گریشنا (هفتبرکه): عبدالله سراجی، کارشناس مترجمی و مدرس زبان، چند سالی کتابفروشی «سراج» را در گراش دایر کرده است. یادداشت او دربارهی مشکلات متعدد در زمینهی کاریاش، یعنی تهیه کتابهای دانشگاهی و آموزش زبان، تلنگری است دربارهی وضعیت کتابفروشیها در شهر از یک زاویهی دیگر. این یادداشت را به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی بخوانید.
در مورد تماس گرفتن با اساتید، در اولین مرحله، مسئولین آموزش حتی جوابگوی تماسها نیستند، چه برسد به این که اطلاع دهند اساتید چه کسانی هستند یا شماره آنها را در اختیار ما قرار دهند. در این بین اساتیدی هم هستند که به تماسها جواب نمیدهند. اما اساتیدی که جواب میدهند هم چند دستهاند: دستهای که همان اول جواب میدهند: «من کتابهای پیام نور را تدریس میکنم.» اساتیدی هم هستند که محترمانه همان اول قبل از اینکه بتوانم حرفی بزنم و منظور خود را برسانم، به آموزش ارجاعم میدهند. دسته دوم، اساتیدی هستند که انگار اصلا نمیدانند قرار است چه چیزی تدریس کنند، و از من چند نمونه میخواهند تا از بین آنها انتخاب کنند و اطلاعات کافی برای تهیه کتب مورد نظر ندارند. دسته سوم اما اساتیدی هستند که هم به خوبی جواب میدهند و هم کتاب را کامل معرفی میکنند، اما سر کلاس به دانشجوها اعلام میکنند که کتاب در گراش گیر نمیآید! اما پس از اینکه بر حسب اتفاق، دانشجویان برای تهیه کتب دیگر مراجعه میکنند، متوجه میشوند که گیر میآید. اساتیدی هم هستند که پس از تهیه کتاب از سوی دانشجو، کتاب دیگری را در کلاس تدریس میکنند! و همچنین اساتیدی که راهنمای کتابی را میخواهند، ولی چون دیر به دست ما میرسد، به شدیدترین شکل دلخوریشان را نشان میدهند.
اما آموزش زبان انگلیسی هم وضع بهتری از دانشگاههای ما ندارد. بخشی از مشکل خانوادهها هستند، بخش دیگر زبانکدهها و مدرسین، و بخش دیگر هم ارگانهای نظارتی.
با وجود اینکه سه سال است کار مشاوره زبان انگلیسی را انجام میدهم، تعداد انگشتشماری از خانوادهها و یا مدرسان و مدیران زبانکدهها برای مشاوره و یا اطلاع از منابع بهروز به ما سر زدهاند. خانوادههایی که انواع خرجهای مختلف و گاهی بیهوده دارند، به کلاس زبان که میرسند، خسیس میشوند، چرا که اهمیت زبان را درک نکردهاند. نمیدانند باید چه چیزی از زبانکده بخواهند و نمیدانند باید چه بهایی بپردازند؛ و حتی نمیدانند چه مدت زمان میبرد که فرزندشان زبان بیاموزد. خانوادهها باید به این سطح از درک برسند که یک سال کلاس زبان مداوم، در یک زبانکده معتبر، با منابع آموزشی بهروز و استاندارد، به همراه تدریس آموزگاری کارآزموده، میتواند فرزندشان را فراتر از سطحی ببرد که زبان مدرسه قرار است در شش سال به دانشآموزان بیاموزد اما سرانجام هم موفق نخواهد شد. همچنین آنها باید بدانند که تداوم این کلاسها در سالهای دوم و سوم، میتواند تضمین این باشد که دانشآموزشان در مقاطع دانشگاهی نیز خیلی بهتر از دیگر دانشجویان معمولی عمل کنند. در این صورت، دیگر برای آموزش کودکان خود تردید نخواهند کرد. خانوادهها در دیگر شهرها گاهی از هزینههای کمتر ضروری زندگی میکاهند و فرزندان خود را به کلاسهای مختلف آموزشی و ورزشی میفرستند و در عمل برای آینده آنها سرمایهگذاری میکنند. حال این که متمولان شهر ما حتی ذرهای به این موضوع فکر نمیکنند، و یا صرف پول در این موارد را هزینه میدانند!
و اما زبانکدهها و آموزشگاهها هم مشکلاتی دارند که هرچند ممکن است همه آنها در یک زبانکده مجتمع نباشد، اما هر زبانکده دست کم چند مورد از آنها را دارد. اولین نکته، عدم وجود هسته علمی یا نظارت از سوی آموزشگاههای معتبر کشور است که نبود آن به سه مشکل بعدی منجر میشود. دوم تدریس منابع قدیمی، و یا تدریس ناقص منابع به دلیل عدم آگاهی از منابع تکمیلی و با شیوه تدریس آنها و یا در بعضی موارد، تدریس جزوات تالیفی خود آموزشگاه است. بهرهگیری از مدرسین ناکارآمد به دلیل ارزان بودن آنها، مشکل دیگری است. مسالهی مهم دیگر، تشکیل کلاسهای جهشی برای به حد نصاب رساندن تعداد زبانآموزان در یک کلاس و کاستن از هزینهها، در حالی که کتب درسی زبان زنجیروار و بههمپیوسته هستند و باید به ترتیب تدریس شوند. گاهی وقتها زبانکدهها مجبور هستند برای تامین مخارج، اقدام به فروش کتب درسی زبان و یا منابع تکمیلی آن به صورت آزاد و یا به شکل لحاظ شده در هزینه ثبت نام کنند که حتی مشاهده شده که کتابها را گرانتر از قیمت قطعی آن میفروشند، و از آنجایی کتب ناشران نامعتبر با چاپ ضعیفتر سود بیشتری هم دارد، اقدام به تهیه این کتب میکنند. این کتب میتوانند شامل مشکلاتی همچون وجود غلطهای املایی، خراب بودن CD صوتی مربوط به کتاب، عدم تشابه کتب در یک کلاس درس، و مشکلات دیگری باشند که میتواند به دلزدگی زبانآموز بیانجامد و یا سبب ایجاد اختلال در روند آموزش شود.