گریشنا (هفتبرکه): از تیمی جنجالی که دونالد ترامپ با خود به کاخ سفید برد، فقط چند نفر از جمله دخترش و دامادش ماندهاند. او که با وعدهی پاکسازی صحنهی سیاسی آمریکا رای مردم کشورش را جمع کرده بود، الآن دارد یکییکی افرادش را از روی صحنه پاکسازی میکند. حسن روحانی هم با آن همه وعدهای که به گروههای مختلف سیاسی داد، کابینهای خاکستری با میانگین سنی بالا و بدون حضور زنان و اقلیتها به مجلس معرفی کرد و نه فقط اصلاحطلبان، بلکه اصولگرایان را هم به گلایه انداخت. این فاصلهای است که برندگان انتخابات، قبل و بعد از انتخابات در تمام دنیا طی میکنند. بلندپروازیها به چنگال واقعیتها میافتند، و وعدههای خروشان به سد بدهبستانهای سیاسی میخورند. حکایت روزهای ابتدایی شورای شهر پنجم گراش هم از این امر مستثنی نیست.
در نتیجهی انتخابات اردیبهشت، چهار رییس بالقوه به شورای پنجم راه یافتند؛ تازه اگر شانس برگزیدهی زن را در این میان کمرنگتر میدیدیم. یک جوان با اختلاف نسبتا زیادی بالاتر از سه رییس شورای قبلی ایستاد، تا معادلهی ریاست شورا پیچیدهتر از هر دورهی دیگر بشود. در حالی که هم در لار و هم در اوز، نفر اول انتخابات به ریاست شورای پنجم رسید، در گراش نفر دوم رییس شد، نفر اول نایبرییس، و نفر سوم به سمت منشی شورا بسنده کرد. این که چه فعلوانفعالاتی در پسِ این تقسیم سمتها وجود داشته است، کاملا آشکار نیست، اما میتوان دید که در دو سطح سنتشکنی جالبی اتفاق افتاده است: اول این که منتخب اول مردم، بر خلاف دورههای قبل، به ریاست نرسیده است؛ و دوم این که انتخاب رییس با رای موافق چهار نفر بوده است و نه همهی اعضا. در دورههای قبل، تصمیمات مهم شورا همانند انتخاب رییس و شهردار معمولا با اجماع و موافقت همهی اعضا اتخاذ میشد. این که ترکشهای چالش انتخاب رییس شورا تا کی و چگونه بر بدن شورای شهر باقی میماند، سوالی اساسی است، و مسیر حرکت آیندهی شورا را تعیین میکند.
چالش دوم، یعنی انتخاب شهردار آینده گراش، قطعا بیارتباط با چالش اول نیست. میشد از ابتدا نیز حدس زد که توافقها و بدهبستانهایی در مورد این دو انتخاب صورت میگیرد، و هر کدام از اعضای شورا حاضر میشوند برای رسیدن به هدف خودشان در یکی از این موارد، در مورد دیگر امتیاز بدهند. این مساله، فینفسه اشکالی ندارد و همانطور که گفته شد، نشانهی شناسایی بهتر شرایط از طرف اعضای منتخب بعد از انتخابات است؛ اما وقتی این بدهبستانها به صدای واحدی منجر نمیشود، نگرانی از ناهمگون بودن ترکیب شورا بیشتر میشود. نمونهی واضحی از این ناهمصدایی در اولین تصمیم مهم شورا، یعنی انتخاب شهردار، به گوش میرسد.
حداقل سه تن از منتخبان شورا در برنامههای انتخاباتیشان حمایت از گزینهی بومی را فریاد زدند. به همین خاطر نیز در میان گزینههای شهرداری گراش، دو نفر غیر بومی و سه نفر بومی لحاظ شدند، و به ظاهر به گزینههای بومی فرصتی مناسب و متناسب داده شد که برنامههایشان را ارائه کنند. اما در نهایت، وقتی صبح روز تحلیف و پیش از اولین جلسهی رسمی شورا، نام غلامعباس زارع، شهردار فعلی به عنوان شهردار آیندهی گراش اعلام شد، معلوم شد چهار تن از اعضای شورا به ابقای او رای دادهاند. این بدان معنی است که حداقل دو نفر از آن سه نفری که قبل از انتخابات به مخالفت صریح با بسیاری از کارهای زارع در سمت شهردار پرداخته بودند، او را شایستهی نشستن بر همان صندلی به مدت چهار سال دیگر دیدهاند. شاید این توجیه مطرح شود که در میان گزینههای موجود، سابقه و برنامههای زارع از بقیه متقاعدکنندهتر بوده است؛ که خود تاییدی است بر این که از دور دستی بر آتش داشتن …
اما اختلاف عمیقتر وقتی خودش را نشان میدهد که خبر روز جمعهی کانال خبری آباده را مرور کنیم: «غلامعباس زارع روز جمعه با چهار رای موافق در مقابل سه رای مخالف، به عنوان شهردار آباده برگزیده شد.» در نگاه اول، شاید این تصمیم شورای شهر آباده را بتوان پای ناآگاهی آنها از تصمیم شورای شهر گراش نوشت. اما اگر شهردار گراش بخواهد از چنین اهرم فشاری بر اعضای شورای گراش استفاده کند، کشمکشهای داخل شورا هویداتر میشود. مخصوصا این که علیالقاعده، حبیب مهرابی بین اعضای شورا تعامل بیشتری با شهردار دارد، کسی که در کشاکش انتخابات درون شورا، به کمترین نقشآفرینی در شورا بسنده کرده است.
شاید اگر یک بار دیگر از زاویهی دید غلامعباس زارع به دوراهیِ انتخاب بین گراش و آباده نگاه کنیم، ابعاد قضیه روشنتر شود: آباده هم شهر و هم شهرستان گستردهتری است؛ بودجهی بالاتری دارد؛ و به شیراز نزدیکتر است. البته در شورای شهر آباده هم زارع مخالفانی دارد، اما از هر طرف که نگاه کنیم، رفتن به آباده نوعی ارتقای شغلی برای او محسوب میشود. حال اگر زارع سازِ رفتن کوک کند، چه کسانی از بدهبستانهای انتخاب رییس شورا ضرر کردهاند؟
این خانههای تاریک در جدول قدرت شورای شهر در روزهای آینده روشن خواهد شد؛ اما نوری که از همین ابتدا بر این جدول میتابد، نور سفید صلح و هماهنگی نیست. بنا کردن شالودهی ساختمان شورا در همین ابتدای راه به دو سنگ بزرگ برخورد کرده است. فردا که نور شدیدتر میتابد، میتوان دید خشت اول شورا چگونه نهاده شده است.