نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

پیش‌نهاد یک گراشی برای حمایت از سازمان‌های مردم‌نهاد

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی  ” سعدی

خوانندگان وعلاقمندان نوشته‌های یک گراشی از دبی اگر خوب به یاد داشته باشند در نوشته قبلی به این جمع‌بندی اشاره کرده و نوشته بودم «بیاییم کار را از موضوعات و پروژه‌هایی شروع کنیم که بیشترین اشتراکات و نیازهای نسبی همه منطقه در آن باشد و کمترین موانع و مشکلات تاریخی، رقابتی و اجتماعی در آن نمایان شود یا در آن کمتر باشد. جا و محل همکاری و هم فکری برای همه بخش‌ها و شهرستان‌های منطقه در آن به هر نحوی که خودشان مایل باشند هر چند اندک میسر باشد. به زبان دیگر بیاییم همه را برادرانه به بازی بگیریم حتی اگر توان و وسع‌شان هم کمتر از دیگران باشد بخصوص از خود محوری و خود بزرگ بینی و قیم‌مآبی تا آنجایی که ممکن باشد جداً پرهیز شود. اینها رمز و رموز موفقیت است.»

همچنین برای شروع و آغاز عملیاتی شدن همکاری‌ها و هم اندیشیهای عملی و ممکن برای رفتن به سمت و سوی سرمایه‌گذاری و کارآفرینی آگاهانه، مستدام و پایدار پیشنهادم این بود «بهترین روش همکاری و هم‌اندبیشی استفاده و بهره‌گیری از نبروهای تحصیل کرده وعلاقمند به کار و کوشش و جستجوگر است. کسانی که در انجمن‌ها و تشکل‌های مختلف مردم نهاد (NGO) مانند فعالیت می‌کنند و یا دوست دارند به صورت تشکل هم فکر و هم سنخ دور هم جمع شوند ….الی آخر» (رجوع به نوشته پیشین)

نباید سخن گفت نا ساخته  “سعدی “

در این که اکثریتی از شاغلین و یا ساکنین مردمان منطقه در کشورهای جنوبی خلیج فارس خواهان توسعه، پیشرفت و آبادانی دیار پدری و اجدادی خود هستند شکی نمی‌توان کرد به خصوص در امر سرمایه‌گذاری و کار آفرینی؛ زیرا همواره و از دیرباز در ضمیر پنهان خیال و گمان خود و یا پدران‌شان داشتن کسب و کار مطمئن و به دست آوردن درآمدی قابل در شهر و روستای خود و بین خویشان و کسان‌شان مهمترین آرزوهای آنها بوده است.

این اکثریت همیشه این آرزو را دارند که بتوانند اگر بشود در شهر خود و یا در کشور خود صاحب کسب و کار شوند و خود را هر طور شده از رفتن به غربت نجات دهند. ولی متاسفانه سرمایه و توان مالی فردی و تک‌تک این جمع به آن اندازه نیست که بتوانند در شرایط فعلی مملکت به تنهایی و فردی در سرمایه‌گذاری و کار آفرینی نقش چندانی در منطقه به عهده بگیرند. همچنین از نظر تحصیلات، مهارت‌های شغلی و توان خلاقیت فردی نیز در جایگاهی نیستند که اثرگذاری چندانی در این امر داشته باشند، لذا بایستی نخیگان و فعالین منطقه توجه ویژه به این اکثریت داشته باشند که بر روی هم و به صورت جمعی پتانسیل عظیم اقتصادی و توان مالی بالایی در آنها نهفته است و اکنون تمامی رونق و آبادی محلی و جریان سیال نسبی نقدینگی کار و کسب و فعالیتهای اقتصادی و تجاری کل منطقه وابسنه به در آمد کسب و کار این قشر از کشورهای محل کارشان است که روزانه به منطقه می رسد.

اگر با دقت به توان بالای مالی و نقدینگی جمعی این اکثریت توجه نشود، بی برنامگی مالی و ندانم‌کاری اقتصادی بخشی از این اکثریت سبب افزایش بی‌دلیل قیمت زمین و املاک و تورم مضاعف منطقه‌ای می‌شود که فشاری ناخواسته به معیشت زندگی قشر کارمند و حقوق بگیر در منطقه وارد می کند؛ یا سبب هجوم بانک‌ها و موئسسات مالی ربوی به منطقه میشود (ظاهراً مثل مِگهِ سووار مدیدی است که آمده‌اند) که توان و رمق نقدینگی و مالی منطقه را به مرکز کشور انتقال می‌دهند بدون این که فعالیت‌شان در خود منطقه باعث سرمایه‌گذاری و کارآفرینی شود و البته احتمال سوخت سپرده‌ها هم وجود دارد بخصوص وقتی کارشناسان بانک مرکزی در سیمای کشور به روشنی این احتمالات را برای مردم بیان کرده‌اند. همچنین امکان دارد طعمه‌ی افراد و موسساتی شوند که با نقشه و برنامه به جای یاد دادن نوشتن کلمه مار با کشیدن شکل ماری آنها را فریب می‌دهند و همان ضرر و زیانی به بار می‌آورند که یک دهه قبل سر گراش آوردند (باگ). همان ضرری که به نرخ امروز شاید به بیش از صد میلیارد تومان برسد و کلی مشکل و حرف و حدیث در پی داشت. فکر نکتید که آن قضیه تکرار نمی‌شود. شاید به عینه آن نباشد ولی همین امروز هم برای خالی کردن جیب بخشی از این اکثریت رندانی برنامه دارند.

گذشته از مسائل مادی و اقتصادی سود و یا زیان این قشر از مردمان‌مان ندانم کاری، بی‌برنامگی، بی‌هدفی و شلختگی هزینه و مصرف روزانه آنها بر شیوه و قوام زندگی اثر می‌گذارد. چشم و همچشمی این اکثریت اثر بسیار مخرب فرهنگی بر کل منطقه بخصوص بر رفتار و کردار دانش‌آموزان و نوجوانان منطقه دارد که اگر برای به‌کاری‌گیری نقدینگی آنها فکر درستی شود یقیناَ از تخریب بیشتر سنتهای مثبت محلی و بی‌هویتی فرهنگی و رفتاری در سلوک مردمان منطقه جلو گیری خواهد شد.

اماّ اقلیتی از مردمان منطقه در کشورهای جنوبی خلیج فارس هستند که من در اولین نوشته‌ام به آن‌ها این گونه اشاره کرده بودم : «هدف این نوشته‌ها به بحث و به نظر گذاشتن این مهم است که چگونه بتوانیم از امروز به بعد از این ( نقدینگی و سرمایه‌های قابل توجه)، (مهارت و دانش) و (تجربه و کارآفرینی) فراوان و بین‌المللی این گروه از مردمان منطقه به نفع سرمایه‌گذاری و توسعه منطقه استفاده کنیم … »  نسل مسن‌تر این اقلیت به دلیل پشتکار ستودنی، پر کاری وصف‌ناپذیز، توان فکر و کاردانی خود در غربت و بدون استفاده از هیچ رانتی و یا کمک دولتی با داشتن  حداقل سرمایه اولیه و کسبی کوچک در یک پروسه زمانی دو و یا سه نسلی از تداوم  فعالیت‌های فردی خود و یا خانواده خود توانسته‌اند دارای نقدینگی و سرمایه قابل توجه‌ای باشند که هر یک به تنهایی قادرند منشآ سرمایه‌گذاری و کارآفرینی فراوانی در منطقه شوند.

ممارست طولانی فعالیت اقتصادی این اقلیت در یک محیط رو به‌رشد و آزاد اقتصادی و بین المللی در فضای مدرن کسب و کار رقابتی سبب شده است که دارای تجربه فراوان، مهارت و دانش به‌روز در فعالیت اقتصادی خود باشند. نسل جوان‌تر این قشر که اغلب فارغ‌التحصیل کشورهای بیشرفته غربی هستند علاوه برداشتن تجربه کاری و سرمایه خانوادگی توانسته‌اند در بخش‌هایی از اقتصاد تجاری، خدماتی و یا صنعتی با ده‌ها شرکت و غول‌های صنعتی و تولیدی فرامنطقه ای و چند ملیّتی همکاری و مشارکت محلی و منطقه‌ای داشته باشند.

کافیست  فقط شما صنعت خدماتی ۳PL  ۳rd party logistics در دبی را مطالعه کنید .خواهید دید روزانه بیش از ده هزار کانتینر TEU twenty foot equivalent units کالاهای گوناگون از معروف‌ترین مارک‌ها و برندهای درجه یک بین المللی از مواد غذایی، مصرفی، بهداشتی، انواع مختلف کالاهای گوناگون از سیگار و لوازم آرایشی و لوازم منزل گرفته تا لوازم صوتی و تصویری از کارخانه های مختلف شرکت‌های معروف بین المللی در قاره‌ها و کشورهای گوناگون از تولیدات غول‌های چند ملیتی که به دبی می‌آید و پس از ترخیص و انتقال به انبارهای مدرن این اقلیت هم‌زبانمان؛ سپس علاوه بر پخش و توریع به تمامی هایپرمارکت‌ها و فروشگاه‌های داخلی کشور امارات به تمامی کشورهای خاورمیانه، شرق افریقا و بعضاً به کشورهای هند و پاکستان ارسال و پخش می‌شود.

به یقین ادعا دارم که مالکیت، اداره  و مدیریت این صنعت عظیم در اختیار مردمان نیاپارسیک زبان منطقه خودمان است و اگر روزی روابط تجاری و بازرگانی بین‌المللی ایران عادی شود و سیستم رانتی و آپارتاید کسب و کار در ایران از بین برود. منطقه خودمان قطعاً قطب صنعت ۳PL کشور خواهد شد چون شرکت‌های بزرگ چند ملیّتی به توان کاری و مدیریتی این اقلیت همشهری یقین دارند. و اولویت اول همکاری و شروع کار مجدد آنها در ایران قطعاً با ما خواهد بود. خیلی دوست دارم به بخش‌های دیگر صنعت و تجارت بین المللی اشاره‌ای داشته باشم که توانایی‌ها و مهارتهای بالقوه و حاضر این اقلیت از مردم منطقه را که در سرمایه‌گذاری و کارآفرینی مشاهده می‌کنم برای اطلاع بیشتر خوانندگان و علاقمندان این نوشتار بنوسیم  ولی چون مطلب طولانی خواهد شد در اینجا به همین یک اشاره بسنده می‌کنم.

این اقلیت هم توان سرمایه‌گذاری و کارآفرینی در منطقه را دارند و هم خواست و علاقه انجام این کار. حال چرا این کار را انجام نمی دهند؟ و فقط تعدادی از آنها در نقش خَیّر علاقه خود به سرزمین مادری خود را آشکار می‌کنند. سئوالی است که بایستی جواب آن را در جای دیگری در مملکت جستجو کرد این اقلیت توانا و کارساز برای سرمایه‌گداری و کارآفرینی چندان به تشویق و ترغیب مسئولین و کارگزاران دولت و حکومت در منطقه نیاز و احتیاج ندارند چون طبیعت وجودی این سرمایه‌داران و یا هر سرمایه‌گذار دیگر این است که بایستی همیشه در حال تکاپو و تلاش برای ازدیاد کار و کسب خود با سرمایه گذاری‌ها و کار آفرینی‌های جدید و نو باشند و خوب می‌دانند که اگر سرمایه‌گذاری جدیدی نکنند بعد از چند سال از گردونه کار خارج خواهند شد. به خصوص در این عصر که سرعت تغییرات در صنعت و تجارت و خدمات ساعتی ست که اگر نجنبند کالا تولیدی و خدماتی‌شان از بازار خارج خواهد شد. بنابرین کوتاهی از طرف این اقلیت نیست، بلکه منتطرند شرایط مملکت برای کارشان تغییر بنیادی کند. نه سیاسی هستند و نه حب و بغض کسی را به دل دارند بلکه حواس‌شان جمع است که کی و کجا می‌توان با کمترین ریسک و بی‌نیاز به رانت و واسطه کار خود را در منطقه شروع کنند .

متاسفانه هنوز این اقلیت توانا به این جمع‌بندی نرسیده‌اند که شرایط سرمایه‌گذاری و کارآفرینی در منطقه خودمان و یا ایران مساعد و آماده است که بتوانند در منطقه شروع به فعالیت کنند و اقداماتی آغاز نمایند لذا بایستی منتظر شد که بینیم در آینده در پایتخت کشور چه تصمیماتی در ارتباط با مشارکت و همکاری بین‌المللی با دیگر کشورها گرفته خواهد شد. ناگفته نماند  محدودی از این افراد در سالهای گذشته به صورت موردی سرمایه‌گداری‌هایی در ایران انجام داده‌اند که بعضاً هم موفق بوده‌اند به خصوص در هتل داری. ولی در صنعت، خدمات و تجارت کمتر موفق بوده‌اند و با فروش و واگذاری مایملک سرمایه‌گذاری شده خود به دیگران به قول خودشان از زحمت و دردسر نجات یافته‌اند (سرمایه‌گذاری در املاک و باغات موارد بحث نویسنده نیست).

در اینجا برای خوانندگانی که فکر می‌کنند چرا بعضی از همشهریان خیّرشان برای جوانهای جویای کار اقدامی نمی‌کنند و به قول معروف دست آنها به کاری بند نمی‌کنند جواب دو نفر از دوستان خیّرم که در این ارتباط کاری انجام داده‌اند و  هم برای مدت زمانی فعالیت چشمگیری در کشور داشته‌اند سپس پشیمان گشته و کارشان را کمتر و یا متوقف کرده‌اند خلاصه نویسی می‌کنم تا پرسش‌کنندگان بهتر متوجه شوند که با چه مشکلاتی  روبرو هستیم. هر دو نفر این بزرگواران از خیّرین خوش نام گراش هستند که علاوه بر ساختن واحدهای بزرگ آموزشی، کلینیک بهداشنی و خوابگاه دانشجویی به دهش و رسیدگی به نیازمندان اشتهار دارند و البته مثل اغلب گراشیها از کمک و بخشش به مسجد و روضه و روحانیت کوتاهی نمی‌کنند.

یک تجربه سرمایه‌گذاری

حدود ده سال پیش یکی از آن‌ها عده زیادی از جوان‌های منطقه را در امر گسترش فعالیتهای اقتصادی و تجاری خود در ایران با ایجاد واحدهای تجاری و بازرگانی در چندین شهر و مرکز استان مثل کیش ، بندر، شیراز و بیشتر در تهران بکار گرفته بود و بقول  بازاریان تهرانی هم صنفش در بازار بزرگ تهران نوآوری و حرکتی خلاقانه ایجاد کرده بود ، نفر دوم که البته تشکیلات و تجارتش در دبی در صنف دیگری ولی وسیعتر و مدرنتر بود نیز به جد علاقمند بود که همانند اولی کارش در ایران در ابعادی بزرگتر و وسیعیتری شروع کند  و دست به مطالعه و مصاحبه  و جمع آوری ابواب جمعی آینده اش در ایران که اکثرا از جوانهای جویای کار منطقه بودند زده بود . دومی بعد از یکسال شروع نکرده  دور کارکردن در ایران خط کشید و کارش در دبی گشترش داد ولی اولی بعد از پنچ شش سال کار و تلاش و معروفیت در بازار تهران عذر اکثریتی از جوانان به کار گرفته را خواست و خودش و نزدیکشان به محل کار قبلی خود بازگشتند و بقول خودش توانسته قبل از اینکه از فشار ناملایمات کاری در ایران جانش از دست بدهد به دبی بازگردد. جوانها باید فکر کنند آیا کسانی مثل این دو بزرگوار نمی خواهند و یا نمی دادنند بهترین کار خیر دست جوانان گرفتن است که بکاری مشغول شوند ، البته هم این دو تاجر و هم همه ی سرمایه داران و فعالین اقتصادی منطقه این را خوب می دانند و باور دارند که نمی توان یک عمر جوان را در دانشگاهها و پشت مدرک گرفتنهای رنگهارنگ  کارشناسی و ارشد نگه داشت و آنها را با تیتر و مدارک گوناگون دانشگاهی باد فضایی داد که بینی خود را نبینند .بالاخره بایستی روزی با واقعیت روبرو شوند که روی زمین هستند و باید کار کرد .

و امّا جوابهای آن دو خیّر کار آفرین ؛ بخشی مربوط به ساختار مشکل آفرین و عقب مانده اقتصادی کشور است که پاسخی عام به وجود مشکلات و دردسرهای کار وکسب در وضعیت کنونی کشور است و همه ما از آن اطلاع داریم و ضرورت بازگویی در اینجا ندار ولی بخشی از پاسخها آنها مستقیم مربوط میشد به جوانان جویای کار وسلوک رفتاری آنها که چون حرفهای در خور تأمل و اندیشیدن است باز گو می کنم و امید وارم که دریچه شود برای نقد و برسی رفتار کاری جوانان جویای کار منطقه توسط خودشان و یا فرهیختگان فرهنگی منطقه  . نفر دوم که می خواسته کاراستخدامی افراد مورد نیازش از بین جوانان آشنا و همشهری ویا در نهایت از منطقه را بر پایه درست و علمی با ملاحظات رفتاری ، تحصیلاتی وتجربه کاری آنها باشد .پس از یک دوره  مصاحبه و گفتگو با بسیاری از کاندیدهای مورد نطرشان  جمع بندیشان این بوده که اکثریت جوانهای مصاحبه شده توقع بسیار بالایی داشته اند بدون اینکه توان کار و مهارت حرفه ای آن پست کاری مورد نظر را داشته باشند . یعنی فاصله توقع  حقوق و مزایا با توان کاری آنها اصلا هم خوانی نداشته بلکه بسیار عجول و شتاب زده در بدست آوردند همه چیز بوده اند و خود را چند سرو گردن از خود سرمایه گذار در دانایی و درایت  کار در برپایی و راه اندازی همان کسب کار بالاتر می دانسته اند و حتی به خودشان زحمت فکر کردن نمی داده اند که این بنده خدا سرمایه گذار پس پنجاه سال تجربه و کار در خارج از کشور که با دست خالی و شاگردی شروع کرده و هم اکنون با داشتن شرکت تجاری فعال با پیش از ده هزار قلم از آیتمهای مختلف در صنف کسب و کارش و داشتن بیش از یکصد کارمند و کارگر از کشورهای مختلف و با تحصیلات متفاوت  در یک کشور رقابتی و مدرن تجاری که دارد با دنیا خرید و فروش و معامله می کند حتما بایستی توان و فهم و تجربه بالاتری از جوان جویای کار داشته باشد . به هرحال ایشان در کلام آبی پاکی روی دست من ریخت که جوانان خودی وهمزبان که اکثریت  آماده خور و فزون خواه بنظر می آمدند و به غریب و غیر همزبان هم اعتمادی و شناختی ندارم پس  صلاح بهتر دیدم در ایران کاری انجام ندهم و خود را گرفتار آدمهای کم تجربه و فزون خواه نکنم نا گفته نگذارم که این تاجر وکارآفرین علاقمند اشل حقوق ومزایای خوبی هم پیشنهاد می داده چون اعتقاد داشته کارمند باید دغدغه گذران معاش کمتر داشته باشد تا بتواند بهتر کار کند  . در ارتباط با درستی و یا اغراق گویایی ادعای دوست تاجرم در باره خصلت و رفتار آماده خوری ، عجله و فزون خواهی اکثریتی از جوانان منطقه با صاحب نظری از فرهنگیان فرهیخته و باز نشسته گراش که سالهای زیادی مدیر و دبیر انواع و اقسام دبیرستانها و پیش دانشگاهیهای گوناگون بوده و اهل مطالعه و تفکر می باشد و هنوز هم مرجع ، مشوّق ، مونس و همراه جوانها و پشتیبان آنهاست در میان گذاشتم  . ایشان از سر علاقه و دلسوزی ؛ فرمودند متاسفانه در این چهل سال نتوانسته ایم خصلتها و رفتارهای والای انسانی و اخلاق کاری خوبی را  درآموزش نسلهای نهادینه کنیم و آنچه از خصلتهای خوبی مثل قناعت ، صبر ، پرکاری  و پشت کاری اجدادی و سنتی هم که داشتیم نتوانسته ایم به آنها منتقل کنیم ؛ دوست شما انسان منصفی بوده که گفته اکثر آنها آماده خور بنظر می آماده اند . من می گویم بدبختانه از آماده خوری گدشته اند و وارد فاز جویده خوری شده اند. گذشت آن زمان که تعلیم می دادند برو کار می کن مکو چیست کار .

تاجر اولی که فعالیتهای تجاری و بازرگانیش درایران چشم‌گیر بوده و برای چندین سال ادامه داشته؛ درنهایت عذر اکثریت  کارمندان و کارکنانش در ایران خواسته و هم اکنون فعالیتها اکثر واحدهای تجاری و بازرگانی خود را در ایران تعطیل کرده است . نکته نغزو تلخی در پاسخش بود که دل هر دلسوزی و انسان آزاده ای را بدرد می آورد و آه از نهادش بلند میشود که اخلاقیات و رفتار کاری جامعه ما به چه سمتی از سقوط و پستی می رود .ایشان با تمام ملاحظه کاریهای خصلتی هر تاجر و محافظه کاری سنتی سرمایه دارن منطقه بدون اینکه کسی را متهم کند جواب داد امان از دزدی در کار ، امان از دزدی در امانت داری  و صد امان از ریزش اعتماد و دزدی از دخل . وقتی در کشور به صدها دلیل نمی توانی مثل دبی و یا کشورهای بیشرفته متکی به سیستم مدون و مدرن در تشکیلات کلان خود باشید چاره ای نداری جز اعتماد کردن به افراد ، مصیبت  باروقتی خواهد بود که پستهای مدیریتی و اجرایی کارت بیشتر از تعداد افراد خانواده ویا خویشان نزدیک و قابل اعتمادت باشند . آنوقت است که از هر گوشه کارت بخصوص در فروش با مسئله ناخوشایند مختلفی مثل دزدی ، رشوه ، کمکاری و زد و بندهای خلاف شرع وعرف روبر خواهید بود.

بحث من در اینجا مطرح کردند و ریشه یابی این ناهنجاریها رفتاری افراد درچگونه کارکردن آنها نیست بلکه خواستم اشاره ای داشته باشم به این که اغلب سرمایه دارن و خیرین منطقه به اولویت دادن  سرمایه گذاری و کار آفرینی در زادگاه خود آگاهند و تمایل و علاقه دارند که دست و بال عده ای از آشنایان و همشهریان خود بکاری بند کنند ولی وقتی با نگرشهای فکری و نا هنجاریهای رفتارکاری نو ظهور مثل فزون خواهی ، جویده خوری ، تنبلی وکم کاری ، کاهلی و بدست آوردن پول و ثروت  در اسرع وقت ممکن به هر راه وهر رفتار از مردمان جویای کارمنطقه مشاهده می کنندر از خیر این اولویت می گذرند و همت خود را صرف کارهای خیر که در اولویتهای بعدی خودشان است می کنند . تا آنجا که من تحقیق و مطالعه دارم نگرش فکری و هنجارهای سنتی و اجدادی اغلب مردمان منطقه همواره مبتنی بر قناعت ، پرکاری ، صبوری ، راستی و امانت داری بوده است . حال چه اتفاقی افتاده که با تغییرات نا صواب روبرو گشته ایم و داریم ضرر می کنیم جای بحث و سخن دارد . درست است که ما امروزه متوجه شده ایم که همه افراد  در هر جایی و هر مقامی از فساد صحبت می کنند  که به معنای آن است که فساد در کشوراز قباحت افتاده است و همچنین می دانیم که بدلیل ساختارویژه حکومتی و دولتی در ایران عامه مردم ایران و تولید کنندگان بهره ای از توزیع منابع کشوری نبرده اند و نمی برند و بیشترسواره های غیرمولد سخنور یعنی کسانی که رانتی هستند و یا برخوردار از چایگاه و منزلت سنخی و خانوادگی خود هستند ازثروت و در آمد کشور مستفید بوده اند و خواهد بود ؛ ولی نمی دانم منطقه ما که تاریخاَ و سنتاَ چندان وابسته به درآمد و منابع کشور نبوده و نیست  چرا باید متآثر از الگوهای بد کشوری شویم و حسنات داشته خود را از دست بدهیم که پایه اعتماد همکاری محلی از بین برود.

نوشته‌های من در مورد سرمایه‌گذاری و کارآفرینی در این جا به پایان می‌رسد ولی دوست دارم نکته‌ای که در نوشته‌هایم بدان اشاره‌ای نداشته و از قلم افتاده است به اختصار اشاره کنم.

درست است که خیّرین و فعالین اقتصادی ساکن و شاغل منطقه در کشورهای جنوبی خلیج فارس در آبادانی و توسعه شهرها و روستاهای اجدادی خود بخصوص در بخش‌های بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و ساخت دانشگاه‌ها و اماکن فرهنگی و ورزشی نقش محوری دارند، ولی نباید خواست و کوشش مسئولین دولتی در همکاری و به نتیجه رسانیدن مجموعه کارهای انجام شده را ناچیز و نادیده انگاشت بخصوص اداره و مدیریت اجرایی و روزانه مجموعه ادارات و تشکیلات دولتی. این عزیزان مسئول و خدمتگذار که به واسطه و یا با توان خود کارمند دولت و حکومت شده‌اند  تا آنجا که توان داشته باشند کوشش می‌کنند و در وسع و حیطه تشکیلات اداره خود در حد اجازه و محدوده سازمانی خود کار کرده و خواهند کرد. آن‌ها در جایگاه خود مامورند و معذور ولی این دولتیان همانند هر انسان دیگر دوست دارند بیشتر معروف شوند و یادگاری خوبی از خود به جای بگذارند. لذا وظیفه ما اهالی منطقه حسن نیت داشتن و همکاری با آنهاست و فرهیختگان و سمن‌های تخصصی هر شهر نیز می‌تواند نقش مشاور و کمک‌کننده آنها باشند برای عمران و آبادی بیشتر شهر خود این عزیزان که در اصل کارمند دولت هستند را یاری کنند. انتظارات ما بایستی در حد جایگاه آنها باشد و نه بیشتر و آنها هم اگر دوست دارند خدمتگذار مردم باشند و حقوق ناچیزی که می‌گیرند  برایشان حلال باشد خود را در جایگاه خان و سلطان تصور نکنند و در عمران و آبادی محل خدمت خود بیشتر کوشا باشند.

صوفی ابن وقت باشد باشد ای رفیق  “حضرت مولانا”

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری نوشته‌هایم در ارتباط با سرمایه‌گذاری و کار آفرینی در منطقه را به صورت واضح و روشن در آخرین نوشتار پیشین نوشته بودم و برای یادآوری و راحتی خوانندگان آن را به صورت کوتاه نویسی در اول این نوشتار دوباره آورده‌ام که تأکیدی بر جمع‌بندی باشد.

این نتیجه گیری مشتق از برآیند دو مولفه بوده است در یک محاسبه بر باور دیدگاه ابن وقتی (یعنی مبنی بر امکانات ، اطلاعات و واقعیتهای اقتصادی ، مالی و سیاسی امروز و پیشبینی های کوتاه مدت مالی و سیاسی  منطقه و کشور) ؛ اولین مولفه : چشم انداز افق سرمایه گذاری و کار آفرینی توسط دولت ، حکومت و یا شرکتهای خصولتی ( شرکتهای اقتصادی کلان وبزرگی که از امکانات و رانتهای حکومتی ودولتی استفاده می کنند ولی خودرا جزیی از بخش خصوصی می دانند ) درشهرستانهای لارستان ، خنج ، گراش ، بستک و لنگه حدالاقل تا یک آینده نا روشن ده ساله . دومین مولفه : دیدگاه ، نگرش ، خواست و علاقمندی  صاحبان سرمایه و فعالین اقتصادی منطقه در کشورهای جنوبی خلیج فارس برای سرمایه گذاری و کار آفرینی درشهرو روستای اجدادی خود در این مقطع زمانی  . اطلاعات و بحثهای مختلف  مربوط به مولفه دوم در مجموعه نوشته ها پیشین به گونه شرح و بسط موضوعهای قطعا مطالعه کرده و بیاد دارید و تتمه ی آن شرح و بسطهای که فکر می کنم ضرورت مطرح کردن آن بوده در این نوشتارخوانده اید وباور دارم خوانندگان نیز کم و بیش با من هم نظر هستند و نتیجه گیری مرا بخوبی درک کرده و نیاز به توضیح و استدلال بیشتری نیست ؛  ولی موئلفه اول که جای بحث و گفتگوفراوان دارد در نوشته های پیشینم به آ ن اشاره ای نداشته ام . نتیجه گیری و جمعبندیم مبنی بر این مولفه بیشتر برپایه شناخت و برداشت شخصی خود از چگونگی مشکلات ساختاری و وضعیت شبه بحرانی و گره خورده امروز اقتصاد و کسب و کار در کشور می باشد و چون مجموعه گره خوردگی این بحران اقتصادی که بخش کار آفرینی و سرمایه گداری آن که در این فراخوان مورد نظر و بحث ما بوده به تصمیمات سیاسی وابسته است  با توجه به مناظره های کاندیدههای ریاست جمهوری در انتخابات اخیر من بحث روشن و کار گشایی ندیدم و برداشت من این است که با توجه به درآمد مشخص و روشن کشور ازاستخراج و فروش نفت و مشتقات آن حتی اگر هم همین دولت اعتدالی در کشورسرکار باشد تا ده سال آینده سرمایه و پولی مازادی نخواهند بود که بشود و یا بتوانند  در منطقه ما سرمایه گداری و کار آفرینی قابل توجه ای انجام دهند . و حتی فکر نمی کنم که پروژه ای در خور و قابلی در عمران و آبادی هم نصیبمان بشود .روال کارو گردش بودجه های شهرستانهای منطقه نیزهمانند این چند سال اخیر خواهد بود بدون اینکه دردیدگاه و نگرش مسئولین دولتی و حکومتی نسبت به این منطقه تغییرچندانی روی دهد . حال با توجه به این دو مولفه من سرمایه گذاری و کار آفرینی کلان و قابلی را در آینده نزدیک ده ساله مشاهده نمی کنم و در این وانفسای بیکسی راه حلی هم نداریم جزپیشنهاد همکاری مشترک همانگونه که در اول این نوشتار آمده است  . حال این همکاریها مشترک در چه موضوعها و چه زمینه ها باشد که هم حس همکاری و هم یاریمان تقویت کند وهم موجب سرمایه گذاری و کار افرینی در منطقه شود  سئوالیست که بایستی فرهیختگان و کنشگران فرهنگی و اجتماعی که در (آن جی او)های مختلف فعال هستند با کمک فکری شوراها و مسئولین حکومتی و دولتی در منطقه پاسخگو باشند . البته من چند پروژ عملی و ضروری مشترک در دست مطالعه و برسی دارم که در صورت امکان با انجمنها و یا (اِن جی آو ) ها فعال آن رشته در میان خواهم گداشت .

نیست فردا گفتن از شرط طریق  “حضرت مولانا “

در نوشتار پیشین نوشته بودم که بهترین روش همکاری و هم اندیشی استفاده و بهره گیری از نیروهای تحصیل کرده و علاقمند به کار و کوشش و جستجواست  و……….ودر انجمنها وتشکلهای مردم نهاد ( اِن جی او) مانند فعالیت می کنند و یا دوست دارند بصورت تشکلهای هم فکرهم و هم سنخ دور هم جمع شوند ….و الا آخر. همچنین اضافه نموده بودم که هر تشکل می تواند به همکاری اسپانسرمالی علاقمند به موضوع فعالیت آن تشکل امیدوار باشد و برای پیدا کردن سپورت مالی و همکاری با خیّرین علاقمند بکوشد …. الا آخر

بقول حضرت مولانا فردا گفتن شرط همراهی و طی طریق نسیت لذا چون خود به فعالیتهای جوانان و اعضای تشکلهای و (اِن جی او) ها  موضوع و هدف محوراعتقاد دارم ودوست دارم که هر چه زودتر ، بهتر و فعالتر کار خود را در منطقه شروع کنند خود را ملزم می دانم که بعنوان یک اسپانسر مالی از همین امروز با آنها همکاریم را شروع کنم و به اعضاء و فعالین آنها بگویم که فردا گفتن شرط همراهی طریق با آنها نیست.

خاضعانه و فروتنانه اعلان می دارم  من نویسنده این سطور و نوشتارهای پیشین در ارتباط با فراخوان یک گراشی از دبی برای سرمایه گذاری و کار آفرینی در منطقه ؛ همانگونه که در اولین نوشته ام آمده است از درآمد و سرمایه در قد و قواره متوسط قشر اکثریت  شاغلین منطقه در کشورهای جنوبی خلیج فارس هستم که توصیف و شرح احوال آنها دراین نوشتارآورده ام . دوست دارم به اطلاع خوانندگان و علاقمندان برسانم که مایل هستم اسپانسرمالی سه تشکل فعال را به عهده داشته باشم و برای پیدا کردن اسپانسرهای مالی بیشترازبین فعالین اقصادی همزبان در خلیج  برای این سه تشکل و یا تشکلهای دیگر با آنها همکاری داشته باشم .

از این سه تشکل دوتای آن در ارتباط با تحصیلات و تجربه کاری ، صنعتی و دانشگاهیم می باشد که هر دوی آنها از ضروریات و نیازهای فوری منطقه بوده و توان تبدیل شدن  به پروژههای صنعتی و تجاری در آنها بالاست. و سومی از آن اطلاع چندانی ندارم فقط صرفه علاقه و عشق  به فرهنگ  ، زبان و تاریخ خودمان می باشد و می توان گفت به نوعی اکسیر وحت و همدلی همه ی مردمان منطقه در آن خواهد بود . سه (اِن جی او) های مورد توجه و نظرعبارتند از :

۱-گروه ، تشکل ویا هر انجمن مردم نهاد و تخصصی که موضوع کار و فعالیتهای آن مربوط باشد به آب و یا برق و یا هر دو باهم برای تضمین و تامین اصولی و پایدار هر دو عامل آب و برق درکل منطقه کهن پارسیان برای بوجود آوردن یک آینده روشن وطولانی مدت مطمئن این دو عامل اساسی

۲- گروه ، تشکل و یا هر انجمن مردم نهاد و تخصصی که موضوع کار و فعالیتهای آن مربوط باشد  به علم ودانش ، فناوری و تحقیقات مثل تلاش برای تاسیس شرکتهای دانش بنیاد ، کارهای علمی و تحقیقاتی نخبگان ودانش آموزان ویا بنیادهای علمی و فناوری دانش آموزی و دانشجویی در منطقه باشد

۳-گروه ، تشکل ویا هر انجمن مردم نهاد که موضوع کار و فعالیت آن مربوط باشد به زبان و فرهنگ و تاریخ منطقه  و تلاششان باشد برای اعتلا و غنی سازی اشتراکات فرهنگی و زبانیمان در راستای هویت سازی فرهنگی و زبانی بر مبنای تحقیقات علمی و تاریخی ویکسان سازی نوشتاری وگفتاری زبانمان بر مبنای یک اصول درست علمی زبان شناسی و مردم شناسی مثل بنیاد نیا پارسیک در گراش.

برای همکاری و همیاری با این سه نوع تشکل شرط و شروطی خاص نیست ولی مایلم تاکید کنم که علاقمندان و یا انجمنهای موجود در این سه موضوع در هر شهر و یا روستایی که باشند بایستی موضوع کار و فعالیتشان برای کل منطقه باشد و بسمت و سوی یگانگی و وحدت حرکت کنند .هر شهر و روستا می تواند انجمن خود داشته باشد ولی کمک مالی و همکاری پیشنهادی زمانی عملی خواهد شد که در مجموع بصورت یک تشکل همکار و همیار متحد شده باشند و موضوع کار و فعالیتشان بر کل منطقه استوار باشد . من سعی می کنم آنچه از چکونگی فعالیتهای یک ان جی او تخصصی برای کار و فعالیت مشترک درمنطقه می دانم  در نوشتار آینده برای هر سه تشکل فوق والذکربنویسم تا آن زمان  فعالین و علاقمندان به این سه نوع انجمنهای تخصصی اگر مایل باشند می توانند نظرات و ایده های ارشادی خود و یا هر آنچه انتطارازفعالیت و کار انجمن خود دارند با ایمیل با نویسنده در تماس باشند . ” به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی  ”

مجموعه یادداشت‌های یک گراشی از دبی در گریشنا (+)

خروج از نسخه موبایل