نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

میزگرد شوراپنجم: نامزدهای فرهنگی چه می‌گویند؟

هفت‌برکه (گریشنا): دو هفته قبل از شروع تبلیغات انتخاباتی نامزدهای شورای اسلامی شهر، سایت هفت‌برکه میزگردهایی با حضور نامزدهای شوراپنجم برگزار کرد. این میزگردها به صورت موضوعی برگزار شد، و همه‌ی ۳۰ نامزدی که در انتخابات این دوره حضور داشتند، بنا به تجربه و شناخت شهر از آنها، برای یکی از موضوعات دعوت شدند. در میزگرد فرهنگی و اجتماعی، عبدالعلی (عبدالله) صلاحی، مصطفی خورشیدی و محمد خواجه‌پور حضور داشتند. این میزگرد را اکنون می‌خوانید.

در روزهای آینده نیز این میزگردها را خواهید خواند: میزگرد ورزش با حضور محسن افشار، عبدالرضا حسین‌پور، علیرضا دانشور، و مرتضی موغلی؛ میزگرد زنان با حضور طیبه جعفریان و فاطمه خواجه (مرضیه ده‌بزرگی و فوزیه ناصری به میزگرد نیامدند. مهوش شیبانی امکان شرکت نیافت و برای یکی از میزگردهای آینده دعوت شده است)؛ میزگرد جوانان با حضور محسن حسن‌زاده، محسن دهقانی، و سعید جعفری (محمد اکبری‌زاده، مهدی امانی و محمد راهپیما هم به این میزگرد دعوت شده بودند که حضور نیافتند)؛ میزگرد عمران با حضور محمد درخشنده، علی عظیمی و علیرضا مقتدری (اکبر باقرزاده نیز دعوت شده بود اما امکان حضور نداشت)؛ و میزگرد رییسان شورا با حضور علی اصغر حسنی، مرتضی فتحی و حبیب‌الله مهرابی. یک میزگرد نیز قرار است فردا با حضور اعضای شوراهای قبل برگزار شود.

در این میزگردهای موضوعی، سوال‌های مشخصی از نامزدها پرسیدیم، و از آنها خواستیم برنامه‌هایشان را درباره‌ی آن موضوعات به صورت دقیق و شفاف مطرح کنند و اگر برنامه‌ای در زمینه‌های دیگری به غیر از موضوع میزگرد دارند، به فرصت‌های بعدی موکول کنند. اکنون اولین میزگرد را در مورد مباحث فرهنگی و اجتماعی می‌خوانید.

 

هفت‌برکه: اگر بخواهید در مورد فرهنگ صحبت کنید، از کجا شروع می‌کنید؟

صلاحی: یک دید در کل منطقه نسبت به گراش وجود دارد که گراش از لحاظ فرهنگی در سطح پایینی قرار دارد. این طور فکر می‌کنند که ما نتوانسته‌ایم همراه با فرهنگ نو و پیشرو حرکت کنیم و فرهنگی نیستیم. اما من بر اساس کار تحقیقاتی که انجام داده‌‎‌‌ام، می‌توانم بگویم اگر یک سر و گردن بالاتر نباشیم، پایین‌تر نیستیم. ما تمام معیارها و شاخص‌های داشتن فرهنگ را داریم. چه از لحاظ فعالیت عمومی، نوشتن کتاب، داشتن انجمن میراث فرهنگی و … ملاک آن‌ها برای فرهنگی به حساب آمدن چه چیزهایی است؟

خورشیدی: به دلیل بی‌مرز بودن و گستره‌ی وسیع معنای فرهنگ، صحبت از فرهنگ دشوار است. بستگی دارد موضوع و تعرفه فرهنگ در چه زمینه‌ای باشد. ما در همه زمینه‌ها حرف برای گفتن داریم.

خواجه‌پور: من فرهنگ را به شکل گسترده‌تری و به عنوان شیوه‌های زندگی می‌بینم. شاید یکی از دلایل نقدی که آقای صلاحی مطرح کردند، به دلیل برخی ضعف‌ها مثلا در بخش هنری است که از این لحاظ نتوانسته‌ایم فرهنگ گراش را خوب معرفی کنیم. اما وقتی وضعیت حال و گذشته‌ی گراش را نگاه می‌کنم، ما شاخصی داریم به نام «سرمایه‌ی اجتماعی» و دلیل توان‌مندی فرهنگ ما سرمایه‌ای است که گراشی‌ها دارند. علاقه به سرزمین مادری، پیوندهایی که حفظ شده با شهرشان، باعث شده اگر در بخش‌هایی ضعف داریم، با هزینه کردن آن سرمایه‌ی اجتماعی، چه به شکل مالی و چه به شکل انسانی، بتوانیم ضعف‌ها را جبران کنیم و رو به جلو باشیم. فکر می‌کنم رویکرد گراشی‌ها نسبت به این موضوع مثبت است. هم سرمایه‌ی خوبی داریم و هم نسبت به شهرهای دیگر وضعیت مطلوبی است و باید آن را بهبود بخشید و حفظ کرد.

هفت‌برکه: نحوه‌ی معرفی داشته‌های فرهنگی به جاهای دیگر را می‌توان از دو جهت بررسی کرد: یک، لزوم آن؛ و دو، نحوه‌ی انجام آن. شورا چه نقشی در این امر دارد؟

صلاحی: بدون شک نیاز است که ما داشته‌های فرهنگی خود را معرفی کنیم. من یک سری کاراکتر‌ها را معرفی کردم، مثل جشنواره فیلم، مثل بنیاد فرهنگی کهن پارسیان که مرکز اسنادی از کل منطقه است و کتابخانه بسیار غنی از نویسندگان منطقه را دارد و کتاب‌های مرجعی که شاید در کل منطقه نتوانیم آنها را پیدا کنیم، در این کتابخانه وجود دارد. این‌ موارد ویترینی از فعالیت‌های فرهنگی ما محسوب می‌شود. تقویت جریان‌های فرهنگی در قالب این فعالیت‌ها به خوبی می‌تواند ریشه‌دار بودن فرهنگ ما را نشان دهد. روی شورا به عنوان یک نهاد حمایت‌کننده می‌توان حساب باز کرد.

خورشیدی: حرکت فرهنگی در شهر ما در بعضی زمینه‌ها رشد و در بعضی زمینه‌ها افت دارد، ولی معدوم نیست. مثلا در زمینه مذهبی رشد داریم. گواه آن نیز مراسم‌های متنوع عاشورایی و شب شعر‌هاست. اما رشد کاریکاتوری مناسب نیست و باید بیشتر کار کرد. مثلا یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگی، احترام به پیشکسوتان در زمینه‌های آموزشی، هنری، اجتماعی و فرهنگی است که وقت گذاشته و زحمت زیادی برای شهر کشیده‌اند. پیشنهاد من این است که روی مشاهیر و بزرگان زوم کنیم. مثلا من می‌بینم موسیقی زیر پوست شهر در حال رشد است و موسیقی سنتی گراش در منطقه حرف اول را می‌زند. کسب مقام اولی هنرمندان در این زمینه در جشنواره‌های منطقه این مساله را ثابت می‌کند.

خواجه‌پور: این پاسخ در واقع امتداد بحث قبلی است. سرمایه‌ی اجتماعی که در شهر وجود دارد، نباید راکد بماند. باید این را گسترش داد. دو بخش را در این کار باید انجام داد: اول برندسازی است. این را شهرهای دیگر هم انجام داده‌اند. مثلا یک نفر در تهران وقتی اسم گراش را می‌شنود، ذهنیتی از آن دارد که می‌تواند ذهنیت خیلی خوبی نباشد. می‌توان کار کرد که وقتی او به گراش می‌آید، ذهنیت مناسبی از شهر گراش داشته باشد. ذهنیت‌های منفی در مورد گراش مثل مقتصد بودن وجود دارد؛ و باید جنبه‌های مثبت آن ‌را بیشتر کرد. اما این کجا اتفاق می‌افتد؟ این در جاهایی که خیلی توجه نمی‌کنیم هم می‌تواند اتفاق بیفتد، مثل ورزش. ما باید برندی برای شهر داشته باشیم.

نکته‌ی دوم این است که بخشی از سرمایه‌ی اجتماعی را می‌توان برای هویت شهر به کار گرفت. یعنی به یک هویت جمعی برسیم که ما را به هم پیوند دهد و تقویت کند. بخشی از هویت ما از افراد گراشی شاخص گرفته می‌شود که باید روی آن کار کرد. می‌توان آنها را در مناسبت‌ها، نشریات و رسانه‌ها تجلیل کرد، مثل کاری که ما در موسسه هفت‌برکه با برنامه‌ی «آیین چراغ» انجام دادیم و برای پیش‌کسوتان و افراد تاثیرگذار شهر، جشن تولد گرفتیم. باید این کارها را انجام داد تا کسی که گراشی است، نگوید ما کسی را در این زمینه‌ها نداریم.

هفت‌برکه: نقش رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و نشریات، در شناساندن گراش چقدر است؟

صلاحی: قبل از این که نظرم را بگویم، این نکته را بگویم که من معروف بودن گراشی‌ها به عنوان مقتصد را قبول ندارم. در تمام استان، گراش را با خیرین و بخشنده بودن‌شان می‌شناسند.

خواجه‌پور: نمی‌گویم این تصویر درستی است، اما مثلا در کشورهای خلیج این تصویر را از گراشی‌ها دارند.

صلاحی: بله، درست است که گراشی‌هایی که در دبی و جاهای دیگر کار می‌کنند، حسابگر هستند؛ اما برای شهر خودشان این طور نیست و خرج می‌کنند.

اما در این زمینه با موضوع برند‌سازی موافق هستم. ولی این موضوع را هم باید در نظر بگیریم که برند‌ها به صورت مداوم نباید حذف یا اضافه شوند، چرا که با این روش، هیچ‌گاه به رشد نخواهند رسید. بهتر است ما برند‌های قدیمی را تقویت کنیم. البته این وسط نوآوری هم لازم است. مثلا جشنواره فیلم که متاسفانه تقویت نشد. البته شورا توانست در زمینه حمایت از این جشنواره پررنگ‌تر ظاهر شود و کمک مالی بی‌سابقه‌ای هم به جشنواره کرد، ولی متاسفانه اداره کل استان همکاری نکرد. نقش و تاثیر رسانه انکار‌ناپذیر است. یکی از وظایف رسانه، معرفی برند‌ها و شخصیت‌هاست. مثلا در زمینه معرفی برندها در شورای سوم خوب عمل شد. شورای چهارم هم به موارد فرهنگی خیلی زیاد هم کمک کرده است. من در جاهای مختلف هم گفته‌ام که شورای چهارم از فرهنگ و میراث بیشتر از شورای سوم حمایت کرده است. از جشنواره کل هم این شورا به خوبی حمایت کرد، و عدم تقویتش به خاطر عدم حمایت استان بوده، نه شورای چهارم. اما با وجود کارهای زیادی که شورا کرده، به علت عدم وجود یک کمیسیون فرهنگی و فعال نبودن نشریه، نتوانسته این کارها را به خوبی معرفی کند.

خورشیدی: افراد جامعه متفاوت‌اند، و هر فردی بر اساس سلیقه‌ی خود اخبار را از کانال‌های مختلف پیگیری می‌کند و همین مساله باعث می‌شود تعدادی از جمعیت جامعه نسبت به تعداد دیگر از فرآیند رشد و پیشرفت عقب بیفتند. ما بهترین رسانه را وقتی داریم که در فاصله زمانی کم بتوانیم تمام افراد جامعه را باخبر کنیم. و من فکر می‌کنم هنوز به این جایگاه نرسیدیم.

خواجه‌پور: در داخل شهر ما فضای رسانه‌ای خوبی داریم. در مقایسه با دیگر شهرها، تنش‌های رسانه‌ای و درگیری‌ها به خصوص در بعد سیاسی نداشته‌ایم. اما در بخش معرفی برای بیرون، هنوز ضعف داریم، یعنی اینکه بتوانیم تصویری از خودمان برای رسانه‌هایی که بیرون هستند ارائه دهیم. اتفاقا فکر می‌کنم هزینه‌هایی هم شده در این بخش، که مثلا وقتی یک اکیپ فیلمبرداری از مرکز می‌آید، حتی هزینه‌هایشان را هم تامین می‌کنیم و بخشی را حتی شورا تامین می‌کند. این بخش را باید هدف‌مندتر کار کرد. یکی دو تا مشخصه را مشخص کرد که می‌خواهیم شهر در آنها شاخص‌تر باشد. مثلا در علوم پزشکی امتیازی داریم که شهرستان‌های هم‌سطح ما ندارند. از لحاظ اقتصادی می‌شود حمایت کرد. البته این بخش‌ها پیوسته است. مثلا تا پشتوانه‌ی اقتصادی وجود نداشته باشد، نمی‌شود بخش فرهنگی را تقویت کرد. در ورزش هم قدرت برندسازی داریم. در حداقل یکی دو تا رشته که می‌شود با سرمایه‌گذاری آنها را به سطح ملی برسانیم و شناخته شویم.

هفت‌برکه: به سراغ سمن‌ها (سازمان‌های مردم‌نهاد) برویم. گزارشی در هیمه چاپ کردیم که در گراش سمن ثبت شده نداریم. فکر می‌کنید تعداد سمن‌های فعال در شهر کافی است یا باید بیشتر شود؟ آیا باید فعالیت بیشتری داشته باشند؟

خورشیدی: سازمان مردم‌نهاد در گراش در بین مسئولین جایگاهی ندارد. این تعداد سمن‌هایی که داریم هم کافی نیست. ما در صورتی می‌توانیم بگوییم کافی است که در آن بخش به اشباع برسیم که نرسیدیم. ما در بعضی‌ جاها واقعا می‌لنگیم و این می‌طلبد جاهایی که می‌شود، پارامتر‌های دولتی برای آن ترسیم کرد. از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی هم استفاده کنیم، اما تا زمانی که دولت، زیرمجموعه‌ها را حمایت نکند، کار قابل قبولی انجام نمی‌گیرد.

صلاحی: خود من در پنج سمن عضو هستم. سمن‌ها می‌تواند یکی از منتقدان اصلی مسئولین باشد. به نظر من، بر عکس صحبت آقای خورشیدی، سمن‌ها اگر حمایت مسئولین را نداشته باشد، این ضعف نیست. چرا که ما مردم‌نهادیم. هر چند که از مسئولین می‌خواهیم حمایت کنند.

سمن‌ها در شهر ما در زمینه میراث فرهنگی عملکرد خوبی داشته‌اند. بیشتر میراث معنوی و آداب و رسوم ما با همین سمن‌ها حفظ و ثبت شده است. ثبت چهارده اثر تاریخی با همکاری دوستداران میراث فرهنگی، کار کمی نیست. یا فعالیت‌هایی که اعضای انجمن محیط زیست انجام می‌دهند. از لحاظ تشکیل سمن‌ها، هنوز تا اشباع شدن فاصله زیادی است. مثلا ما در زمینه فرهنگ عمومی سمن نداریم. حتی سمن‌های فعال، مانند سمن‌هایی که در زمینه میراث فرهنگی فعالیت دارند، هم معمولا تشکیلاتی و منظم کار نمی‌کنند. البته این را هم داشتیم که یکی از سمن‌ها می‌خواست جلسه نقدی بگذارد برای چند تن از مسئولین، اما من گفتم از آن جایی که ما هنوز وامدار آن‌ها هستیم نمی‌توانیم نقد خوب و موثری از آن‌ها کنیم. این سمن‌ها زمانی می‌توانند کاری کنند که وامدار نباشند. شما وقتی جایی وامدار باشید، باید ملاحظه همه چیز را بکنید.

خورشیدی: من باز هم روی حمایت مسئولین تاکید دارم. مثلا ما برکه کل را به عنوان یک اثر ثبت شده داریم. اما چون زور اداری بالای سر آن نیست، آسیب و تخریب آن ادامه دارد. درست است که سمن‌ها سازمانی مردم‌نهاد است، اما لازم است حمایت مسئولین را داشته باشیم.

خواجه‌پور: من خودم کسی هستم که در این سمن‌ها بزرگ شدم، رشد کردم و خودم را وام‌دار این بخش می‌بینم. تقویت این بخش، در واقع بخشی از ساختن شهر است. هر چه در این بخش کار کنیم و سرمایه‌گذاری کنیم، یک سرمایه‌گذاری با منفعت بالاست و برنامه‌ی اصلی من در شورا در این بخش است. باید بتوانیم یک سری افراد را از طریق این سمن‌ها جذب کنیم که بعدا بشود در جاهای دیگر هم استفاده کرد. ساختارمند کردن این سمن‌ها برای این است که در بخش‌های مختلف، به جای روبه‌رو شدن با توده‌ی مردم، با نمایندگان مردم روبرو باشیم. مثلا اگر در زمینه‌ی سیاسی به مشکلی برخوردیم، به جز نهادهای سیاسی مطرح، یک گروه سیاسی به شکل متشکل هم باشند که بتواند از طرف مردم حرف بزند. سمن‌ها در واقع حلقه‌ی رابطه هستند که من فکر می‌کنم نداریم. حتی این گروه‌هایی که الان هستند، به نسبت نیاز شهر تقریبا خیلی پایین است. در حوزه‌هایی که گیرهای قانونی‌مان کمتر بوده، تعداد سمن‌ها هم بیشتر است. مثلا یکی از دلایلی که در بخش میراث فرهنگی سمن‌های خوبی داریم این است که ما جایی مثل انجمن میراث فرهنگی داریم و به این‌ها نقش هم می‌دهند.

کار شورا می‌تواند این باشد که این دید را نسبت به سمن‌ها تغییر دهد. من سمن‌ها را به عنوان مسئولین نمی‌بینم، به عنوان نمایندگان مردم می‌بینم و برای اینکه با مردم در ارتباط باشند، این سمن‌ها می‌توانند واسط قرار بگیرند. مثلا در حوزه‌ی زنان، محلات، و مذهبی می‌توان از طریق نماینده‌هایشان شورا با سمن‌ها مرتبط باشد. مثلا از ظرفیت بسیج می‌توانیم به عنوان سمن استفاده کنیم. در فرهنگ عمومی که این سمن‌ها کمتر است، می‌توانیم آن ‌را تشویق کنیم که افراد ساخته شوند. ما طرحی هم در این زمینه تدوین کرده‌ایم و من این مساله را یکی از رسالت‌های خودم می‌بینم در شورا.

هفت‌برکه: این سوال را می‌توان از آقای صلاحی شروع کرد که در شورای سوم، بخش فرهنگی شورا را به عهده داشته است. این کمیسیون فرهنگی چیست؟ و کارش در شورا چیست؟

صلاحی: مسائلی وجود دارد که به ظاهر نمی‌توان آن را در گروه فرهنگی جا داد، اما ارتباط مستقیمی با فرهنگ دارد و این وظایف در شورا برعهده‌ی این شخص می‌افتد. این بخش می‌تواند بعضی از ضعف‌های سیستم اداری شهر را هم جبران کند. پیشنهادهای من در کتاب «جامعه‌شناسی گراش» یا در نشریات محلی منتشر شده است. مثلا یکی از پیشنهاد‌های من، بحث مجتمع دانشگاهی گراش بود. شاید هنوز خیلی‌ از افراد در جریان نباشند، اما این یک معضل فرهنگی بزرگ است. همان مجتمع دانشگاهی می‌توانست مانع هدررفت سرمایه مردم باشد. یا پیشنهادهایی که در زمینه تقویت ظرفیت‌های طبیعی شهرستان ارائه می‌شد. شورای شهر که یکی از اعضای آن می‌تواند عضو شورای شهرستان هم باشد، به راحتی می‌تواند مشارکت کند. استفاده و تقویت ظرفیت‌های جاذبه طبیعی منطقه، مانند آب گرم ارد، در دستور کار بود. و یا پیشنهاد تشکیل صندوقی برای حمایت از فرهنگیان و ورزشی‌ها؛ یا تشکیل یک هیات مشورتی شامل شورا و نمایندگان خیرین برای اولویت‌بندی و شناسایی نیازهای شهر و سوق دادن کمک‌های خیرین به سمت نیازهای شهر. مثلا شورای شهر از ادارات می‌خواست تا عملکرد خودشان را بفرستند تا ما آن را منتشر کنیم. این خیلی می‌توانست از لحاظ فرهنگی کمک کند.

و این که بعضی‌ها می‌گفتند شورای شهر شده شورای شهرداری، من اصلا قبول ندارم. حداقل در دوره‌ای که من عضو شورا بودم، اینطور نبود. در جریان شهرستان شدن، یا جریان‌هایی که مربوط به آبفا بود و ما لوله‌های فرسوده را کامل عوض کردیم، یا جریانی که مربوط به پارک جنگلی بود، یا تشکیل کمیته ارتقا، همه‌ی این‌ها مربوط به شهر بود و صرفا شورای شهرداری نبود.

خورشیدی: برای نظر دادن در مورد عملکرد، باید ارزشیابی کامل صورت بگیرد. در این فرصت کم و با یک ذهن، نمی‌توانیم به نقاط قوت و ضعف اشاره کنیم. فکر می‌کنم شوراها در این چند دوره در همه زمینه‌ها زحمات زیادی کشیدند، اما به نظر من در زمینه فرهنگی گاهی خوب و گاهی ضعیف عمل کردند. شورای چهارم نیز در زمینه فرهنگی ضعف‌هایی داشت.

خواجه‌پور: من معتقدم ما کمیسیون فرهنگی در شورای گراش نداریم، و در واقع مسئول فرهنگی داریم. یعنی یک نفر را به عنوان رابط فرهنگی یا مسئول فرهنگی مشخص می‌کنند و او بیشتر مسائل مربوط به این حوزه را پیگیری می‌کند. چون تعداد اعضا شورا هم محدود است، این اتفاق می‌افتد. از این نظر معتقدم ما نیاز به کمیسیون فرهنگی داریم. نه فقط در حوزه‌ی فرهنگ، در بخش‌های دیگر هم نیاز به کمیسیون‌هایی داریم که شورا از نظر آنها استفاده کند و تصمیم بگیرد. مثلا کسانی که وارد شورا می‌شوند، ممکن است در حوزه‌های مختلف صاحب نظر باشند که نیاز به تشکیل این کمیسیون‌هاست که نظر مشورتی بدهد. تنها کمیسیونی که در این زمینه داشتیم، کمیسیون نام‌گذاری معابر بود، البته به جز کمیسیون‌های حقوقی. مردم وقتی انتخاب می‌کنند، تقسیم‌بندی نمی‌کنند که مثلا بگویند یک ورزشکار، یک فرهنگی، و غیره. وقتی ترکیب شورا با انتخاب مردم شکل گرفت، بایستی یک بخش جنبی هم داشته باشیم که یکی از اعضای شورا در این کمیسیون‌ها حضور دارد.

نظر من این است که کمیسیون فرهنگی باید تشکیل شود. بخش مد نظر من این است که باید ساختار شورا را گسترش داد و یک بخشی از آن، همین کمیسیون‌هاست. دغدغه‌ی شخصی من، بخش فرهنگی است. در حوزه‌های خاصی مثل هنر باید یک کمیسیون فرهنگی باشد تا با نظر مشورتی‌اش، شورا بتواند تصمیم بگیرد.

هفت‌برکه: می‌رسیم به بحث نشاط اجتماعی. شورا و شهرداری چه نقشی در این زمینه دارد؟ مثلا ساختن پارک‌ها را در این زمینه موثر می‌دانید؟ چطور می‌توانید نشاط اجتماعی را تقویت کنید؟

خواجه‌پور: در بحث نشاط اجتماعی، اصطلاحی داریم به نام «شهریت». یعنی کسانی که در شهر هستند، خودشان را یک شهروند بدانند. هر چه این احساس شهروند بودن بالاتر برود و شهریت شهر گسترش یابد، این یکی از شاخص‌هایی است که باعث نشاط اجتماعی خواهد شد. در این بخش رشد خیلی خوبی داشته‌ایم. فکر می‌کنم این روند از قبل از انقلاب بوده، و پله‌هایی که گراش طی کرده، خیلی خوب و سریع بوده. قاعدتا در سال‌های اخیر، این روند باز هم مطلوب‌تر شده است.

آن بخشی که ما دنبال‌اش هستیم و باید تقویت شود، این است که کسانی که در شهر زندگی می‌کنند، خودشان را شهروند این شهر بدانند تا احساس بهتری نسبت به شهر داشته باشند. مثلا ما معضلی داریم به نام وندالیسم که وقتی فرد حس می‌کند شهر مال او نیست، وندالیسم بالا می‌رود. هر وقت وندالیسم بالا رفت، معلوم می‌شود جایی مشکلی وجود دارد و مردم احساس خوبی نسبت به شهرشان ندارند. در این بخش هم اقداماتی که انجام شده، اقدامات خیلی خوبی بوده است. هنوز بخش‌هایی در شهر داریم که پیوند شهروندی‌شان ضعیف است، مثلا معضل حاشیه‌نشینی، یا اینکه کوچه آسفالت نباشد. این احساس که طرف پیوندش با شهر کم است، این معضل را تسری می‌دهد به سایر بخش ها. فعالیت‌ها در حوزه‌ی عمران کمک کرده که وضعیت خوبی در این بخش داشته باشیم.

صلاحی: بخش اعظمی از آن برمی‌گردد به موضوعی که آقای خواجه‌پور مطرح کردند و در واقع بخشی از نشاط اجتماعی برمی‌گردد به مساله تعصبی که نسبت به شهر داریم و خودمان را صاحب شهر دانستن. ولی یک سری مولفه‌ها غیر از آن جریان‌ها باید تزریق شود. مثلا سال ۱۳۲۱ جمعیت ما و اوز برابر بودند، ولی با اقدامات خیرخواهانه‌ای که انجام شده و افزایش امکانات، الآن جمعیت ما ده هزار نفر بالاتر از جمعیت اوز است. این نشان‌دهنده‌ی همان چیزی است که آقای خواجه‌پور می‌گفت. ولی شاید تا پنجاه سال پیش، ما آن نشاط را کمتر می‌دیدیم. به هر صورت یک سری مولفه‌ها باید تزریق شود، مثلا یک بخشی کارهای عمرانی شهر است، یک بخش کارهای فرهنگی، و بخش‌های تاثیرگذار دیگر، که باید به آنها به عنوان مولفه‌های نشاط اجتماعی توجه داشت.

خورشیدی: جواب دادن به این سوال سخت است، چرا که شادی‌آفرینی یک مساله نسبی است و بسته به این است که هر فردی نشاط اجتماعی را چطور معنا کند. مثلا من با همین هدف، کافه‌ی سنتی به اسم «کافه شهید خال ابرام» را تاسیس کردم. یا پیشنهاد ساخت اولین حوض در مدرسه را دادم. به هر حال به نظر من شادی‌آفرینی صرفا به رقص و پایکوبی خلاصه نمی‌شود. من جامعه را جامعه‌ی افسرده‌ای نمی‌بینم. قاری قرآن بعد از تلاوت قرآن یک نشاط درونی را حس می‌کند؛ یا بعد از مراسم عزاداری و خواندن نماز، یک حس آرامش و نشاطی وجود دارد. این احساس‌ها در جامعه وجود دارد و مانع گسترش افسردگی می‌شود.

هفت‌برکه: بسیاری از گراشی‌ها به خاطر شغلشان خارج از گراش هستند. آیا می‌شود به عنوان سرمایه‌ی فرهنگی و اجتماعی روی آنها حساب کرد؟

خورشیدی: من افتخار می‌کنم که متعلق به شهری هستم که نزدیک به سی درصد مردمش با چند زبان زنده دنیا آشنایی دارند. این امتیاز خوبی است که از طریق وارد شدن به کار تجاری نصیب ما شده است. این همه سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی در شهر از طریق تجارت و ارتباطات ناشی از آن انجام شده است. الان من می‌توانم بگویم جزو محدود شهرهای ایران هستیم که از رفاه اجتماعی بالایی برخورداریم. ما به این افراد نیاز داشتیم و خواهیم داشت. خود من نزدیک به ده سال در دبی شاغل بوده‌ام. تلاش برای اعزام دانشجو به خارج از کشور و بورسیه کردن آنها از طرف شورا، یکی از شعارهای تبلیغاتی من است. مثلا ما الان دکتر چشم پزشک نداریم.

صلاحی: قطعا این افراد سرمایه اجتماعی گراش هستند. من در کتاب «جامعه‌شناسی گراش» نام افرادی را به عنوان مشاهیر گراش آورده‌ام که شاید تنها یک بار به گراش آمده‌اند، اما با وجود زندگی در شهر یا کشورهای دیگر، خود را گراشی می‌دانند. شما بیایید و تمام اماکن خیرساز گراش را حذف کنید، می‌ماند یک روستای سی هزار نفری که در یک منطقه گرمسیر قرار دارد! پس سرمایه و بخش تجاری، پیشرفت شهر را رقم زد و بخش فرهنگی به عنوان پشتوانه نقش حامی را داشت. مثلا لامردی‌ها به واسطه پشتوانه سرمایه اجتماعی بیرونشان موفق شدند. با وجود شهرهایی با سابقه فرهنگی و تاریخی بالاتر، با استفاده از سرمایه اجتماعی توانستند به جایگاه بالاتری نسبت به بقیه شهرها برسند.

خواجه‌پور: من فکر می‌کنم این سرمایه‌ای را که داریم، باید بیشتر استفاده کرد؛ به ویژه در بخش فکری. در بخش مالی، تقریبا به اندازه‌ی نیاز شهر ازشان کمک می‌گیریم، اما هم دانشجویان و هم کسانی که در حوزه‌ی اقتصادی فعال‌اند و خارج از گراش هستند، ایده‌ای برای شهرشان دارند و اصطلاحا «دنیادیده»اند. از این نگاه می‌شود استفاده کرد. ضعف ما این است که این مساله ساختارمند نشده. مثلا لاری‌ها از ده-پانزده سال پیش در شیراز، بندرعباس، تهران و شهرهای دیگر، نشست‌های منظم سالیانه و انجمن‌ها را دارند. یا مثلا اوزی‌ها در دبی کاملا منسجم هستند. این پیوندها بین گراشی‌ها هم وجود دارد، اما غیر رسمی است. طرح من این است که گراشی‌های مقیم در شهرهای دیگر و کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس را تشویق کنیم که اول خودشان شکل بگیرند، بعد از آنها برای شهر کمک بگیریم و عکس آن هم انجام شود. مثلا اگر کاری در فلان شهر داریم، فردی که آنجاست، پیوندها را با ساختار اداری و حتی بخش غیررسمی ساخته است. شورا می‌تواند از طریق این افراد، کارها را انجام دهد. اما لزوم این کار این است که اول تشکیل شوند و بعد در ساختار مدیریتی و شهری هم جایگاه داشته باشند.

هفت‌برکه: توجه به مسائل زنان در شوراها چقدر پررنگ است؟ در این بخش چه برنامه‌هایی دارید؟

صلاحی: در این زمینه ما همیشه می‌گوییم مردان در دامن زنان پرورش پیدا می‌کنند. این که ما برنامه برای زنان داشته باشیم از واجبات و ضروریات است. ما در بخش مذهبی برای زنان برنامه‌های زیادی داریم و این کار انجام می‌شود، مثلا فعالیت‌ها در بیت الزهرا(س)، بیت‌النور، یا برگزاری روضه‌ها در منازل که به خوبی نقش ایفا می‌کند. اما مذهب فقط یک بخش از فرهنگ است. ما در بخش‌های دیگر ضعیف‌ایم و این ضرورت وجود دارد که شورا در بخش‌های مختلف می‌بایست زنان را مشارکت دهد. شورا باید در زمینه‌هایی که نیاز به مشارکت زنان احساس می‌شود، برنامه‌هایی داشته باشد و کاری انجام دهد. البته زنان نیز باید با حقوقشان آشنایی داشته باشند.

خورشیدی: نقش زنان با توجه به میزان جمعیت آنها در جوامع خیلی مهم است. البته ما نتوانستیم از نظر حقوقی و ایفای نقش، جایگاه زنان را به خودشان بدهیم. البته من نقش برابری با مردان را برای آن‌ها قائل نیستم، چرا که آن‌ها از نظر جسمی و روحی با مردان متفاوت‌اند و خود به خود محدودیت‌هایی دارند. به هر حال مهم‌ترین رکن تربیت یک نسل، زنان هستند و این اهمیت موضوع را نشان می‎‌دهد.

خواجه‌پور: در بخش زنان، من فکر می‌کنم که اولین چیزی که باید به زنان شهر بگوییم این است که ما بخشی از ایران‌ایم. یعنی تغییراتی که در حوزه‌ی زنان در کشور دارد اتفاق می‌افتد، به تدریج و البته با تاخیر در اینجا هم می‌بینیم. نقش زن‌ها در جاهای مختلف دارد زیاد می‌شود. شورا می‌تواند به این روند کمک کند. من با تفکیک زنان از بافت اجتماعی مخالف‌ام. با اینکه بگوییم مثلا این کار را فقط داریم برای زنان انجام می‌دهیم، مخالف‌ام. چون با این کار، شکاف در جامعه ایجاد می‌شود و نهایتا علیه خود زنان استفاده می‌شود.

می‌شود در نقش‌های عمومی، نقش زنان را تقویت کرد. در بخش‌های عمومی، سهم زنان را هم مد نظر قرار دهیم. مثلا در کمیسیون عمران یا کمیسیون اجتماعی، سهم زنان هم ایفا شود و حضور داشته باشند. به جای تفکیک معضلات، من معتقدم در بخش‌های مشترک، سهم آنها را بهشان بدهیم.

هفت‌برکه: چطور می‌توانیم در زمینه وحدت‌بخشی اجتماعی و فرهنگی در منطقه تاثیرگذار باشیم؟ مثلا در مورد اختلافات بین لار و گراش، نظر و برنامه‌تان چیست؟

خورشیدی: من فکر می‌کنم بالاخره این دو شهر به هم خواهند رسید. وقتی که به هم رسیدند، نسل آینده به خاطر این که باعث محرومیت آن‌ها از خیلی از سرمایه‌های دولتی و خیلی از بودجه‌بندی‌های دولتی شده‌ایم، از ما به خوبی یاد نمی‌کنند، آن هم به دلیل خودبین بودن. ما ناچاریم بپذیریم که بخواهیم یا نخواهیم، صد سال دیگر این دو شهر به هم خواهند رسید. هر چند در حال حاضر نیز می‌توانیم بگوییم که به هم رسیده‌اند. وقتی این اتفاق افتاد، نسل آینده به دلیل مشکل داشتن در بحث محدوده، به ما می‌خندد و از ما خواهند پرسید: «یعنی یک آدم فکوری در بین شما نبود که بروند و با هم تعامل و صحبت کنند و یکپارچه بشوند؟» اما در جایی که حقی از ما ضایع شود، ما باید تلاشمان را بکنیم برای احقاق آن حق. که ما این کار را کرده‌ایم. پس ما خیلی فراتر از این داریم فکر می‌کنیم و می‌بینیم. ولی در عین حال، باید تلاش کنیم اذهان عمومی را به این طرف سوق بدهیم که به هم وصل‌ایم و پاره‌ی یک تن‌ایم. مخصوصا از یک ایل و یک قوم و از یک تباریم. همه ما اچمی هستیم و لزومی ندارد سر یک مرز با هم جر و بحث داشته باشیم. حتی در دوره‌های بعدی شوراها، باید کمیسیونی تحت عنوان تقریب این دو شهر به همدیگر وجود داشته باشد. و چقدر بد است که دو شهر شیعی، حق همدیگر را لحاظ نمی‌کنند.

صلاحی: در این زمینه اعتقاد دارم اولویت با کار فرهنگی است که بخشی از آن را شما در رسانه دارید انجام می‌دهید. بخشی از آن را نیز ما داریم در بنیاد کهن‌پارسیان انجام می‌دهیم. دیدید که در موزه مردم‌شناسی، بخشی از اسناد اختصاص دارد به مردم کل منطقه، نه فقط لار و گراش، بلکه تا نزدیک‌های بوشهر؛ و یک بخشی از آن هم مربوط می‌شود به کتاب‌های نویسندگان کل منطقه. من اعتقاد دارم که موضوع فرهنگ به بحث وحدت خیلی کمک می‌کند. اول به ما می‌گوید فرهنگ مرز ندارد، و این موضوع بحث مرزهای جغرافیایی را قابل تحمل‌تر می‌کند. شورا می‌تواند با کمک به این مساله، این جریان فرهنگی را که برای کل منطقه است تقویت کند. ما خود فرهیختگان منطقه را می‌توانیم در گراش داشته باشیم، مفاخر را ارزش‌گذاری کنیم و بخواهیم یک دستورالعمل واحد برای نوشتن زبان خودمان داشته باشیم. یک دایرالمعارف کلی از کل منطقه درست کنیم که بخشی از اهداف این بنیاد است. این برنامه‌ها همه به جریان وحدت ختم می‌شود، و مسلما فرهنگیان و فرهیختگان در شهر می‌توانند برای رفع این اختلافات تاثیر زیادی داشته باشند.

خواجه‌پور: مسئله‌ی بین لار و گراش، اختصاصی ما نیست. هر جا که شهرها کنار هم هستند، این مساله وجود دارد. معضلی هست به نام تضاد منافع. یعنی هر شهر دنبال منافع خودش است، و این تضاد را ایجاد می‌کند. این تضاد باعث می‌شود که بعضی از افراد که رویکرد سیاسی دارند، از این استفاده ابزاری کنند تا جایگاه خود را ارتقا دهند. من فکر می‌کنم این ابزار باید از دست اینها گرفته شود. مثلا بحث محدوده که هرازگاهی پیش کشیده می‌شود و برخی به عنوان ابزار سیاسی از آن استفاده می‌کنند و مردم را دور خود جمع می‌کنند، اثرات سوئی بر جامعه دارد.

راه حلی که فکر می‌کنم وجود دارد این است که باید مسیری را تعیین کرد تا این تضاد منافع کمتر شود، یعنی مسیرهای گفتگو به وجود آید تا این تضاد منافع کمتر شود. با این روش، استفاده‌ی سیاسی هم کاهش می‌یابد، چون در نهایت اینها اتلاف سرمایه‌های خود این دو شهر و در نهایت سرمایه‌ی ملی است. این اختلاف یک چیز طبیعی است که بین مردم وجود دارد، اما باید آن را مدیریت کرد. کانال‌های گفتگو هم بخشی فرهنگ، شبکه‌های اجتماعی و رسانه است؛ و بخشی هم کانال‌های سیاسی است که باید به وجود آیند. هر چه پیوندها بیشتر شود، قاعدتا این مسائل کمتر می‌شود. به نظر من به جای تئوری اتحاد، باید تفاوت‌ها را پذیرفت. تئوری هماهنگی درست‌تر است. اتحاد یعنی اینکه همه یک فکر و ایده داشته باشیم و افراد برای هدف خاصی همگن می‌شوند و حرکت می‌کنند؛ اما می‌شود برای اهداف متفاوت افراد را هماهنگ کرد.

خروج از نسخه موبایل