است: نقص ذاتی. آخرین رمان او، لبهی خونین، در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. غفوری میگوید: «شاید عاقلانهترین کار در مورد ترجمه آثار پینچان، شروع کردن با مجموعه داستان کوتاهش باشد. هرچند این هم به هیچوجه سادهترین کار نیست.»
مسعود غفوری متولد ۱۳۶۰ در گراش، دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه شیراز خوانده است.