هفتبرکه – مسعود غفوری: یکی از کرامات شورای پنجم این است که تاریخِ خودش را تکرار میکند. درست بعد از یک سال، اعضای شورای اسلامی شهر گراش دوباره در نقطهی شروع قرار گرفتند: آنها در ابتدای شهریور، یک بار دیگر به ریاست علیاصغر حسنی رای دادند تا دست خورشیدی را در نایبرییسی شورا بند کنند؛ و در همان جلسه (تقریبا در سالگرد معرفی فقیهیکیا به عنوان شهردار سال اول) شهردار سال دوم را معرفی کردند. قضیهی اول با دلخوری همراه است، و قضیهی دوم با دلشوره. جلسهی انتخابات هم البته با دلآزردگی همراه بود، آن هم از طرف چه کسی جز فوزیه ناصری، که جلسات انتخابات و معرفی شهردار را با جار و جنجال ترک کرد.
ترکیب نو: ۳+۱+۱
انتخاب مجدد علیاصغر حسنی به عنوان رییس شورا، حتما با دلخوریهایی از سوی مصطفی خورشیدی و طرفدارانش همراه است. خورشیدی کتوشلوارِ ریاستِ شورا در سال دوم را به دلایل مختلف برای خودش دوخته بود. او در جلسه انتخابات هیات رییسه، برای ریاست نامزد شد و به خودش رای داد، ولی رییس نشد. او در همین جلسه برای نایبرییسی نامزد نشد و اصلا رای نداد، ولی نایبرییس شد. سخنگوی شورا، اکبر باقرزاده، گفت این تصمیم را به خاطر عملکرد قابل قبول حسنی در خارج از شهر، و عملکرد قابل قبول خورشیدی در داخل شهر گرفتهاند. اما واقعا مصطفی خورشیدی با این شیوه تصمیمگیری و موازنهی عملکردها موافق است؟ اگر نمایندگان مردم در شورای شهر بالاخره تصمیم بگیرند که گزارشی از این عملکردهای قابل قبول رییس و نایبرییس را برای موکلانشان منتشر کنند، شاید بتوان بهتر نتیجهگیری کرد. به هر حال، بازی شناور شورای پنجم در تصمیمگیریها باعث شد در انتخابات هیات رییسه، ترکیب ۳+۱+۱ (حسنی، باقرزاده، فتحی + خورشیدی + ناصری) شکل بگیرد و نتیجه را به نفع حسنی تمام کند. حالا خورشیدی باید ریکاوری کند برای شروع فصل بعد.
یا شروع یک حملهی رو به جلو؟ خیلی سخت (و شاید هم خیلی زود) است که دربارهی تاثیرِ دورنمایِ انتخاباتِ مجلس در این یارگیریها و بدهبستانهای جدید شوراییان گمانهزنی کرد؛ ولی گریزی هم از آن نیست. سوالی که ذهن را قلقلک میدهد این است: آیا حتی یک عضو در شورای پنجم هست که خودش را در حد و اندازهی نامزدی مجلس نبیند؟ تکلیف حسنی که مشخص است: او اگر از تایید صلاحیتش تا درصد قابل قبولی مطمئن شود، قطعا در مرداد یا شهریور سال آینده از شورا استعفا میدهد و همانند دورهی قبل، انتظار دارد تنها نامزد گراش باشد. بلندپروازی خورشیدی هم با کسب مقام اول در انتخابات شورای شهر، بیشتر از قبل تحریک شده است و در صورتی که بتواند سدِ حسنی را به نحوی دور بزند، از الآن به دوختن کتوشلوار پوسترهای تبلیغاتیاش فکر میکند. دکتر فتحی هم در جاهای مختلف (از جمله در میزگرد هفتبرکه) خودش را بیتمایل نشان نداده است؛ و مهندس باقرزاده هم به احتمال زیاد بدش نمیآید از عضویت در شورا پلهای بسازد برای بالاتر رفتن. و فوزیه ناصری؟ چرا که نه؟ او یکنفس در انتخابات شورا (بخصوص به عنوان نماینده زنان) بالا آمد، خودش را به رکگویی و دفاع از حق شهره کرد، و بلندپروازیاش هم بر کسی پوشیده نیست.
خلاصه این که یکی از حساسترین گلوگاههای شورای پنجم، همین انتخابات مجلس است. انتخاباتی که در اواخر سال آینده برگزار میشود، و الآن دیگر قطعی شده است که اگر اعضای شوراهای شهر قصد دارند در آن نامزد شوند، باید شش ماه قبل (یعنی در مرداد یا شهریور سال آینده) از عضویت در شورا استعفا دهند. با استعفای پیشدستانهی محمد ناصری از علیالبدلی شورا (اگر از خبرها دربارهی پس گرفتن نامه، یا به عبارتی «انصراف از استعفای پیشدستانهی او» که یک پارادوکس جذاب دیگر است، بگذریم)، اگر دو عضو شورا بخواهند برای مجلس نامزد شوند، شورا لغو میشود. تا روزگار چه زاید.
شهردار نو: سومین شهردار در یک سال
مورد دوم، یعنی انتخاب ابراهیم خداشناس در اولین جلسهی شورا با هیات رییسه جدید، با دلشوره همراه است. به گفتهی سخنگوی شورا، هر چهار نفر اعضای شورا به انتخاب خداشناس رای دادهاند، اما خداشناس هنوز به گراش نیامده است. بله، جمله قبل مشکل دارد، آن هم دو تا مشکل: رای فوزیه ناصری نه تنها معلوم نیست (چون جلسه را ترک کرده بود) بلکه حتی ظاهرا به دلیل همان بازی شناور در ترکیببندی شورا، چندان مهم هم نیست؛ و شهردار جدید هم مثل شهردار سابق، مهندس فقیهیکیا، قبل از آمدنش به گراش معرفی شده است.
البته با بررسی کارنامهی ابراهیم خداشناس، اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که او اصلا چطور به آمدن به گراش راضی شده است؟ میتوان حدس زد که جناحبندیهای سیاسی در این امر بیتاثیر نیست. شنیده میشود که خداشناس فردی اصولگراست و در زمان حضور اصولگرایان در شورای شهر و شهرداری شیراز به درجات بالاتر رسید و شهردار منطقه سه شد. اما با توفق لیست امید در انتخابات شورای شهر شیراز، تغییرات به سمت نیروهای نزدیک به طیف اصلاحطلب شروع شد، و افرادی مثل خداشناس موقعیت خود را متزلزل میبینند و احتمالا به گزینههای پیشِ رویشان بیشتر فکر میکنند.
به هر حال، خوشحالی شوراییان از موفقیت در جلبِ رضایتِ خداشناس را میتوان درک کرد. آنها توانستهاند از آب گلآلود در شیراز، یک ماهی درشت بگیرند. به گفته خودشان، این اولین فردی است که با سابقهی شهرداری در یک کلانشهر، به شهرداری گراش میآید. او کارشناسی عمران دارد و ارشد و دکترای برنامهریزی شهری، و به نظر میرسد از لحاظ سنی و تجربی هم توان کنترل خواستهها و برقراری رابطهی تعاملی با اعضای شورای پنجم را دارد.
سخنگوی نو: مهندس باقرزاده
طبیعی بود که اعضای شورا در سال دوم به سخنگویی فوزیه ناصری رای ندهند. آنها آنقدر از نقشی که ناصری به عنوان اپوزیسیون شورا به خود گرفته بود ناراضی هستند که حتی، به ادعای ناصری، از خدا میخواهند او از شورا برود. اما از سوی دیگر، ناصری هم نخواست یا نتوانست با رسانهها ارتباط معنادار و کارسازی برقرار کند. او برای رساندن صدایش به مردم دربارهی عملکرد شورا، به جای گفتگو و تعامل با رسانهها ترجیح داد گلایهها و شکایاتش را در جمعهای مختلف فریاد بزند. سخنگوی مردد اگر با رسانهای مصاحبه میکرد، اجازه انتشار صحبتهایش را نمیداد؛ اما چند روز بعد همان صحبتها را در جمعی فریاد میزد. در ماههای آخر، ناصری از بسیاری از تصمیماتی که مردان شورا میگرفتند کنار گذاشته شده بود، و حتی نمیتوانست پاسخ سرراستی به جز «من که خبر ندارم» به رسانهها بدهد. کار به جایی رسید که او حتی در مهمترین جلسهی شورا یعنی انتخابات هیات رییسه هم برای رایگیری شرکت نکرد تا بتواند دست کم از نزدیکترین همفکرش، مصطفی خورشیدی، به صورت نمادین دفاع کند. انتخابات هیات رییسه بدون حضور ناصری برگزار شد و نتیجه هم سه هیچ به ضرر او اعلام شد. حال باید دید ناصری که در سال اول نقشِ عجیب و پارادوکسیکالِ سخنگو-اپوزیسیون را برای خودش تعریف کرده بود، در سال دوم چه نقشی برای خودش تدارک میبیند.
اما بررسیِ چگونگیِ رسیدنِ اکبر باقرزاده به نقشِ سخنگوییِ شورا نیز از این جنبه جذاب است که میتوان آن را به یک کودتای خزنده تشبیه کرد. رفتار ناصری باعث شد از جایی به بعد، نقش سخنگویی شورا را عملا مصطفی خورشیدی و اکبر باقرزاده به عهده بگیرند. هر دوی این افراد آنقدر سیاستورزی دارند که زیر میز نزنند و مصلحت (این واژهی عجیب و هزارچهره) را در نظر بگیرند. در شرایطی که حسنی کلا در دسترس نبود و دکتر فتحی هم در تیررس قرار نمیگرفت، خورشیدی سعی کرد با تعامل بیشتر با طبقات مختلف اجتماعی و حضور بیشتر در شهر، به رایدهندگانش ادای دینی کرده باشد. اما مهندس باقرزاده قدم بزرگتری برداشت: او رسانهی خودش را راه انداخت. او که به دلایل مختلف از مشیِ رسانههای گراش در قبال شورای شهر رضایت نداشت (و این بحثی جداگانه میطلبد)، سرآخر سایت «گراشنیوز» را راهاندازی کرد تا احتمالا اهداف و دیدگاههایش را راحتتر منعکس کند. زنهار که این تیغی دولبه است: فعلا سمت سخنگویی شورا را برایش به ارمغان آورده، ولی با توجه به ذهنیت و انتظار سخنگو و رییس شورا از نقش و کارکرد رسانهها، بعید نیست به یکی از این دو راه برود: بُریدن و ریختن؛ یا کند شدن و افتادن. به هر حال، اگر اعضای شورا در آینده به سمت وضعیت «هر عضو شورا، یک رسانهی اختصاصی» رفتند، جای تعجب نیست.
در آستانه فصلی نو
شورای شهر گراش با تمام این دلخوریها، دلشورهها و دلآزردگیها، خودش را در ابتدای یک فصل جدید قرار داده است. اعضای شورا قاعدتا از مردم انتظار دارند یک سال دیگر صبر کنند تا این فصل نو به ثمر بنشیند و نتیجهی انتخابهای جدید را در ابتدای سال شورایی بعدی ببینند؛ گویی سالی که گذشت را نباید یاد کرد، چون اوضاع بر وفق مراد نبوده است.