هفتبرکه – گریشنا: چندی پیش بخش اول یادداشت «یک گراشی از دبی» با موضوع تخصصی آب و انرژی در منطقه جنوب فارس در گریشنا منتشر شد. اکنون بخش دوم این یادداشت را میخوانید.
آب مساوی است با آبادی، زندگی و شادی. برق مساوی است یا ترقی، سازندگی و رفاه.
آب و برق، حیاتیترین نیازهای زندگی معاصر
آب سالم و بسنده به همراه انرژی برق از حیاتیترین نیازهای انسان معاصر است. نیاز به آب سالم و بسنده برای زندگی، به همراه ضرورت انرژی برق اصلیترین عامل زیربنایی در ایجاد راهبرد توسعه و پیشرفت متوازن یک منطقه است. اگر مردمانی در یک منطقه و اقلیمی از کشور می خواهند که زندگی آبرومندی داشته باشند و دست گدایی و دریوزگی دراز نکنند و یا مجبور به کوچ و تخلیه سرزمین مادری خود نشوند، و همچنین بخواهند با پاسداری از عزت نفس انسانی خود، دیگر مردمان به چشم احترام به آنها نگاه کنند، باید در تولید انرژی خود و داشتن منابع آب مطمئن کم و پیش خودکفا باشند و یا در تأمین و بیمه نمودن نیازمندیهای بلندمدت خود قدرت اصلی در تصمیمگیریهای مرتبط به این دو عامل حیاتی قرار داشته باشند. یعنی اگر به گونه مثال، یک منطقه بیست درصد انرژی برق مورد نیاز خود و یا آب مصرفی اش را خود تولید کند، به این معنی است که هشتاد درصد در تمامی عرصههای زندگی نیاز به کمک دارد.
این موضوع آب و برق و نیروی متخصص مرتبط به این دو به اندازهای مهم و حیاتی است که هر مشکلی در این دو مورد باشد به تمامی عرصههای دیگر زندگی آنها نیز سرایت میکند، چه منطقه زندگی آنها کشاورزی، صنعتی و یا خدماتی باشد، فرق نمیکند. تصور بفرمایید هشتاد درصد زندگی شما دست دیگران باشد و شیر آب و کلید برق شما از جایی دیگری کنترل شود. آنچه یک منطقه را زنده نگاه می دارد و جهان به چشم احترام به آن نگاه میکند، تواناییهای داخلی منطقه است و تواناییها را نیز با این دو عامل آب و برق تعریف میکنند. زندگی امروزی همراه با علم و دانش است. دیگر نمی توان بدون علم و دانش زندگی آبرومندی داشت. این علم و دانش امروزی بدون انرژی برق و آب سالم و بسنده و متخصصین ورزیده ناممکن است. این یک زیربنا و اصل است.
وقتی زیربنا و اصل زندگی انسانها در دنیای مدرن امروزی در هر کجای این کره خاکی آب و برق باشد، لاجرم منطقه زندگی ما نیز که در قسمت جنوبی و خشکتر یک کشور خشک و نیمهخشک به نام ایران قرار گرفته، مستثنا از این اصل نیست. تیتر این سلسله نوشتارها برای تأکید بر همین اصل و ریزبنای زندگی انتخاب شده است. در سطور بالا نوشتهام جهان به چشم احترام به مردمانی نگاه می کند که تواناییهای داخلی منطقه زندگیشان بالا باشد. یعنی آب و برق مکفی و پایدار در بلند مدت برای رشد و توسعه همگون منطقه زندگی خود داشته باشند. روشن است که در حال حاضر منطقه ما سرزمینی کشاورزی و یا صنعتی نیست و امرار معاشمان نیز از ارائه خدمات و سرویس و یا تولید علم و فنآوری نمی گذرد. معادن استراتژیک فلزات گرانبها مثل طلا و نقره و یا مس و اآلمینیوم که نداریم. تاکنون هم اثری از بودن و داشتن فلزات نادر و کمیابی مثل رادیوم و زرکونیم و غیره نیز نیست که سیل سرمایهگذاران خارجی به این سرزمین خشک سرازیر نماید. البته چند حلقه چاه نفت و گاز در گوشه کنارههای این سرزمین پهناوره مشاهده میشود ولی کلاً منطقه ما به عنوان منطقه نفتی شناخته نمیشود که انتظارتی داشته باشیم.
همچنین باید قبول کنیم که در موقعیت استراتژیک جغرافیایی آنچنانی هم نیستیم که مثلا از پیشرفت ترافیک و راه و ترابری، تغییرات اساسی در توسعه و پیشرفت عایدمان شود. با پیشرفت در ایجاد راههای اتوبانی و یا ریلی در منطقه، ما حداکثر تبدیل میشویم به منطقه عبوری دیگران که فقط ترافیک و زبالههایش و یا ناهنجاریهای رفتاری عابران نصیبمان خواهد شد. (البته برای ما مردمان محلی این سرزمین، رفت و آمد بسیار تسهیل خواهد شد ولی بحث توسعه و رشد همه جانبه و متوازن بحثی جدا و درونی منطقه خواهد بود که بیشتر به آب و برق مربوط خواهد شد، ولی اگر در برنامهریزی پایه برای پیشرفت و رشد همه جانبه و خودکفا برنامهریزی درستی شود، قطعآً ما هم از اتوبان و ریل نصیب خواهیم داشت و استفاده خواهیم کرد، که چگونگی آن بحثی خارج از موضوع این نوشتار میباشد.)
این گزاره را خوب به یاد داشته باشیم: «آب و برق اصلیترین عامل زیربنایی و محوری در ایجاد راهبردهای توسعه و پیشرفت متوازن یک منطقه است.» در بالا نوشته ام که منطقه زندگی ما و چگونگی امرار معاش و معیشتمان در چهارچوب حوزههای شناختهشده کلاسیک اقتصادی، مثل اقتصاد کشاورزی، صنعتی و یا اقتصاد خدمات نیست و از جامعه اقتصاد پویا و مدرن مثل تولید علم و فن آوری، تولید برند و پتنت و یا آیتی نیز تا دهها سال به دوریم. پس هم اکنون که منطقه ما به نسبت در مقایسه با سایر شهرستانهای کشور از یک رفاه، آبادی و توسعه نسبی بیشتر و بهتری بر خوردار هستند، سبب و علتش چیست؟ جواب این سوال را همه ما به خوبی میدانیم و راقم این سطور هم چندین مقاله و یادداشت در این ارتباط نوشتهام (می توانید سری نوشتههای یک گراشی از دبی را بخوانید).
آبادانی منطقه با ارزآوری مردمان، دایمی نیست
بله، آنچه همه میدانیم این است که بخش اصلی و مهم توسعه و آبادانی روستاها، بخشها و شهرستانهای این منطقه به دلیل ارزآوری بخشی از مردمان این منطقه از خارج است. این ارزآوری از حدود ۱۵۰ سال بیش تاکنون بوده و هنوز هم ادامه دارد. اندازه و مقدار آن نیز در تناسب مستقیم با درآمدهای محل کسب و کار این بخش از مردمانمان در کشورهای جنوبی خلیج فارس است. هر مقدار که آن کشورها بیشتر در حال توسعه و رشد و درآمدزایی بودهاند، درآمد و ارزآوری منطقه ما هم از آنجا بیشتر بوده است. به تقریب و تخمین میتوان گفت که آبادانی شهرستانهای لارستان، خنج، گراش و بستک تابعی مستقیم و بلافصل از پیشرفت و توسعه کشورهای جنوبی خلیج فارس از یکصد سال پیش تا به امروز بوده است (کمتر تحت تآثیر ثروت و شکوفایی کشور و یا بودجه عمرانی دولتهای مختلف در آن قرار داشته ایم). همین یک قلم پروازهای هفتگی شرکتهای هوایی العربیه و فلایدبی به فرودگاه لار، کوچکترین دلیل اعتباری این ادعاست که اگر پروازهای این شرکتها از این دو شیخنشین نبود، قطعاً در هفته دولت استاندار برای افتتاح ترمینال جدید به لار نمیآمد، آن هم در زمانی که اکثریت فرودگاههای کشور رکود و کمکاری دارند (اطلاعات و سندهای بیشتر در این موضوع بخواهید به یادداشتهای پارسال راقم به آرشیو سایتهای آفتاب و گریشنا رجوع کنید).
متأسفانه باید بگویم که این امر هم مانند هر امری دیگری در جهان اجلی دارد که دیر و یا زود آن اجل فرا میرسد. بدین معنا که زمان و مهلت درآمد اقتصادی و تضمین معیشت و ارزآوری منطقه از این کشورها دارد به اجلش نزدیک میشود. به چه دلیل و سبب این اجل دارد نزدیک میشود، بحث این نوشتار نیست، بلکه موضوعی است که باید بایسته و شایسته در زمان و مکان مناسبی به آن پرداخته شود. در اینجا برای اینکه بتوانیم از این موضوع برای ضرورتها، نیازها و بایدهای تأمین آب و برق به آن استناد و تأکید کنیم، ناچار به بیان مختصر و کوتاه چند عامل و سبب نزدیک شدن این اجل هستیم:
۱- نسل جدید رابطه عاطفی با منطقه ندارد
بخشی از مردمان منطقه که از سالها پیش به کشورهای جنوبی خلیج فارس مهاجرت کرده اند و تابعیت این کشورها دارند، داری نقش قابل توجهی در ساخت و ساز خیرّیههای مختلف و آبادانی شهر و روستای نیاکان خود تاکنون داشتهاند و یا به روشهای مختلف کمک و یاری به همشهریان و یا وابستگان دور و نزدیک خود چه در ایران و چه در کشور محل سکونتشان میکردهاند (مثل ساختن بیمارستانها، مدارس و دانشگاهها و یا ایجاد انواع و اقسام بنیانهای خیّرساز دیگر و از همه کارها مهمتر، سرمایه دادن برای کسب و کار و یا کفیل و شریک شدن اسمی در انجام سرمایهگذاری و کارآفرینی یا کمکهای پشتیبانی و مشاورهای در زمان نیاز به آشنایان و وابستگان دیار پدریشان در کشورهای جنوبی خلیج فارس و بعضاَ در خود ایران). هم اکنون این مردمان یا به رحمت خدا رفتهاند و یا در سنینی از عمر و بازنشستگی قرار دارند که دیگر عملاَ توانایی گذشته خود را ندارند و اولاد و نوادگانشان هم به دلیل آموزش و بزرگ شدن در این کشورها و یا تحصیل در کشورهای غربی، هر چند خود مردمانی قابل و توانایی گشتهاند، ولی به دلیل دوری از فرهنگ پدری و خانوادگی و تغییرات شدید فرهنگی و سیاسی در این کشورها، عملّا مانند پدر و یا نیای خود فکر و عمل نمیکنند و تقریبا از شهر و روستای اجدادی خود به دور و کمخبر هستند و از دسترس وابستگان و اقوام دور و نزدیک خود در منطقه به دورند. سادهتر بگویم، رابطههاشان با منطقه ما قطع شده است. بنابراین، منطقه ما بخشی از بودجه و ارزآوری خود از دست داده است و یا به زودی به کلی از دست خواهد داد.
۲- خیرین ما، جانشین ندارند
بخشی معدود و انگشتشمار از مردمان متمول منطقه هستند که بیشتر از پنجاه سال از عمر خود از دوره نوجوانی و توان کاریشان در کشورهای جنوبی خلیج فارس به کار مشغول بوده و هستند و هماکنون دارای کسب و کار موفق و معروفی شدهاند. انسانهای توانا و پرکاری بودهاند که یا خود بنیانگذار شرکت و مستغلات خود بودهاند، و یا میراث کسب و کار پدری را بزرگ و بزرگتر کردهاند. این انداک افراد همین معدود خیّرین کنونی و بنام شهرها و روستاهای دیار خود هستند که هنوز رابطه روزانه و نزدیک با دیار پدری خود دارند و هر یک به مقدار توانایی مالی و درک و شناخت فرهنگی خود، پروژههای مختلف عمرانی و آبادانی بزرگ و قابل توجه در منطقه انجام دادهاند و یا دارند باز هم انجام میدهند. عمرشان طولانی و وسعشان پایدار باد. این افراد کم کم به سن باز نشستگی رسیدهاند و کسب و کار خود را به فرزندان منتقل کرده اند و یا به زودی خواهند کرد. این بزرگواران باقیمانده نسلی هستند که هنوز به دیار مادری خود علاقهمند هستند و دارند کارهای خیریّه بزرگ انجام میدهند. وقتی این انگشتشمار خیرّین بزرگوار به بازنشستگی برسند، نسل جایگزین نخواهیم داشت و کم کم منطقه از توانایی مالی و فکری این عزیزان بیبهره خواهد شد. فرزندان و نوادگان این عزیزان خیلی کم شناخت و سنخیت فرهنگی با منطقه دارند و اغلب هم بنا به ضرورتهای اجبار و ناچاری روزگار تابعیت کشورهای غربی و آمریکا دارند و یا به زودی خواهند گرفت. متاسفانه با این انتقال، نسل جانشین شده از دیار پدری خود بیخبر یا کمخبر خواهند شد. لذا تا ده سال آینده کم کم توان و نیروی ارزشمند این انگشتشمار انسانهای دارا و موّثر را در توسعه و آبادانی فعلی در منطقه نخواهیم داشت.
۳- فشار سیاسی و اقتصادی بر ایرانیان
رویدادهای مختلف و تغییرات ژرف در اقتصاد و درآمدهای مالی کشورهای جنوبی خلیج فارس همراه با مشکلات سیاسی و رقابتهای ژئوپلیتیکی این کشورها با ایران سبب شده که اوضاع و احوال کسب وکار و درآمد و معیشت اگر نگویم تمامی مردمان منطقه شاغل در این کشورها، ولی به یقین اکثریتی از مردمانمان، در خطر و تهدید قرار بگیرد. این اکثریت همان مردمانی هستند که تاکنون در این کشورها به انواع کسب و کار مشغول بوده و هستند، از یک کارگر حقوق بگیر ساده گرفته تا صاحبان مغازه و کسب و تجارت. بار اصلی سرزندگی و حرکت اقتصادی و تجاری تمامی شهرها و روستاهای منطقه به خصوص جنب و جوش روزانه بازار و فرودگاه لار و انواع و اقسام شغلهای محلی در منطقه، به در آمد این اکثریت وابسته است. در خطر و تهدید قرار گرفتن درآمد و معیشت این اکثریت یعنی شروع رکود و مشکلات بیشتر در منطقه و توقف سریع و آنی رشد، توسعه و آبادانی تمامی شهرستانهایمان.
تهدید شروع شده قوانین اقامتی و تجاری این کشورها تغییر روزانه دارد، به طوری که در شرایط فعلی، حتی محدودیتهای مختلفی بر حساب بانکی این گروه قرار شده است. گذشته از تغییرات و محدودیتهای سیاسی و قانونی، سبک و سیاق کار و تجارت بسیار تغییر کرده و قلیلی از مردمانمان توانستهاند خود را با این تغییرات همراه کنند و معیشت خود را برای آیتده کوتاه دیگری تضمین نمایند. ولی اکثریتی دیر یا زود ناچار به ترک این کشورها خواهند شد و یا در آمدی مثل گدشته نخواهند داشت. با بالا رفتن هزینه زندگی در این کشورها و ندادن اجازه کار رسمی به پاسپورت داران ایرانی، یا اخراج کردن آنها از این کشورها همراه با رکود بازار سنتی و تجاری مردمان منطقه در این کشورها به خصوص امارات، زنگ خطر به صدا در آمده و این روند رکود و تهدید ادامه خواهد داشت و رشد و آبادانی منطقه ما با تهدید جدی و زیانباری روبهرو خواهد شد.
۴- امیدی به بودجههای دولتی نیست
با توجه به تجارب عملکردها و رویدادهای مختلف مملکتداری و حکومتداری کشور در چهل سال گذشته، به درستی میتوان پیشبینی کرد که حداقل تا ده پانزده سال آینده مجموعه شهرستانهای منطقه بودجه عمرانی درخور و بسنده نخواهند داشت که اگر روزی ارزآوری و درآمد مردمان منطقه اشاره شده در بندهای یک، دو و سه بالا به منطقه نرسد، ما بتوانیم در حد و اندازه سالهای گذشته در شهرها و روستاهای خود عمران و سازندگی داشته باشیم. فراموش نکنیم جمعیت منطقه با رشد بالاتر از رشد متوسط کشور هر ساله زیاد میشود و نرخ میزان بیکاری جوانها بخصوص مدرکداران دانشگاهی هر روزه بالاتر میرود تا جایی که مثلا در شهری مثل گراش، بیکاری خلبانهای هواپیماهای مسافری از هم اکنون مشهود و هویداست. پیشتر حداقل این عزیزان میتوانستند در خطوط هوایی کشورهای خارجی کار کنند، ولی هم اکنون با اوج گرفتن اختلافات کشور با آمریکا و همسایگان جنوبی، این فرصت هم کم شده و یا از بین رفته است.
تصور کنیم پول و ارز توسط شاغلان در خلیج به منطقه نرسد و این همه جوان بیکار هم داشته باشیم و بخشی از آنهایی که در محل نیز شاغل بودهاند به دلیل نرسیدن پول به منطقه، بیکار شوند. تکلیف چه خواهد شد؟ عمران و آبادی فعلی شهرها و روستاهایمان به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
برای اینکه مورد مواخذه خوانندگان ولایی و یا شیفتگان دولت تدبیر و امید قرار نگیرم، در اینجا فرض میکنیم به زودی مسئولین حکومتی و دولتی کشور با اقتدار و درایت بایسته تمامی مسائل و مناقشات بین المللی و خارجی کشور را حل خواهند کرد. خواه با کوبیدن مشت محکم به دهان دشمنان نظام و یا نرمش قهرمانانه؛ خواه با حرکت کردن و انجام دادن کارها و اقدامات دیگری از راه غیر متعارف و بیصدا، به قول گراشیهای قدیم و بیچیپایی (حیوانات باربر و مسافرکش در کاروانهای قدیم در منطقه) و قافله که می گفتند «سفر اِز ره لب چِدَه هم نَزیکن و هم بیصدا» (راه لب راه پیادهرو و صعب العبوری بوده بین گراش و صحرای باغ، میانبر و کوتاه که در قدیم گراشیها از این راه برای رفتن به بنادر استفاده میکردهاند، هم بسیار نزدیک بوده و هم بیصدا) مثل تائید لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم توسط شورای محترم نگهبان در چند روز گذشته و ابلاغ فوری آن توسط دولت تدبیر و امید. و باز هم مثل گراشیهای قدیم که میگفتند با بالا رفتن یک لَخ (صخره کوه) میرسیم به صحرای باغ، امروز با یک حرکت خاموش و میانبر دیگر دولت کشور هم میرسد به همین باغ Fatf معروف که بعد از آن تحریم بانکی و دیگر تحریمهای ظالمانه میگویند تمام میشود. اگر هم حکومت و دولتمردان بتوانند همه مشکلات بین المللی کشور را همین امروز برطرف کنند، من باز هم چشمم آب نمیخورد که تا ده پانزده سال دیگر از این حکومت و دولت بودجه عمرانی در خوری به ما برسد، که هم جانشین پولهای سنتی آورده شده از خلیج شود و هم رونقی به توسعه و سرمایهگذاری در منطقه بدهد.
بدبین نیستم، ولی به قول یکی از نمایندگان محترم مجلس، با جاودان بودن این صد و اندی نفر یا خانواده خودیها در حاکمیت دینی و سیاسی کشور و اضافه و یا جابهجا شدن نسل جوان آنها یعنی انواع مختلف وابستگان محترمشان در جایگزینی و جوانگرایی در دولت، مجالس و حکومت، فکر نکنم حالاحالاها برای منطقه ما فرجی شود، چون در چهل گذشته هر آنچه نصیب مملکت شده، برآیند تیزهوشی، مدیریت و عملکرد این مجموعه بوده است و لاغیر، و آینده هم قدرت و تصمیم در دستهای مدیریتی این حضرات خواهد ماند و لا غیر. امیدوارم فکر بد نکنید. منظورم این است که هر چه نفت و معدن بفروشیم، بایستی خرج و صرف طرحها و پروژههای نصفه و نیمهی راکدمانده و رها شده و یا تصویب شده شود. تازه اگر نیاز ۳۵۰ میلیارد دلار ضروری برای سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز را هم در نظز نگیریم. دیگر بودجه و پولی نمیماند که صرف توسعه و تولید نیازهای آب و برق کشور شود و ما هم از آن نصیبی داشته باشیم. لذا ما باید در فرصتی و زمانی کوتاه که برایمان مانده، به جد فکری به حال خود کنیم و منتطر عمل کرد اصحاب قول و صوت نشویم.
بنابرین بقول محیا شاعر محلی خودمان، باید بگویم «خودت برخیز و بر خود ماتمی گیر». همانگونه که هفتاد سال پیش نیا و پدر بزرگهای ما توانستند با همکاری و همیاری خود برق و آب شهر خود را تامین کنند، ما هم با همکاری و مشارکت جمعی، حرکتی جهت تآمین آب و برق مطمئن و پایدار برای آینده بلند مدت خود انجام دهیم و اقدامی کنیم.
با کاهش ارزآوری، چه باید کرد؟
تا اینجا خلاصهای از چگونگی تغییرات و احتمالات کاهش ارزآوری و درآمدزایی مردم منطقه از کشورهای جنوبی خلیج فارس در چندین سال آینده را همراه با گمانهزنی و تخمینی از وضعیت رسیدن بودجه و سرمایهگذاری دولت و حکومت برای این پنچ شهرستان بیان شد. اهل تدبّر و حساب و کتاب و فعالین اجتماعی دستاندرکار بیشتر و بهتر از من میدانند و میتوانند پیشبینی کنند که این عمران و آبادی کنونی با نرسیدن پول و ارز خلیج و کمتر شدن بودجه دولتی (لطفا ایراد نگیرید که بودجه شهرستانها زیاده شده و یا میشود، بهتر است تورم و بالا رفتن نجومی هزینهها را نیز در نظر داشته باشیم) به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ فراموش نکنیم اگر هم اکنون وزیری، مدیرکلی، مرجع تقلیدی و یا روحانی و صاحبمنصبی به شهرسنانهای ما میآید به خاطر همان ارزآوری و پولی است که تاکنون مردمان و خیّرین نیکاندیش ما از خلیج به منطقه میآورند. ولی آن روز که حجم و مقدار این پول و ارزآوری کم شود و یا خدای نخواسته منقطع گردد، احدی از کوچک و بزرگ آنها در تهران و قم ذرهای گوشهچشمی هم به ما نخواهند کرد.
وضعیت کنونی آب و برق بر همگان روشن است و ضرورت شرح و توضیح واضحات نیست. همین اندازه که بدانیم ظرفیت واقعی تولید برق کشور در بهترین حالت هم اکنون حدود ۷۶ هزار مگاوات است، کافیست که به خود ندایی بدهیم. این مقدار تولید از انواع و اقسام روشهای مختلف تولید برق، مثل نیروگاههای حرارتی، اتمی، آبی و بادی و غیره است.
راستش را بخواهید تولید برق خورشیدی که در منطقه ما تبلیغ و تشویق به سرمایهگذاری میشود، هنوز آیتمی نیست، و دنیای صنعت هم تاکنون چندان روی آن حساب باز نکرده است و در مقایسه با دیگر روشهای تولید برق ارزانتر هم نیست. البته کشورهایی که در تحقیقات و تکنولوژی این نوع انرژی وقت و سرمایه به کار گرفتهاند و هماکنون دارای توان تولید سیکل کامل این صنعت هستند و همچنین دارای قدرت مالی و توانایی فروش آن در بازار رقابتی در بعضی از کشورهای مساعد در بهکارگیری این نیروگاههای خورشیدی هستند، از این روش تولید بسیار تعریف و تمجید میکنند. ولی حقیقت چیز دیگری میگوید. در حقیقت این کشورها دنبال فروش پنلهایشان هستند، فارغ از هر نوع ارزیابی و در نظر گرفتن معایب و مزایای این نوع تولید برق در مقایسه با امکان سرمایهگذاری بهینه در روشهای دیگر تولید برق در کشور خریدار.
همچنین باید توجه داشته باشیم که بعضی از کشورهای خریدار و خواهان داشتن این نوع نیروگاههای خورشیدی (مثل کشورهای جنوبی خلیج فارس و بعضی کشورهای دیگر) امروزه خود پیش از نیاز و ظرفیت مصرف فعلی و ده سال آینده رشد مصرف خود توان تولید برق و آب از نیروگاههای حرارتی موجود خود را دارند و ظرفیت تولید برقشان نیز هم اکنون جوابگوی نیاز رشد و توسعه مصرف برق سالهای آینده آنهاست، ولی این نوع روش تولید برق خورشیدی را در حد تبلیغ برای کشورشان در ارتباط با محیط زیست و گرمایش زمین و یا برای پشتیبانی زمان پیک مصرف برق خود به کار میگیرند. جالب است بدانیم که در اکثر موارد، فروشندگان این نیروگاههای خورشیدی، خود در کشورهای دیگر که از نظر طبیعی و فیزیکی برای این صنعت مناسب هستند سرمایهگذاری میکنند. فقط باید مطمئن شوند که کشورهای هدف از نظر سیاسی و اقتصادی در جایگاهی هستند که بتوانند دیر و یا زود پول خرید برق از نیروگاه خورشیدی آنها (سرمایهگذاری شده توسط فروشنده تکنولوژی) را به آنها پرداخت کنند. (در نوشتاری در آینده «نگاهی کوتاه به تولید برق و …» در اینباره خواهم نوشت.)
چرا آمار تولید برق کشور منتشر نمیشود؟
با وجودی که امروزها چرخهای صنعتی و تولیدی کشور که یکی از بخشهای مهم و اصلی مصرفکننده برق کشور است در حال رکود و خواب زمستانیست و بسیاری از کارخانهها و کارگاههای تولیدی و خدماتی یا تعطیل هستند و یا با حداقل ظرفیت ممکن خود کار میکنند، باز هم کمبود برق در کشور وجود دارد و به عینه مشاهده میشود. فراموش نکنیم که در حال حاضر ما مقدار قابل توجهی برق از کشورهای همجوار شمالی خود مثل ارمنستان و دیگران وارد می کنیم و البته گویا مقداری هم از برقمان را به کشور عراق میدهیم (این تابستان به دلیل کمبود برق و یا بقول متولیان مربوطه، مصرف بالای برق خانگی توسط ما مردم، صادرات برق از کشور به عراق چند هفتهای قطع شده بود).
راستش را بخواهید من پیگیر چند و چون ماجرای مقدار تولید و واردات برق و صادرات و هزینههای اقتصادی مترتب بر آن از منابع سایتهای اینترنتی و یا دوستان و اساتید دستاندرکار این صنعت در کشور بودهام، که در این نوشته برای همشهریانم بیشتر و بهتر توضیح دهم، ولی متأسفانه چندان موفق نشدهام. ظاهرا هنوز در ایران مرسوم نیست که این اطلاعات تجاری و صنعتی برای همگان و اهل فن در دسترس باشد و دوست دارند چند و چون کار مخفی بماند و یا بقول یکی از اساتید بازنشستهی برق از یکی از دانشگاههای معروف تهران، تمام دستاندرکاران و مسئولین برق و آب کشور در هر رده که باشند، یا اطلاعات دقیق و بروز از کارشان ندارند، و یا اینکه به بهانههای مختلف راستش را نمیگویند که چه داریم و چه نداریم و کجا مصرف میشود و چقدر برق وارد میکنیم و چقدر صادر.
ولی تا دلمان بخواهد و وقت و علاقه داشته باشیم اطلاعات دست اول و قابل استناد از مقدار ظرفیت و تولید برق کشورهای مختلف و خرید و فروش آن با همسایگانشان وجود دارد. بدین صورت که برق هم مثل دیگر کالاهای تولیدی خرید و فروش میشود، هر کسی که هنر و درایت درست سرمایهگذاری و انتخاب تکنولوژی بهتری در این رشته داشته باشد و بتواند برقی ارزانتری تولید کند، آن را مثل یک کالا میفروشد. در اکثر کشورهای جهان، بخصوص کشورهای صنعتی و پیشرفته، صنعت تولید برق در دست و کنترل بخش خصوصی است و دولتها دخالتی در این موضوع ندارند و جالبتر این است که بدانیم در این صنعت در اکثریت کشورها مقدار ضریب در تناسب توان ظرفیت تولید برق آنها به مقدار مصرف آن یک به هفتاد و پنچ صدم می باشد، یعنی اگر توان و ضرفیت تولید ۱۰۰ هزار مگاوات داشته باشد، مقدار مصرفشان در حدود ۷۵ مگاوات بیشتر نیست که به آن می گویند ضریب اطمینان اتفاقات و رشد و توسعه؛ که اگر در اثر رشد و پیشرفت کشورشان احتیاج به برق پیدا کنند و یا مثل ژاپن که بر اثر زلزله و سونامی، یکباره تولید چهار نیروگاه اتمی از مدار تولید خارج شود، مشکلی در کمبود و قطع برق بیش نیاید. معمولا هم اگر به دلیل رشد کشور این نسبت به هم بخورد، بلافاصله برای برپایی نیروگاه جدید اقدام میشود. (درباره این موضوع در یکی از نوشتههای آینده با عنوان «آب و برق اساس توسعه دبی» بیشتر خواهم نوشت).
عطش دولت برای برق
به هر حال آنچه ما بایستی بدانیم و بتوانیم برای آینده منطقه خود فکری کنیم و کاری انجام دهیم این است که در کشور کمبود برق است. اگر کارخانهها و کارگاههای تولیدی به مدار کاری خود باز گردند، این کمبود شدیدتر خواهد شد. به همین دلیل است که اگر به مجموعه برنامههای مختلف پنچسالهی توسعه کشور تا برنامه ششم رجوع کنیم و در بخش هدفهای تولید برق کشور سر انگشتی مقدار نیاز به اضافه شدن ظرفیت تولیدی به برق کشور در این برنامهها را جمع بزنیم، کشور بایستی هماکنون ظرفیت تولید بالای صد هزار مگاوات میداشت، که فعلا نداریم و در خوشبینانهترین تخمین میتوان گفت همین امروز ۲۵ هزار مگاوات تولید برق کم داریم. اگر بخواهیم به ضریب اطمینان نرمال ظرفیت تولید به مصرف برای رشد و توسعه کشور برسیم، شاید ۵۰ هزار مگاوات کم داشته باشیم.
باز هم سرانگشتی اگر هزینه امروز ساخت یک نیروگاه حرارتی در نوع سیکل کامل ترکیبی ۹۰۰ دلار برای هر کیلووات باشد، کشور بایستی ۴۵ میلیارد دلار در این امر سرمایهگذاری کند تا خیال همه تا ده بیست سال آینده از برق و آب راحت باشد (برای آب به شرطی خاطر خیال میسر می گردد که نیروگاههای تولید برق همراه با شیرین کردن آب دریا باشد). چون هماکنون تأمین و سرمایهگذاری این مبلغ تقریبی برای کشور تا آینده نزدیک میسر نیست، دولت و حکومت در برنامههای مختلف عمرانی کشور به خصوص برنامههای پنجم و ششم پای سرمایهگذاری و مشارکت بخش خصوصی را در این موضوع به میان آورده و شدیدا این امر را تبلیغ و پیگیری میکند. اگر امروزه مشاهده میکنیم که دولت برای ساخت نیروگاههای خورشیدی به کشورهای خارجی خوشآمد فراوان میگوید و فرش قرمز میاندازد برای این است که این شرکتها خودشان بیایند و برق تولید کنند و دولت از آنها برق بخرد و به شبکه اضافه نماید. شرکت بریتانیایی کرکوس که بعد از یک سال از بستن قرارداد ساخت ششمین نیروگاه بزرگ برق خورشیدی ۶۰۰ مگاواتی خود با ایران، کارش را متوقف کرده و قراردادش را به هم زده و رفته است، یک نمونه از این نوع سرمایهگذاران خارجی است که برایشان فرش قرمز پهن شده بود. تبلیغ و تشویق فرمانداریها و اداره برق مناطق در شهرستانهایمان و دعوت از همگان برای سرمایهگذاری در نیروگاه برق خورشیدی و تضمین خرید برق توسط آنها نیز در همین راستا است.، حتی به ایجاد نیروگاههای کوچک با تولید کمتر از هزار کیلو وات نیز خوشامد میگویند.
برای دولت هماکنون بحث بافایده بودن و یا نبودن و مطالعه بهینه در انتخاب ارزشمندترین و یا اقتصادیترین روش تولید برق مطرح نیست. اگر کسی پیدا شود و پولی خرج کند و سریعا مقداری پنلهای خورشیدی نصب کند و چند صد کیلو وات به آنها بفروشد، برایشان کافیست! کاری ندارند تا پنج شش سال آینده چه بشود و چه دست سرمایهگذار را بگیرد!
به باور من، این نوع کارها برای منطقه ما اقتصادی و باارزش نیست، زیرا اکثریت مطلق پنلهای خورشیدی که این روزها در ایران نصب شده و یا میشود، فاقد گواهی کیفیت IEC میباشند (INTERNATIONAL ELECTROTECHNICAL COMMISSION ). نبودن این گواهی یعنی هدر رفتن سرمایه و پول و یا افت تولید برق در آیندهی کوتاه چهار یا پنجساله در این نوع نیروگاههای کوچک خورشیدی.
معضل آب و وابستگی به سد سلمان
در مورد چگونگی وضعیت آب در منطقه نیاز و ضرورتی به نوشتن من نیست. همه ما خوب میدانیم که در منطقه پهناور گرم و خشک ما، آبی وجود ندارد و سفرههای آبهای زیرزمینی در بعضی از دشتها و کوهپایههای منطقه که داریم به زودی تمام خواهد شد. زیرا در مدیریت کنترل مصرف آب از چاههای مجاز و غیر مجاز، مسئولین ذیربط در این موضوع به همراهی تمامی مدیران سیاسی و تصمیمگیر در شهرستانهای منطقه آچمز شدهاند و توانایی تصمیمگیری درست و اجرای دستورالعملهای خود در امور استفاده بهینه آبهای زیرزمینی را ندارند. نه میتوانند به اندکشماری از کشاورزان و دامداران بگویند دست از کارتان بکشید و به کار دیگری مشغول شوید و در چاههای آنها را پلمپ کنند، و نه بودجهی کافی در اختیارشان است که اقداماتی جهت تهیهی آب مورد نیاز آنها از جای دیگر کنند. سرعت پایین رفتن آب در سفرههای آبی هم وحشتناک است. در منطقه زلزلهخیزی که ما در آن قرار داریم، اگر با تکانی دشتها فرو نروند و آسیبی ایجاد نکنند، باید خود را خوششانس بنامیم.
تمامی اهتمام و کوشش مسئولین هماکنون این شده که سهمی بیشتری از آب سد سلمان به بخشها و روستاهای بیشتری در منطقه برسانند تا دست کم آب شرب مردم فراهم شود، مثل کوشش فرمانداریهای لارستان و گراش برای رسانیدن آب شرب به بخشهای جویم و بنارویه و ارد و فداغ. از وضعیت آب شهرستانهای خنج و بستک اطلاعی مفیدی ندارم. بنابراین ما هستیم و یک سد سلمان که تقریبا نصف وسعت استان فارس به آن وابسته است و یا به زودی وابسته خواهند شد، مثل تآمین آب شهرستانهای جهرم و قیر و روستاهای پاییندست سد از آب سد سلمان فارسی. تا چند ماه آینده (خبر در میلاد لارستان، ۳۰ مرداد: تآمین آب ۸۰ درصد….») خوب وقتی نصف جنوب فارس است و یک سد سلمان، و در حال حاضر هم وضعیت ورودی آب آن تقریبا یکسوم آب خروجی آن است (خبر در آفتاب لارستان ۱۵ مرداد: بازدید نماینده مجلس و فرماندارهای لارستان، خنج و گراش از سد سلمان) گفتنی است هم اکنون ۲.۵ متر مکعب در ثانیه آب وارد سد میشود و ۶.۵ شش و نیم متر مکعب در ثانیه خارج میشود.
به فرموده شیخ اجل سعدی شیرین سخن، «بر احوال آن مرد باید گریست / که دخلش بود نوزده خرج بیست«. البته به قول راوی طنز اگر امروز شیخ زنده بود میفرمود: «بدا حال و احوال آن مرد زار / که دخلش ریال است و خرجش دلار»! حال داستان ماست و ورودی و خروجی چشمه آب حیات ما، سد سلمان. فکر میکنم ضرورت بیش از این نباشد که در باره ظرفبت مفید مخزن آب پشت سد و کل گنجایش آن بعد از پر و سرریز شدن آن در یک فصل پر و سیلابی بنویسم، و یا مقدار و چگونگی مصرف آبهای خروجی آن همراه با مقدار تبخیر در گرمای خشک و آفتابی منطقه و یا تلفات احتمالی بحث کنم و اعداد و ارقام بیاورم. آنچه ما مردم عادی منطقه باید بدانیم این است که آب نداریم و نبایستی چندان اطمیان خاطر بلندمدت در تآمین آب منطقه از این سد داشته باشیم چون به مشکل بر میخوریم. بنابراین تا موقعیت اقتصادی شهرستانهای منطقه تغییر نکرده، بایستی فکری برای تامین آب مستقل و بسندهای از منابع دیگری برای خودمان بکنیم. این امر از ضروریات حتمی و اولویت کاری ما خواهد بود که هر چه زودتر همفکری، همکاری و شروع به اقدام برای بررسی، مطالعه سپس اقدام مشترک برای تامین آب و برق برای آینده بلندمدت منطقه انجام دهیم.
کجا باید نیروی گازی ساخت؟
ساخت نیروگاه گازی، چه توسط بخش خصوصی و یا دولتی، بخواهد در لارستان عملیاتی شود، چندان مفید نیست. چون اگر برق تولیدی آن به شبکه وصل شود در زمان کمبود برق کمک مستقیمی به شهر لار نخواهد کرد و گذشته از این ساخت نیروکاه گازی در مکان مرتفع و گرم و خشک قطعاً از نظر فنی و مهندسی درست و اقتصادی نیست. همچنین ساخت آن در دیگر شهرستانهای منطقه به جز در بندرلنگه که مناسبترین محل برای ساخت این گونه نیروگاههاست، اقدام درست در سرمایهگذاری نیست.
بهتر است نیروگاه گازی جهرم مورد برسی و مطالعه قرار گیرد و اشتباه آنها در لار و یا منطقه تکرار نشود (در نوشتههای آینده این موضوع را روشن خواهم کرد، چرا ساخت نیروگاه گازی و یا ترکیبی در مناطق گرم و خشکی مثل جهرم و لار از نظر فنی و اقتصادی درست نیست. وقتی لار مستقیم با دریا فاصلهی کمی دارد و مزایای ساخت و راندمان تولید برق این نوع نیروگاهها در کنار دریا خیلی بیشتر است، می توان از خروجی حرارتی و گرمایی آن آب دریا را هم شیرین کرد).
درست است که هماکنون ساخت این نیروگاههای گازی کاملا توسط شرکتهای داخلی انجام میشود، ولی چون در ساخت این نوع نیروگاهها مسائل جانبی، رانتی، سیاسی و زدوبندهای منطقهای و نفوذ دخالت بیشتری از مسائل علمی، فنی، تکنیکی و اقتصادی دارد، میتوان ادعا کرد تقریباَ اکثر این نیروگاههای گازی در مرتبه بهینه این صنعت از لحاط فنی و اقتصادی نیستند و ساخته نشدهاند؛ بهخصوص در مناطق کمآب که این نیروگاهها مصرف آب بالایی دارند. سادهتر بگویم هر چه که میخواهند به ما بدهند فوری نگیریم، بلکه کمی هم فکر کنیم. بهخصوص اگر میخواهند نیروگاه گازی در لار قرار دهند، بهترست با مطالعه و برسی فنی بیشتر و همکاری کل منطقه در سرمایهگذاری نیروگاه ترکیبی قابلی برای آب و برق منطقه در لنگه ساخته شود.
جمعبندی: تا هنوز توان اقتصادی داریم، همکاری کنیم
جمعبندی و نتیجهگیری مفید و مختصر این نوشته را میتوان چنین بیان کرد:
۱- یادآوری و تآکید بر این گزاره «آب و برق اصلیترین عامل زیربنایی در ایجاد راهبردهای توسعه و پیشرفت مستمر و پایدار در منطقه است».
۲- منطقه ما نیاز مبرم به تآمین و داشتن آب و برق مکفی و مطمئن برای آینده بلند مدت خود دارد تا بتواند بیشرفت و توسعه اقتصادی داشته باشد.
۳- ارزآوری و درآمد منطقه از کشورهای جنوبی خلیج فارس در حال تغییر است. برای ادامه حیات، منطقه بایستی به سمت خودکفایی اقتصادی برود.
۴- خودکفایی اقتصادی هم زمانی میسر میشود که آب و برق کافی و مطمئن برای کار و تولید کشاورزی، صنعتی و یا خدماتی داشته باشیم.
۴- کشور شدیدا کمبود برق خواهد داشت، بخصوص اگر بخواهد کارخانهها و کارگاههای تولیدی را به مدار تولید و اشتغال و توسعه بازگرداند.
۵- برای تامین آب منطقه، فقط متکی بودن به آب سد سلمان دور از درایت و آیندهنگریست. باید به فکر تامین منابع آبی دیگری هم باشیم.
۶-تا آیندهی نزدیک، انتطاری نباید از دولت داشت که بتواند نیازمندیهای کشور را به آب و برق در راستایی نیاز برای توسعه و بیشرفت فراهم کند.
۷- حکومت برای سرمایهگذاری در صنعت برق و آب شیرین از دریا به بخش خصوصی روی آورده و شدیدا این موضوع را تبلیغ و تشویق میکند.
۸- آنچه تاکنون در منطقه برای تولید برق توسط دولت برای بخش خصوصی تشویق و تبلیغ میشود و مقداری ناچیزی هم در تولید آن عملیاتی شده، مثل ساخت نیروگاههای خورشیدی کوچک و یا بهکارگیری ژنراتورهای دیزلی، کار اساسی و اقتصادی نیست. همچنین ساخت نیروگاه گازی، چه توسط بخش خصوصی و یا دولتی، بخواهد در لارستان عملیاتی شود، چندان مفید نیست.
۹- تمام حرف و نوشتههای من در این موضوع است که تا هنوز مقداری توان اقتصادی داریم، بیاییم با هم همکاری و مشارکت کنیم و پس از مطالعه و برسی برای آب و برق آینده منطقه اقدام کنیم. باور کنید کشور در صنعت آب و برق دارد ضرر میکند و ما نباید پای جای پای اشتباه آنها بگذاریم و وارد ضرر و زیان دیگری شویم. راه و روشی دیگری است که بتوان هم برق به دولت بفرشیم و هم آب خود تهیه کنیم و مثل دولت ضرر نکنیم.
۱۰ – بهتر است و ضرورت دارد ما با همکاری یکدیگر شروع به مطالعه و برسی کنیم که چگونه سرمایههای کوچک و بزرگ و سرمایههای خیّرین کل منطقه جمعآوری کنیم و به عنوان یک بخش خصوصی، برای تولید برق و آب منطقه سرمایهگذاری کنیم، و با دولت که علاقه دارد ما مردم به عنوان بخش خصوصی برای آب و برق سرمایه گذاری کنیم، وارد گفتگو و مشارکت بشویم و همزمان هم تیم علمی و فنی از مهندسین برق، مکانیک و مهندسین شیمی خودمان داشته باشیم که از بهترین و بهینهترین روشهای و تکنولوژیهای این صنعت استفاده کنیم که هم اقتصادی باشد و هم بلند مدت مفید و کارا.
مجموعه یادداشتهای یک گراشی از دبی در گریشنا را بخوانید. در یادداشتهای آینده به نوشتن و انتشار مطالب دیگری در مورد آب و برق، طبق فهرست ارائه شده در نوشته پیشین، ادامه خواهم داد.