هفتبرکه (گریشنا): یادداشت زیر را یکی از همشهریان ساکن کشور امارات متحده عربی برای گریشنا ارسال کرده است. این یادداشت پیش از این در سایت آفتاب لارستان نیز منتشر شد و هدف آن باز شدن باب موضوعی مهم برای گفتگو است.
«بی بی اَگه تَر و وَشن إذ تَوللإ پَ إ رَشن»
اول:
تیتر مطلب ضرب المثلی عامیانه و قدیمی از فرهنگ گفتاری شهر گراش می باشد.
: «بی بی» خانم بزرگ، همسران خوانین و سادات، در پنجاه سال اخیر بیشتر برای نامیدن مادربزرگ مادری و پدری کار برد دارد، اصطلاحا و مجازاً به عنوان تعریف و یا لقب برای نوعروسان یا خانم های تازه به دوران رسیده و یا خوش بر و بالا و حال آمده نیز استفاده میشود.
: «تر و وش» شاداب، با طراوت، سرزنده، سرحال.
: «پَ» به گویش گراشی بُز
: «رش» رشید، تناور، بلند بالا و جوان
دوم:
من یکی از اهالی گراش شاغل در دبی هستم که نه ادعای فرهنگی، نویسندگی، خبرنگاری و یا مطبوعاتی دارم و نه فعال و یا کنشگر اجتماعی و سیاسی هستم. تجربه چندانی هم در نوشتن مقاله و یا مطلب درباره موضوعی آن هم بصورت حرفهای و درستنویسی به زبان پارسی ندارم.
اگر روزگاری در وقت پرواز مسافران از فرودگاه لار به دبی، شارجه و یا به دیگر کشورهای جنوبی خلیج فارس به آنجا رفته باشید؛ مطمئناً مرا دیدهاید که دارم با چهره بشاش و خندان؛ با لباس و کفش نو و چندین کیف و چمدان پر از سوغات از در خروجی فرودگاه لار بیرون میآیم و با کسانی که به استقبالم آمدهاند خوشحال و خندان پس از روبوسی و چاق سلامتی از پارکینگ به طرف شهر و بخش و روستای خود میروم، و حتما هم در بازگشتم به دبی باز هم مرا دیدهاید که دارم با کیسه پلاستیکی و ساکی در دست و با یک دو کارتن مملو از انواع خوراکیهای جامد و مایع با چهرهای نه چندان خوشحال به طرف ورودی سالن فرودگاه میروم با همان قد متوسط که وضع ظاهرش، وزن و سنش هم در حد متوسط بقیه مسافران است. فکر میکنم درآمد و سرمایهام اگر از حد معدل مسافران روزانه فرودگاه لار به دبی کمتر نباشد یقین دارم که بیشتر هم نیست.
روزگاری پدرم مرا در اول سن نوجوانیم با خودش به دبی برد که کمک حالش شوم و کار و کسب یاد بگیرم و خود او هم با جدم از کودکی به آنجا رفته است. ظاهرا جدم حدود یک صد و ده سال قبل در کودکی توسط عمویش برای کار به دبی برده شده است.
واقعا من نمیدانم وقتی عموی جدم و بقیه همراهان لاری، اوزی، خوری، خنجی، بستکی و دیگر اهالی منطقه از سواحل شمالی خلیج فارس به طرف سواحل جنوبی آن رفتهاند؛ دبی، قطر و کویتی وجود داشته یا این که اینها رفتهاند و آنجا را ساختهاند؛ ولی یقین دارم از آن زمان که عموی جدم با همراهان متعددش از گوشه و کنار این منطقه خشک و گرمسیری، سنت به قول خودشان رفتن به بندر را گذاشتهاند تا به امروز که نوبت ما جوانهای بیست سی ساله شاغل در این کشورها شده است دو اصل ثابت و لایتغیر باقی مانده است.
سوم:
اصل اول این که همهی ما از سر اجبار و بیکاری و نبودن و نداشتن ابتداییترین امکانات اولیه زندگی و در اثر نبودن امکانات تولید ثروت، کار و زندگی در موطن خود برای امرار معاش و کسب در آمد به صورت دایم و پیوسته و یا موقت و فصلی به این کشورها رفتهایم و اصل دوم که اساس و پایهی بحث مطلب و نوشته من خواهد بود این است که در تمامی این دوران صد و ده ساله چه آن کسانی که برای همیشه به این کشورها مهاجرت کردهاند و هم اکنون تابعیت این کشورها دارند و به قول خودشان مواطن هستند و چه کسانی مثل من که ایرانی خوانده میشویم و تنها اجازه کار را در این کشورها داریم؛ قلبمان مملو از عشق، علاقه و محبت عجیب و غریب به مسقط الراس خود و اجدادیمان است و فراموش نکردهایم که از کجا هستیم.
فرق نمیکند گراش باشد یا اوز، لار، خنج، کوره، اهل، خور، بستک و یا جناح یک شهر پنجاه هزار نفری باشد یا روستایی پانصد نفری. به یک اندازه عزیز و به یاد ماندنی هستند. و در تمامی این سالها هر آنچه از ثروت و امکانات بدست آوردهایم تا آن جا که در توان بوده است؛ از آن طرف آب؛ ثروت و پول به اینجا منتقل کردهایم و باعث عمران و آبادی و پیشرفت فوقالعاده مادی و معنوی منطقه شدهایم.
آخر:
در این مقدمه کوتاه و در آغاز مطالبم میخواهم بگویم: من کاسب گراشی شاغل در دبی علاقمندم یک سری مطالب در ارتباط با چگونگی نقش اساسی و محوری، فعلی و تاریخی، اهمیت و اثرات سرمایه، درآمد و کار، شاغلان و مهاجران شهرستانهای لارستان، خنج، گراش و شهرستانهای غربی استان هرمزگان در کشورهای جنوبی خلیج فارس در پیشرفت و ترقی، رشد و آبادانی این مناطق بنویسم؛ امیدوارم اگر مشغله کاری مجال دهد و وقت آن پیدا کنم این سلسله مطالب را در چندین گفتار و به صورت ادامهدار به عرض همشهریان و اهالی منطقه برسانم.
هدف این نوشته ها به بحث و به نظر گذاشتن این مهم است که چگونه بتوانیم از امروز به بعد از این نقدینگی و سرمایههای قابل توجه، مهارت و دانش کار، تجربه و کارآفرینی فراوان و بین المللی این گروه از مردمان منطقه به نفع سرمایهگذاری و توسعهی پایدار در منطقه استفاده کنیم تا به شکوفایی مستمر و پیشرفت مدام در تجارت، صنعت و خدمات برسیم و منطقه را به سرزمینی کار آفرین و مولد ثروت و سرمایه تبدیل کنیم.
خوشحال می شوم اگر اساتید دانشگاهها برای تحقیقات و مقالات علمیشان، دانشجویان ارشد و دکترا برای تز تحقیقاتی، فرهیختگان و کنشگران فرهنگی و اجتماعی منطقه، مسئولان و اعضای شوراها و هر علاقمندی دیگر راغب و مایل باشند در این زمینه کار علمی و تحقیقاتی شروع کنند که در نهایت کمکی به این موضوع شود و راه توسعه هموارتر گردد، مایه بسی خرسندی است.
علاقمندان برای همراهی و همکاری میتوانند با ایمیل gerashiazdubai@gmail.com تماس بگیرند تا با مشورت و همفکری بتوانیم گام های را اولیه برداریم و مطمئن باشید چنانچه احتیاج به هزینه مادی و سور و سات اولیه برای انجام مطالعه و جمع آوری اطلاعات و داده های اقتصادی و… یا بازدیدهای میدانی از منطقه و یا از دبی باشد کوتاهی نخواهد شد. تعارف خشک و خالی هم نیست. دوستان فعال فرهنگی و رسانهای در چند جای منطقه این را خوب میدانند. البته کار درستتر آن است که علاقمندانی که بضاعت فکری و توانقلمی و یا کنشگری اجتماعی چه به صورت فردی و یا جمعی داشته باشند فکر و نظر شخصی و یا جمعی خود را با نوشتن مقالات و مطلب در این سایت و یا هر سایت دیگر منطقه که دوست داشته باشند ارائه کنند و یا به نقد و بررسی نوشته دیگران اقدام نمایند تا سرانجام شاید به تشکیل کار گروهی از متخصصان و محققان اقتصادی و صنعتی همراه با فعالان سیاسی و اجتماعی تمامی شهرها و بخشهای مختلف منطقه بینجامد و کاری درست به ثمر برسد.
اگر پدران و اجداد نزدیک ما با مهاجرت به غربت و آن هم با دست خالی و علم اندک و تجربه کم توانستهاند سهم بزرگی در ساختن کشورهای جنوبی خلیج فارس داشته باشند، امروز اگر ما با داشتن سرمایه، دانش، تجربه و نیروی انسانی تحصیل کرده و ادعا نتوانیم وطن خود را بسازیم پس بایستی خود را چه بنامیم و از روزگار چه انتظاری داشته باشیم؟!
البته تا رسیدن به یک فهم و درک مشترک برای کاری چنین سترگ، پرسش ها و مجهولات فراوانی وجود خواهد داشت و یا پیش خواهد آمد که اگر انگیزه و همت والایی باشد قطعاً با خرد جمعی، اولویت منافع مشترک و مشارکت عمومی همه ی مردم و فرهیختگان همه شهرها، بخشها و روستاهای تمامی منطقه «هر جا به قدر وسع و توان خود» پاسخ و راه حل درست و مناسب پیدا خواهد شد. الذین جاهدوا فینا لنهدینم سبلنا.
شناخت من از اصحاب جراید، رسانهها و سایتهای خبری و فرهنگی شهرها و بخشهای منطقه بسیار محدود و کم است و از نزدیک از آنها شناختی ندارم؛ اطلاعات و شناخت من از آنها در حد خواندن نشریات و یا مراجعه به سایتشان میباشد.
همچنین به دلیل کار در دبی و نبودن در منطقه شناخت نزدیک و چندانی نیز از فعالین، کنشگران اجتماعی، فرهیختگان فرهنگی و مسئولین شوراها و یا طیف نخبه و اصحاب فکر منطقه ندارم ولی خوب میدانم عده ای از آنها به نحوی کارمند و یا بازنشسته دولت هستند و مثل همه جای ایران به انواع طیف فکری و سیاسی گوناگون تقسیم شده اند و هر طیف هم تبلیغ و یا کار خود را میکند.
ما شاغلین منطقه در تمامی کشورهای جنوبی خلیج فارس که بخش اصلی خیرین و نیک اندشان و یا صاحبان سرمایه، تجربه و علم کار در منطقه هستیم مردمان سیاسی و یا سیاسی کار نیستیم، انتظار داریم که مسئولین، نخبگان و علاقمند به این پیشنهاد و ایده شروع این کار که مرحله اول نوشتن و ارائه نظرات و پیشنهاد است را سیاسی و گروهی ندانسته و تا آنجا که امکان باشد هر آنچه در این ارتباط به هر شکلی در هر سایت و جریده ای ارائه شود باز نشر دهند تا به صورت ایده و باور عمومی جایی در منطقه پیدا کند که ما هم می توانیم در وطن خود مولد کار و ثروت شویم. در خاتمه برای علاقمندان بگویم که منظور من از منطقه شهرستانهای لنگه، بستک، لارستان، خنج و گراش می باشد که داری فرهنگ، زبان و گذشته مشترکی هستیم.