هفتبرکه (گریشنا): بعد از انتشار فراخوان گردآوری طرحهای سرمایهگذاری در منطقه جنوب استان فارس از سوی یکی از همشهریان گراشی ساکن دبی، بخش اول این یادداشت نیز ارسال شده است.
در این بخش نویسنده انتقال درآمدهای گراشیها از کشورهای حوزه خلیج فارس را تنها عامل چرخش چرخهای اقتصادی منطقه میداند و معتقد است باید هر چه سریعتر و قبل از قطع این منبع به دنبال به کارگیری این آورده در بخشهای کارآفرین و تولیدکننده ثروت بود.
گفتار یکم: در این بخش ازسری سلسله گفتارهای نویسنده، در ارتباط با نقش و تاثیرسرمایه، کار و همت اهالی منطقه که در کشورهای جنوبی خلیج فارس شاغل هستند و در عمران و آبادی موطن اجدادی خود کوشایی و محوریت دارند، اول نویسنده ادعا خواهد داشت که هر آن چه از ساخت وساز و یا عمران آبادی همراه با بیشرفت و توسعه از یک صد ساله گذشته تاکنون در تمامی روستاها، بخشها و شهرهای منطقه به وجود آمده تحت تاثیر مستقیم این گروه از مردمان با همت بوده و در این کار نقش اصلی و محوری داشتهاند. سپس استدلال و برهان آورده خواهد شد که این ادعا تبین، توصیف و تعریف شود.
محروم از ارث پدری
«آفتاب آمد دلیل آفتاب ..گر دلیلت باید از وی رو متاب..از وی ار سایه نشانی میدهد ..شمس هر دم نور جانی میدهد» مولوی
بله درست است، شمس هر دم نور را جانی دهد، یعنی هر روزه در این منطقه خیری پروژهای را کلید میزند. برای ما تمامی مردمان عادی و معمولی شهرها، بخشها و روستاههای این سرزمین پهناور، گرمسیری، خشک و بی آب چه آنهایی که در کشورهای جنوبی خلیج فارس و یا اخیراً در کیش، قشم و بندرعباس مشغول کسب و کارند و چه معدود افرادی که در شهر و روستای خود به انواع کار و کسب آزاد سرگرم بوده و هستند؛ مثل آفتاب روشن است و یقین داریم که هر آنچه عمران و آبادی و امکانات رفاهی و توسعه در دیارمان به وجود آمده و یا روزانه دارد به وجود میآید به دلیل آمدن مدام و سرازیر شدن روزانهی ثروت، درآمد و پول کسب و کار بخشی از مردمانمان است که از بیرون میآید .مثل آفتاب هر روزه از راه میرسد و همه به عینه حس و لمس میکنیم و به این واقعیت یقین و باورداریم؛ هرچند در هیاهوی و سر وصدای تبلیغات مسئولین، وابستگان، علاقمندان و حقوقبگیران دولت و دین مظلومانه، ساکت، خاموش و سر به راه کار خود را انجام میدهیم.
همگی به تمامی و سادگی خوب میدانیم که برای شروع هر کاری و یا بنای هر ساختمانی نیاز به پول است. یعنی اول باید پول و یا ثروت تولید کنیم و به دست بیاوریم بعد شروع به ساختن بنایی کنیم و یا ارث پدری (بودجه دولتی) قابلی داشته باشیم و بسازیم. ما مردم عادی که تا حال چیزی از ارث پدری ندیدهایم. پس امروزه اگر شهر و دیارمان آباد، پررونق و جای نسبتا قابل قبول برای زندگیست (در مقایسه نسبی با کل کشور) معنایش این است که ساخت و ساز شده و عمران و آبادی به وجود آوردهایم. مایه و بودجهاش را از کجا آوردهایم؟ من یقین و باور دارم از کار و کوشش و فعالیتهای اقتصادی تکتک مردمان عادی این سرزمین که در غربت به کار و تلاش مشغول بوده و هستند آمده است. «کارکن. تولید ثروت کن. شهر، دیار و خانه خودت بساز» شعار جاودانی این مردمان کوشا و کم ادعا بوده و است. حال بحث میکنیم که این درآمد، ثروت و سرمایه که زندگیساز دیارمان شده است، از ارث پدری بوده (بودجه دولتی) و یا ثمره کار و زحمت مردمان این دیار در خارج از شهر و دیار خود.
کشاورزی در حد علاقه
امروز اگر به امکانات بالفعل و جایگاه منطقه در تولید ثروت و کارآفرینی نگاه کنیم؛ به نظر من با اندک دانش و تجربهای که در تجارت و صنعت دارم به لحاظ کسب و کار و سرمایهگذاری اصولی که مبنای پایدار تولید ثروت و کار باشد در جایگاه صفریم و یا منهای صفر. چون هیچ یک از بخشها و مولفههای اصلی تولید ثروت و سرمایه در منطقه ما وجود ندارد.
سادهتر بگویم؛ در کشاورزی و دامپروری آبی وجود ندارد که بتوان کشت و کاری با درآمد داشته باشیم و یا علوفه دامی به دست آوریم و از درآمد دامپروری خوشحال شویم؛ این قدر در کشاورزی و دامپروری فقیریم که اگر چند ده نفر شاغل در این بخش بتوانند خرج و دخل سالیانه خود را برابر کنند بایستی به آنها صد آفرین گفت. ناگفته نماند چند صباحی افراد معدودی با پمپ کردن بخشی از درآمد کارشان از خارج به روی زمینهای پدری خود و یا به تشویق جهاد کشاورزی به باغداری و کشاورزی روی آوردهاند که بیشتر به علاقه و باغسازی خود توجه داشتهاند تا این که به درآمد کارشان؛ بعضی از آن ها یک دو سالی هندوانه و خربزهای کاشتنند و یک دو بار هم به دبی صادر کردند و یا باغ مرکباتشان سه چهار سال خوب ثمر داد، ولی از درآمدی که جواب خرجشان را بدهد و تولید ثروتی باشد خبری نبود.
در نتیجه فقط عمق چاههای کم آب خود را صدمتری بیشتر پایین بردند؛ البته هنوز مقداری از ته مانده دامپروری سنتی و اجدادی در منطقه مشاهده میشود و به تازگی هم بیست هزاری کندو عسل چه توسط اهالی منطقه و یا در زمستان توسط کندوداران مهاجر به دامپروریمان اضافه شده است، ولی باید قبول کرد که در این بخش درآمد بیشتر از خرج دامپروران مشاهده نمیشود که بتوان گفت در نیازهای سازندگی به کار آید.
نیک خواهد بود اگر فعالین،خبرگان و علاقمندان این بخش اقتصاد تحقیق جامع و علمی در منطقه شروع کنند که حداقل برای خودمان روشن شود در این بخش کجا ایستادهایم و چه امکانات بالقوهای وجود دارد که با آوردن سرمایه در این بخش میتوان از کار و سرمایه در آن به درآمد نسبتا پایداری رسید. یا اینکه بهتر است کلا این بخش از تولید و اقتصاد منطقه حذف شود؛ زندهیاد اللهقلی خان اولین شهردار گراش که در زمانه خودش هم خان بود و با نفوذ، هم زمین آبی و دیم اجدادی داشت و شخصا خودش کنندهکار و کشاورز کاملی بود بعد از یک عمر تجربه کشاورزی در مناطق مختلف این منطقه گرمسیری مثل اشکنان و ارد در غرب و کهنه و سفیدبو در شرق در همهی سالهای بارانی و خشکسالی؛ در کتاب خاطراتش نوشته که کشاورزی در این منطقه اتلاف عمر و سرمایه است. یعنی کسی سرمایه و کارش در این راه تلف نکند.
معدن و صنعت در حد محلی
در بخش معدن، در حال حاضر در کل منطقه معدنی فعال نیست که از استخراج آن و تبدیل مواد کانی به فرآوردههای با ارزشتر برای منطقه کار و در آمد به وجود آورد یا تولید ثروتی کند که در عمران و آبادی منطقه موثر باشد. شاید فقط کارخانه سیمان را بشود نامبرد ولی من خبری از تولید ثروتش ندارم . فکر کنم در شرایط فعلی مملکت اگر بتواند معیشت و رفاه کارکنان و کارگرانش در سطح متوسط مردمان منظقه برساند باید خوشحال باشیم. دو درصدی هم شرکت نفت به خاطر چند حلقه چاه گاز می دهد که مسئولین محترم هر سال چنان در بوق و کرنا می کنند که ما در غربت فکر میکنیم سهم نفتمان در گراش را بردهاند در منزل. در این بخش از اقتصاد کانی امکان دارد عدهای فکر کنند که این همه معدن شن و ماسه و یا سنگ لاشه در تمامی شهرها و روستاهای منطقه فعال هستند و دارند تولید ثروت و کار می کنند. شاید حرف این عده درست باشد ولی یک مسئله نباید فراموش شود که تمامی فعالیتها و درآمدهای احتمالی آنها منوط به این است که شاغلی در خلیج پولی و در آمدی به شهر و روستا خود فرستاده تا خانهای بسازد و یا بنیان کار خیری کند و نیاز به ماسه و شن پیدا شود تا چرخ کار این معادن بگردد و اگر این پولها نباشد، اکثریت این معادن تعطیل خواهند شد و عدهای بیکار.
در بخش صنعتی که حرفی برای گفتن نداریم و اگر به چند واحد کوچک تولیدی که فعلا مشغول کارند نگاه کنیم الفبا و سرمایه شروع کارش از بیرون تهیه شده است و محصولاتی که قابل بحث در تولید ثروت باشد هنوز در آنها مشاهده نمیشود. میتوان گفت یک نوع کار خدماتی است که بازار فروش اصلی آن محلی و وابسته به پولهایی است که از کشورهای خلیج فارس به منطقه سرازیر میشود. به زبان سادهتر بگویم مجموع کارهای معدنی، صنعتی، تجاری و تمامی کارگاههای کوچک و بزرگ حرفهای و خدماتی در کلیت اشکال و تنوع آنها که بخشی از مردمان هر شهر و روستا در آنها به کار و کسب مشغول هستند مستقیم وابسته به مقدار حجم نقدینگی و پولی است که بخش دیگری از مردمان همان شهر و روستا از درآمد کارشان در خارج به ولایت میفرستند و یا با خود میآورتد.
در بخشهای دیگر کارآفرینی و تولید ثروت مثل خدمات و مدیریت، گردشگری، فناوری، دانش علمی، خدمات نرم افزاری اینترنتی، حرفه و فن، ورزش و هنر و یا دهها بخش متنوع کوچک و بزرگ دیگر که در جهان امروز در تولید ثروت نقش دارند؛ کل منطقه اطلاع و شناخت ابتدایی از آنها ندارد تا چه رسد به این که پولی از این بخشها عاید منطقه گردد.
ثروتی در منطقه تولید نمیشود
آنچه در بالا به صورت خلاصه نوشتهام برای این است که یادآوری کنم در منطقه تولید ثروتی نبوده و نیست که بتوان به اتکای آن سرمایه و بودجه برای عمران و آبادی دیارمان فراهم گردد. هم اکنون که منطقه خودمان در موقیعت نسبتا قابل قبولی از نظر آبادانی وتوسعه قرار دارد با بررسی و مطالعه کارهای انجام شده در هر شهر و روستا به خوبی میتوان کتابها و گزارشهای مستدل و با آمار و ارقام تهیه و ارائه کرد و ثابت نمود که منشاء تمامی سازندگیها از کجا بوده و اگر درآمدی از کسب و کارمان در خارج نبود قطعا بایستی تا به امروز مثل صدها روستا و شهر در استانهای مختلف ایران که خالی از سکنه و متروکه شدهاند و مردمانش به حاشیه شهرهای بزرگ ایران و منطقه خودمان کوچ کردهاند ما هم به همین نوع سرنوشت گرفتار میشدیم.
به طور مثال میتوان بررسی کرد که مردمان یک روستا آباد مثل کوره از بخش اوز لارستان از اول انقلاب تا امروز جه مقدار ثروت و پول از خارج به کوره و منطقه تزریق کردهاند و باعث سازندگی و آبادانی شدهاند و چه مقدار هم حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی همت نموده است.
«خوانندگان و علاقمندان به این بحث دقت کنند منظور نویسنده از مقدار و حجم انتقال ثروت و پول از خارج به منطقه فقط پول خیرین و بزرگان نیست که سال های سال برای کارهای خیر و یا پروژههای مختلف بزرگ و کوچک هزینه شده و خواهد شد، بلکه منظور مجموعه تمامی نقدینگی، درآمد و ثروتی است که به هر شکلی توسط تمامی افراد شاغل و یا ساکن در کشورهای جنوبی خلیج فارس هر ساله به این منطقه میرسد.»
عزیزانی که علاقمند باشند برای شهر و روستای خود مطالعاتی در این زمینه انجام دهند به این امر دقت کنند که مثلا یک فرد معمولی و عادی از هر جایی مثل کوره و یا جناح و یا هر روستا و شهر دیگر در منطقه در تمامی سالهایی که در خارج به کار مشغول است و هر از چند وقت برای استراحت و یا دید وبازدید به خانه و کاشانه خود می آید چه مقدار نقدینگی با خود به منطقه اضافه میکند. یا اگر مقیم و مواطن آنجا شده است چه مقدار پول به هر عنوانی برای شهر و فامیل خود فرستاده است. چون اقتصاد و بازار کار کل منطقه به مجموعه تمامی این پولها بستگی دارد برای این است که میبینیم هر روستا و شهری که نیروی کار بیشتری در خارج به کار و فعالیت مشغول هستند، عمران و آبادنی و ساخت و ساز در آنجا بیشتر است و کسب و کار شاغلین محلی آنجا و یا شهر نزدیکش هم رونق بیشتری دارد.
مطالعه موردی: تزریق نقدینگی گراش از کجاست؟
در این رابطه «گر بگویم شرح این بی حد شود/ مثنوی هشتاد من کاغذ شود»(مولوی) به این دلیل در اینجا دو شهر آباد و یا بیشتر توسعه یافته را در منطقه به عنوان نمونه انتخاب کردهام. یکی سمبل و نماد بیشترین عمران و آبادی از سرمایه و درآمد مردمانش در خارج است بدون این که کوچکترین نشانه و اثری از سازندگی و کار عمرانی دولت در آن مشاهده شود و یا چشمگیر باشد و دوم شهری آباد و پررونق که به ظاهر در آن کمترین وابستگی به در آمد و پول ازخارج به نظر میآید. تاکید روی کلمه ظاهر دارم. جهت روشنتر شدن هر چه بیشتر موضوع بحث یعنی چگونگی سازندگی، پیشرفت و توسعه این دو شهر، بازار کسب و کار و تولید سرمایه در آن دو را با هم مرور می کنیم به این امید که هر نکته از بحث مورد توجه مردمان منطقه به خصوص کنشگران و یا نخبگان قرار گیرد و بر روی آن نکات کار شود و با همت و دانش همگان به یک ایده و فکر روشن و منسجم برای رشد و شکوفای مستمر و یایدار در کل منطقه برسیم.
نمونه اول: گراش– شهرگراش سمبل سازنگی پیشرفت و توسعه متکی به همت و سرمایه مردمانش است. اگر در کل کشور نمونه نباشد قطعاً در منطقه نمونه است. نه به این دیدگاه و باور که مردمان دیگر شهرها و روستاهای منطقه برای ساختن دیارشان همت کمتری از گراشیها دارند و یا علاقمند به پیشرفت زادگاه خود نیستند بلکه بنا به دلایل دیگری که جای بحثش این جا نیست گراش نمود بارزتری پیدا کرده است.
جای بحث اینکه گراش چگونه به این جایگاه رسیده و یا ردیف و سند کردن تمامی پروژهها و کارهایی که خیرین و مردم برای آموزش و پرورش، بهداشت و تندرستی، آموزش عالی و فرهنگ، دین و مذهب، ورزش وجوانان تاکنون انجام دادهاند و یا صدها کار و فعالیت متفرقه مفید و غیرمفیدی که روزانه به صورت داوطلب و یا نیمه اجبار توسط مردم هزینه میشود در این نوشتار نیست. همچنین در اینجا از نبودن یا کمی بودجه عمرانی دولتی و یا بهانههای اداری و سیاسی که مانع اساسی در پیشرفت و سازندگی گراش در اشل و هم سطح با خواست و همت مردم و خیرینش بوده است؛ باز در این نوشته بحثی نخواهد شد. اینها همه وظیفه نخبگان و فعالان شهر و شورا شهر است که بصورت علمی و واقعی و تاریخی با حواشی و هزینههای انجام شده در هر کاری گزارشی و اسنادی تهیه کنند و در اختیار و قضاوت عموم قرار دهند. تا همگان از خود و دولت بپرسیم از امروز به بعد چه؟
در اینجا فقط مختصر مقایسهای از وضعیت و بودجه دولتی امسال شهرستان گراش با مقدار پولی که از خارج به گراش در یک سال تزریق میشود انجام میدهیم که صاحب نظران و اهل خرد اندیشه کنند که خوب فرداها چه باید کرد؟ اگر این این پولها مردمی نرسد یا کم شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دولتیان، اصحاب حکومت، روحانیان و حواریون آنها مثل کمیته امداد، بسیج و انواع هیئتهای مذهبی نیز همواره به یاد داشته باشند که اگر امروز بر شهرستانی آباد و توسعه یافته حکومتداری میکنند و هر روزه به مناسبتی و بهانه ای از روحانیان و یا مهمانان مختلف مفید و غیرمفید و یا حتی مضر به گراش میآورند و در حیطه نفوذ و وظایف خود با دست پر مراسمی و یا تبلیغی راهاندازی میکنند؛ ثمره بودجه اهدایی دولت و حکومت نیست؛ فردا که این بودجههای بیزبان مردمی به شهرستان نرسد و یا کم شود چه چارهای اندیشیدهاند؟ و یا تدارک دیدهاند؟ بهتر است فرهیختگان و شورای شهر یک تحقیق و برسی ساده انجام دهند که در ده سال گذشته چه مقدار از بودجه و درآمد مردم گراش صرف کارهایی شده که نقشی در سازندگی و یا پیشرفت گراش نداشته فقط تلف کردن پول و سرمایه بوده و کاملا در امر اشتغالزایی و تولید کار و ثروت غافل بودهایم.
آقای اصغر فرودی فرماندارگراش در شورای برنامهریزی و توسعه شهرستان گراش بودجه عمرانی امسال این شهرستان را با افزایش بیست و پنج درصدی این گونه اعلام کرده است: (منبع از گریشنا)
سه میلیارد و پانصد میلیون تومان از محل اعتبارات عمرانی قانون متوازن
دو میلیارد و ششصد و هفتاد و سه میلیون تومان از محل بودجه دو درصد نفت و گاز
دو میلیارد و دویست و هشتاد و دو میلیون تومان از محل اعتبارات تمللک دارایی و سرمایه استانی
در مجموع حدود هشت میلیارد و نیم که بایستی در کل شهرستان خرج توسعه و آبادانی کرد و یا بقول خود فرماندار بایستی بین ۱۶۰ پروژه تقسیم شود. هر پروژه پنجاه و سه میلیون تومان. حال شما فرض کنید اگر در آمد مردم گراش از کارشان در خارج نبود با این بودجه دولتی گراش چگونه جایی می شد؟ . فقط سرانگشتی حساب کنید که اگر گراش میخواست صاحب همین بیمارستان و دانشگاه کنونیاش شود با این روند بودجه دولتی صد سال زمان میبرد به شرطی که تمامی بودجه این صد سال فقط برای این کار مصرف میشد والا اگر قرار باشد مثل امسال بودجه تقسیم بر ۱۶۰ پروژه شود. باید گفت سیصد سال.
در مقایسه با بودجه دولتی امسال شهرستان گراش ضرورت گزارشنویسی کارها و پروژههای افتتاح شده و یا گلنگ زده شده خیرین درسال جاری نیست، خود فرماندار گراش آن را بالای هفده میلیارد تومان اعلام نموده است یعنی دو برابر بودجه عمرانی دولتی؛ ولی علاقمندان به این بحث توجه داشته باشند که فقط اگر هزار نفر از گراشیهای شاغل در خارج در یک سال برای کلیت خرج و یا کار خود فقط به طور متوسط صد میلیون تومان به گراش آورده باشند ۱۰۰ میلیارد تومان پول به منطقه اضافه کردهاند و باعث رونق کسب و کار شاغلین محلی شدهاند این کمترین پیش فرض ممکن است. در صورتی که اگر پولهای ارسالی خیرین برای پروژههای مختلف را به این مبلغ اضافه کنیم با احتساب تورم و نواسانات ارزی در ده پانزده سال گذشته به اعتقاد اهل فن و نظر؛ در مجموع مقدار نقدینگی متوسط سالیانه که گراشیها به منطقه تزریق میکنند شاید بیشتر از حدود دویست میلیارد تومان باشد که تمامی از درآمد کار و زحمتشان درخارج است.
پولهایی که میتواندصرف کارآفرینی شود
حال اگر بخشی از این نقدینگی در راه کارآفرینی و تولید ثروت به کار گرفته میشد چه حجمی از بیکاری و معضلات جوانها بر طرف میشد؟ علاوه بر نقدینگیهای مطرح شده در بالا جحم فراوانی از پول و درآمد زحمت کشیده شده در غربت غیر مستقیم و یا به نیت ثواب و کمک به مستمندان صرف و هزینهی یک سری کارهایی میشود که هیچ گونه نقش مثبتی در توسعه و سازندگی ندارند این جا فقط به چند موردی از دهها موردی اشاره میکنم که اگر با هم جمع شود سالیانه بیش از ۲۵ میلیارد یعنی سه برابر بودجه دولت میشود. کاش نصف این مبلغ صرف کار آفرینی میشد.
مورد اول: موسسه مجمع القران فاطمیون شهرستان گراش که ظاهرا معروفیت و مقام اول در استان دارا است و در سطح کشوری هم با موسسات قرانی در قم و مشهد که از انواع بودجههای دولتی و حکومتی تغذیه میشوند مقایسه میشود با وجود این که هزینه سنگینی برای مردم گراش دارد هیچ گونه نقشی در کار آفرینی و تولید ثروت و یا خدمات ندارد؛ مدیر این موسسه در سفر اخیر استاندار به گراش حرف قشنگ و درستی بیان کرده است . او گفته: «اولین بحث این است که در شهری که صنعت و کسب و کار نباشد و نشاط اقتصادی وجود نداشته باشد کار فرهنگی بسیار مشکل است و اگر جوانان دغدغه نان داشته باشند و مجبور باشند به کشورهای خلیج فارس سفر کنند نمیتوان برایشان از کار فرهنگی حرف زد.» واقعاً حرف دل مرا زده ولی نمیدانم چرا این همه هزینه صرف میکنند برای کار فرهنگیای که اثری ندارد. ایشان به گفته خودشان تا حال بیش از پنج میلیارد تومان ساخت و ساز قرآنی کرده و ماهیانه هم چهل میلیون تومان خرج جاری موسسه داشته با حساب سرانگشتی خرج جاری سالیانه این موسسه میشود درحدود نیم ملیارد تومان. ما که کاسب و اهل حساب و کتاب هستیم در محاسباتمان استهلاک و یا سود سرمایه خوابیده نیز به حساب میآوریم. سود پنج میلیارد سرمایه به کار گرفته شده ایشان با سود حلال و رایج بانک داری اسلامی در گراش اگر نرخ بیست درصد در نظر بگیریم میشود سالیانه یک میلیارد تومان. بگو روی هم سالیانه این موسسه یک و نیم میلیارد پول و در آمد ما گراشیهای شاغل در خلیج فارس را هزینه میکند. ناگفته نماند که این مدیر محترم و فعال در هر فرصتی و در مقابل هر صاحب منصبی چه از دولت و چه از دین که به گراش آمدهاند تقاضای کمک و بودجه کرده است ولی ظاهرا تا کنون هیچ کدام از مهمانان دولتی و دینی که به گراش آمده اند پاسخ مثبتی به ایشان ندادهاند.
مورد دوم: مرکز نیکوکاری حضرت ولی عصر (عج) گراش برای سومین سال متوالی بین شصت مرکز خیریه فعال استان فارس مقام اول داشته است؛ در سه ماهه اول سال ۹۵ این مرکز ۶۰۰ میلیون جذب مستقیم داشته است که در سال میشود دو میلیارد و چهارصد میلیون تومان یعنی بیشتر از بودجه سهم نفت و گاز دولت. فراموش نشود در گراش در هر محلهای یک مرکز نیکوکاری وجود دارد. که در مجموع بیشتر از بودجه سالیانه دولتی در گراش هزینه میکنند.
موردسوم: پنج خیر گراشی با حضور جشن رمضان در سالن فرهنگیان شیراز بیش از دو میلیارد کمک کردهاند.
در گراش دهها نهاد و هیئتهای مردمی و مذهبی مشابه وجود دارد که به انواع و اقسام کارهای فرهنگی، مذهبی و یا کمیته امدادی میپردازند. مجموع گردش مالی یک سال این گونه نهادها شاید به بالای ۲۵ میلیارد تومان برسد. اگرفقط بودجه پنچ سال آنها خرج کارآفرینی و تولید ثروت میشد، مطمئنا گراش اولین شهری میشد که تشکیلات کمیته امداد بسته میشد.
توضیح و پوزش: «من در اینجا از برادران و همشهریانی که در بنیادها و موسسات نیکوکاری و یا هیئتهای مذهبی و یا مجمع القران بی مزد و منت برای نیازمندان خدمت میکنند و با کار خیرشان سبب جمعآوری وجوهات میشوند پوزش و عذرخواهی دارم. اشاره من به حسن خدمت این عزیزان نیست. یادآوری برادرانهای است که چگونه با کار آفرینی و تولید ثروت در شهر و دیار خود بهتر بتوان به مستمندان و نیازمندان کمک کنیم و خودمان را آماده کنیم برای آیندهای که شاید کمک مردمی از خارج کم شود و یا اصلا نباشد.»
خوانندگان علاقمند توجه داشته باشند که این گونه هزینههای نامریی و نسبتا قابل توجه که خرج کارهای دینی و یا نیاز مستمندان محلی میشود بدون این که در یک چرخه تولیدی اصل سرمایه و بودجه ثابت بماند؛ فقط تنها اختصاص به شهر گراش ندارد بلکه در همه شهرها و روستاهای منطقه کم و بیش دیده میشود. نویسنده در یکی از گفتارهای آینده به آن خواهد پرداخت . گراش فقط یک مثال و نمونه است که در اینجا آوردهام شما میتوانید جای کلمه گراش هر شهر و روستای دیگر بگذارید؛ کم وبیش همین است.
بخش پایانی و جمعبندی گفتار اول نویسنده که مربوط به شهریست آباد و پر رونق که ظاهرا چندان به در آمد مردمانش از خارج وابسته نسیت تا در چند روز آینده.